کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

دانش یا تجربه؛ مساله این است

۳۰ آبان ۱۳۹۷

شماره‌ی چهل­ودوم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۳۹۷ در روزنامه‌ی اعتماد


جمعه‌ی گذشته، در بابل مهمان اهالی داستان بودم. به میزبانی گروه داستان‌خوانی تجربی و کتاب‌فروشی نشر چشمه و به بهانه‌ی رمان من عصری داستانی با دوستان سپری شد. عصر خوبی بود و از شما چه پنهان، کمی هم پیش خودم شرمنده شدم. فکر نمی‌کردم آن همه شهروند مشتاق داستان و ادبیات در بابل ببینم؛ آن هم نه کسانی که به قول اخوان‌ثالث دخیل‌بندانی بی‌خیال باشند، بلکه جماعتی، که عمق نگاه و کیفیت دانش‌شان از کلام‌شان هویدا بود. در همان جلسه، دوستی گفت (نقل به مضمون می‌کنم) «ما خوشحالیم که می‌تونیم از تجربه‌ی شما استفاده کنیم.» من به کلمه‌ها حساسم؛ خیلی زیاد. نوبت که بهم رسید، گفتم «شما از واژه‌ی تجربه استفاده کردین، اگه اجازه بدین، من به‌جاش بذارم دانش.» و توضیح دادم که حرف زدن از «تجربه» -در آن‌جا «تجربه‌ی حرفه‌ای»- برای کسی به پایه و مایه‌ی من، بیشتر از آن که نادرست باشد، مضحک است. حالا گیریم پانزده‌سالی باشد که در هوای ادبیات حرفه‌ای نفس می‌کشم، و باز گیریم در این طول و عرض جغرافیایی که ما زندگی می‌کنیم، سری‌دوزی بیست‌ساله‌ها و سی‌ساله‌های «مجرب» راه افتاده باشد، اما من در این آستانه‌ی چهل‌سالگی که ایستاده‌ام، دیگر خوب می‌دانم که تجربه فرزند زیست است و زیست، توأمان کیفیتی عرضی و طولی دارد. هرقدر هم که تجربه‌گرا باشی و زندگی را در عرض سپری کنی، برای مجرب شدن به زمان هم نیاز داری؛ حرکت در طول زندگی. اگر این سوءتفاهم «جوان‌های مجرب» -که از جمله سوءتفاهم‌های ناشی از انقلاب‌هاست- در جامعه‌ی ما به وجود نیامده بود، حتماً دانش‌اندوزی اهمیت بیشتر و جایگاه مهم‌تری پیدا می‌کرد. برای مطرح شدن در جامعه‌ی معاصر، آدم یا باید دانش داشته باشد، یا تجربه. اگر بدانی تجربه نیاز به زمان دارد و ادعای مجرب بودن در سن‌وسال جوانی مضحکه‌ای بیش نیست (دوستی دارم که می‌گوید: «بعضی‌ها استادی بیش نیستند.») آن‌وقت است که برای مطرح شدن در حرفه و تأثیرگذاری در جامعه راهی جز دانش‌اندوزی برایت نمی‌ماند. البته مدعی تجربه بودن، کار راحت‌تری است. سری‌دوزی جوان‌های مجرب از همین رهگذر است که راه افتاده؛ رفتار طبیعی و تنبلانه‌ی جامعه‌ای که روزبه‌روز بیشتر از پویایی فاصله می‌گیرد و ایستاتر می‌شود. درست‌ترش این می‌بود که ریش‌وگیس‌سفیدها از تجربه‌های‌شان می‌گفتند و ما جوان‌ترها از دانش‌مان. و همه سعی می‌کردیم میراث تجربه را به دانش روز وصل کنیم و صورت‌بندی‌های نویی ارائه دهیم که به کار زندگی معاصرمان بیاید. امروز اما دانش (و نه اطلاعات یا محفوظات، و نه آمار و ارقام ساختگی و بی‌ارزش) فرزند یتیم‌مانده‌ی جامعه‌ی ماست. نتیجه؟ همین چیزها که هر روز می‌بینیم و زندگی می‌کنیم.


دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, متن در حاشیه دسته‌‌ها: روزنامه اعتماد, کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد