نگاهی به استعفای عباس آخوندی
عباس آخوندی در دورهی پنجسالهی وزارتش، پنج بار به مجلس رفت؛ دو بار برای گرفتن رای اعتماد در شروع دولتهای یازدهم و دوازدهم و سه بار برای استیضاح. از این حیث، او رکورددار وزیران جمهوری اسلامی است: وزیری که در پنج سال فعالیت، بهطور میانگین سالی یک بار به مجلس فراخوانده شد تا در پیشگاه نمایندگان ملت پاسخگو باشد و هر پنج بار موفق شد اعتماد اعضای پارلمان را جلب کند. در این سالها، او همیشه از سویی مورد انتقاد شدید بسیاری از کارشناسان بود و از سویی دیگر مورد حمایت جدی عدهای دیگر؛ شاید به این دلیل که با سطح محافظهکاریای بسیار کمتر از معدل محافظهکاری سیاستمردان جمهوری اسلامی، دربارهی مسائل اظهارنظر میکرد. همین بود که عدهای را برمیآشفت و عدهای را خشنود میکرد. او در نهایت، نه با رای نمایندگان که با استعفا ساختمان بلوار نلسون ماندلا را ترک کرد. متن استعفای آخوندی لحنی توامان دلخورانه و عقبنشینانه دارد و همین است که فارغ از نقدهایی که به لحاظ نظری و روشی به او وارد است، استعفایش را قابلبازخوانی میکند. کمی پیشتر، همین بیخ گوش ما رییسجمهوری بوده (و برای یادآوریاش نیازی نیست حافظهی تاریخی قدرتمندی داشته باشیم) که پرنسیپها و مقیاسها را هیچ رعایت نمیکرده؛ وزیرش را در سفر کاری عزل میکرده و در سفرهای استانی به جای به پرداختن به مسائل کلان سرزمینی و چارهاندیشی در مقیاس کلان مدیریتی، به مشکلات ساده و روزمرهی شهروندان فلکزدهای میپرداخته که حواسشان نبوده نباید شاد آن یک لقمه نان پوپولیسم باشند، وقتی مزرعهی مملکت زیر تیغ است. یکی از مهمترین نقدهای جامعهی مدنی به رییسجمهور قبلی، شیوهی مدیریتی خودمحورانه و فراتر از مقیاس ایشان بود. و بسیاری از اهالی جامعهی مدنی، بعد از حمایت زندهیاد هاشمی رفسنجانی و رییسدولت اصلاحات، با این توقع از حسن روحانی حمایت کردند که نظام مدیریتی بربادرفته و بهشدت آسیبدیده و ساختار بلهقربانگوی اداری را اصلاح کند. حالا از متن استعفای آخوندی اینطور برمیآید که در «روش بازآفرینی شهری» اختلافنظری میان ایشان و آقای رییسجمهور وجود داشته. هر «متخصص»ی در حوزهی برنامهریزی و مطالعات شهری، میتواند با این یا آن نظر یا روش موافق یا مخالف باشد و لابد برای هر کدام نقاط قوت و ضعفی را برشمرد. اما سوال اینجاست که اساسا کارکرد کابینه و هیئت وزیران چیست؟ آیا رییسجمهوری که تحصیلات حوزوی کرده و دکترای حقوق دارد، میگردد از میان مدیران کارآمد و متخصص در هر حوزهای بهترینها را برای تشکیل کابینه معرفی میکند، که بعد بیاعتنا به تخصصی که در حوزههای مختلف ندارد، در همهی امور -تا این حد جزیی و تخصصی- دخالت کند؟ در این صورت این سوال پیش میآید که اصلاً چه لزومی به تشکیل کابینه هست؛ رییسجمهور مجهز است به آرای میلیونی مردم و میتواند خودش در همهی امور سیاستگذاری و تصمیمگیری کند و کلنگ اجرا بزند! این امر البته ریشه و سابقهی تاریخی در نظام مدیریت کشور ما دارد و اگر استثناها را کنار بگذرایم، باید گفت مختص این مدیر یا آن یکی نیست. اما، تردید نکنید، تا وقتی این روش مدیریت مداخلهجویانهی ازبالابهپایین اصلاح نشود، بسیاری از مشکلات خرد و کلان ما ملت حل نخواهد شد.