نگاهی به مقوله رئالیسم جادویی
منتشر شده در شمارهی نخست مجلهی «داستاننامه»، شهریور 1391
در ایران اصطلاح رئالیسم جادویی بیش از هرچیز دیگری با نام رمان «صد سال تنهایی» (1967) گابریل گارسیامارکز (متولد 1927) عجین شده و پس از ترجمه این رمان در دهه پنجاه شمسی بوده که این اصطلاح وارد ادبیات نقد فارسیزبان شده است. تاریخ این اصطلاح اما به خیلی پیشترها برمیگردد. کسی که برای اولین بار این اصطلاح را مطرح کرد، فرنز روه1 (1965 – 1890) منتقد هنری آلمانی بود. او در سال 1925 کتابی منتشر کرد به نام «رئالیسم جادویی: مسایل نقاشی جدید اروپا»2. روه معتقد بود که رئالیسم جادویی در عین حال که ربطی به سوررئالیسم پیدا میکند، کاملاً متمایز از آن است؛ چراکه تمرکز رئالیسم جادویی روی جسم مادی اشیا و وجود واقعی آنها در جهان است و در مقابل تمرکز سوررئالیسم روی واقعیتهای ذهنی، روانی و ناخودآگاه است. به عبارت دیگر تفسیر روه از آثار نقاشهای آن زمان اروپا این بود که در این آثار، نقاشها موضوعات واقعی را با ویژگیهای اعجابآور درآمیخته میکنند و به زندگی روزمره و موضوعات پیشپاافتاده جنبهای جادویی میدهند، و البته تلاش هم میکنند که ویژگیهای آثار خیال و وهم را در کارهایشان وارد نکنند. بعدها در طول دهههای 1940 و 1950 اصطلاح رئالیسم جادویی برای توصیف نوعی واقعگرایی غیرطبیعی در آثار بعضی نقاشان آمریکایی مثل ایوان آلبرایت (1983 – 1897) و جورج توکر (2011 – 1920) به کار رفت. این رئالیسم جادویی، برخلاف استفادهاش در ادبیات، همیشه و الزاماً محتوایی خارقالعاده و اسرارآمیز را دربرنمیگرفت، بلکه به زندگی روزمره از نظرگاهی فوقواقعگرایانه و گاه مرموز نگاه میکرد.
بهجز در حوزه هنرهای تجسمی و نقاشی، بنیانهای نظری روه روی ادبیات اروپا و آمریکای لاتین نیز تأثیر زیادی گذاشت. بهعنوان مثال، ماسیمو بونتمپلی3 (1960 – 1878) -نویسنده ایتالیایی و اولین نویسندهای که رئالیسم جادویی را در هنر داستاننویسی وارد کرد- تلاش کرد «کیفیت خارقالعاده و اسرارآمیز ادبیات» را بسط و توسعه دهد و ارائه کند. او معتقد بود که ادبیات میتواند وسیلهای باشد برای ایجاد نوعی آگاهی جمعی از طریق «باز کردن چشماندازهای اسطورهای و اسرارآمیز به سوی واقعیت» و همیشه در تلاش بود تا نوشتههایی الهامبخش بنویسد برای ملتی که آن زمان تحت حکومت فاشیستها قرار داشت. اما حقیقت امر این است که از اواخر نیمه اول قرن بیستم جدیترین منزلگاه و پایگاه رئالیسم جادویی، آمریکای لاتین بود؛ سرزمینی که نویسندههایش اغلب میان کشور خود و مراکز فرهنگی اروپا نظیر پاریس و برلین در رفتوآمد بودند و به این ترتیب از جنبشهای هنری زمانه تأثیر میگرفتند و آنها را تحت تأثیر قرار میدادند. یک رویداد بسیار مهم در این زمینه ترجمه کتاب روه به اسپانیولی در سال 1927 بود. آلیخو کارپنتیه4 (1980 – 1904) -نویسنده کوبایی- اولین کسی بود که در سال 1949 اصطلاح رئالیسم جادویی را در معنای امروزیاش به کار برد و در توصیف و تشریح آن نوشت در این نوع آثار شیوهای از نگارش به کار میرود که در آن رویدادهای زندگی روزمره با جنبههای مافوق طبیعی و ادیان و اسطورههای بومی و محلی آمریکای لاتین عرضه شده است. شاید مهمترین بخش نظریات او را بتوان جایی دانست که تفاوت میان رئالیسم جادویی و سوررئالیسم را مطرح میکند: «در سوررئالیسم چیزهای غریب و شگفتانگیز هنرمندانه به وجود میآیند، اما در رئالیسم جادویی زندگی روزمره در شگفتیها و اعجاز مستحیل میشود.» خورخه لوییس بورخس (1986 – 1899) -نویسنده آرژانتینی- از مهمترین کسانی بود که نویسندههای آمریکای لاتین را تشویق به توسعه قابلیتهای رئالیسم جادویی کرد. در طول دهههای چهل و پنجاه قرن بیستم رئالیسم جادویی در آمریکای لاتین و بهخصوص در آرژانتین به اوج خود رسید.
پس از این دوره بود که رئالیسم جادویی سفر بینالمللی خود را شروع کرد و بهسرعت ادبیات داستانی جهان را تحت تأثیر قرار داد. بسیاری از نویسندههای جهان این مکتب را اسلوب یا شیوه بیانیای میدانستند که میتوانستند با آن مسایل واقعی، تاریخی و بومی سرزمینشان را روایت و تصویر کنند. از مهمترین نویسندههای رئالیسم جادویی میتوان خورخه لوییس بورخس، گابریل گارسیامارکز، میگل آنخل آستوریاس (1974 – 1899) نویسنده گواتمالایی، گونتر گراس (متولد 1927) نویسنده آلمانی و ایتالو کالوینو (1985 – 1923) نویسنده ایتالیایی را نام برد.
مهمترین هدفی که رئالیسم جادویی دنبال میکند این است که حوزه واقعگرایی را گسترش دهد و بتواند جنبههای مافوق طبیعی دین و اسطوره را نیز در آن وارد کند: تلاشی برای تبیین جهان به شکلی نامعقول و با این تصور که پیشفرضهای مبتنی بر قرائت مدرنیستی و صرفاً خردگرا از هستی را میتوان کنار گذاشت و از نظرگاهی تازه به تبیین هستی پرداخت. در این دست آثار الگوهای واقعگرایی با خیال و وهم و عناصر رؤیایی درمیآمیزند و نتیجه این درآمیختگی ترکیبی است که به هیچکدام از عناصر سازندهاش شبیه نیست؛ یعنی نه واقعگراست و نه خیالی و موهومی. این فراورده جدید خصوصیاتی منحصربهفرد و مستقل دارد و خیالانگیزی مکتب رئالیسم جادویی همینجاست که به اوج خود میرسد. در داستانهایی از این دست معمولاً ترتیب خطی توالی زمانی رعایت نمیشود. زمان سیال است و در خلال رفت و برگشتهای مدام است که جهان داستان شکل میگیرد و خود را به خواننده نشان میدهد. نویسندهها در نوشتن چنین داستانهایی از خرق عادت و علوم ماورایی و جادو بهره میگیرند و در فضاسازی و توصیفها هم معمولاً از ویژگیهای اکسپرسیونیستی استفاده میکنند. استفاده از خرق عادت، داستانهای رئالیست جادویی و شاکله آنها را بسیار شبیه قصهها و افسانهها میکند و یکی از دلایلی که برای اقبال مخاطبان در سراسر جهان به داستانهای رئالیست جادویی برشمرده میشود، میتواند همین باشد.
در شکل کلی رئالیسم جادویی را نمیتوان مکتب مستقلی دانست؛ چراکه در حقیقت شاخهای از واقعگرایی است و ضوابط و اصول کلی حاکم بر آن، همان ضوابط و اصولی است که در واقعگرایی یا رئالیسم حاکم است. مشخصات اصلی رئالیسم جادویی را میتوان اینها دانست:
• درهم تنیدن عناصر غیرقابلتصور و شاید تخیلی در بافتی رئالیستی و معقول به طوری که ظاهر امر، واقعی و ممکن جلوه کند.
• ذوب واقعیت ملموس و منطقی و عینی در واقعیت جادویی، واقعیتی مبتنی بر رؤیا و وهم.
• تبدیل کردن ناشناختهها و آنچه برای انسان مألوف نیست، به پارههایی از زندگی روزمره او.
گابریل گارسیا مارکز در جایی میگوید: «در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب، هنرمندان نیاز چندانی به ابداع یا جعل داستان ندارند. برعکس مشکل آنها در حقیقت همیشه این بوده که چگونه واقعیات زندگی را باورپذیر جلوه دهند و وضع ما از همان آغاز تاریخ چنین بوده است: در ادبیات ما در حقیقت هیچ نویسندهای نیست که آثارش باورناپذیرتر و در عین حال واقعیتر از وقایعنگاری جزایر آنتیل باشد… در منطقه کارائیب واقعیتهای باورنکردنی به اوج خود میرسند. در اینجا علاوه بر عناصر اصلی، یعنی اساطیر بدوی و مفاهیم جادویی، وجود انواع گوناگون فرهنگها نیز مؤثر بوده است، همه اینها همراه و هماهنگ باهم در جویباری جاری میشوند که جذابیت هنرمندانه و باروری خلاقهشان پایانناپذیر است.»
[1] Franz Roh
[2] Magical Realism: Problems of the newest European painting
[3] Massimo Bontempelli
[4] Alejo Carpentier
منابع:
1. گارسیا مارکز / گاربریل، واقعیت باورنکردنی در آمریکای لاتین، تقیزاده / صفدر، تهران، انتشارات علمی، 1366
2. میرصاقی / جمال، راهنمای داستاننویسی، تهران، انتشارات سخن، 1387
3. میرصادقی / جمال، ادبیات داستانی، تهران، انتشارات سخن، 1390
دریافت فایل پی.دی.اف. این یادداشت از اینجا.
