کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

نامه‌ای نامبارک

7 سپتامبر 2020

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان کوتاه «جشن فرخنده»، نوشته‌ی جلال آل‌احمد


کشف حجاب اجباری در سال ۱۳۱۴ توسط پهلوی اول و به‌عنوان «آزادی بانوان» اجرا شد. جلال آل‌احمد در آن زمان دوازده‌ساله بوده؛ درست هم‌سن راوی داستانِ «جشن فرخنده». آقای نویسنده مثل عباس، راوی داستان، آخوندزاده‌ای است که کشف حجاب و تبعات آن را در سنین ابتدایی نوجوانی تجربه کرده و قصه‌ و تجربه‌اش با نام «جشن‌ فرخنده» روایت می‌شود. آنچه مسلم است و باور بسیاری از صاحب‌نظران حوزه‌ی ادبیات درمورد این داستان، «جشن ‌فرخنده» برگردان و سند زنده‌ای از تاریخ دوران پهلوی اول است. عباس بدون اغراق، یکی از بهترین راویان نوجوان نثر و داستان فارسی است و «جشن فرخنده» در بیست‌واندی صفحه، به‌خوبی نشان‌دهنده‌ی حال‌وهوای زمانه‌ی فرمان کشف حجاب و چگونگی زیست و کنش‌وواکنش‌های مردم آن روز و روزگار. آل‌احمد با تسلطی که بر زبان و نثر فارسی و اصول داستان داشته و با تکیه بر تجربه‌ی زیسته‌اش، داستانی خلق می‌کند برای خوانش نسل دیروز و امروز؛ روایتی بی‌واسطه و بی‌مداخله از زمانی که زور و سلطه لایه‌به‌لایه از طبقه‌ی بالاتر به اقشار پایین‌تر اعمال می‌شد.
داستان شروعی مقدمه‌وار دارد و در همان سطرهای اول، اطلاعاتی مفید و مؤثر را از زاویه‌دید اول‌شخص به مخاطب ارائه می‌دهد. عباس از همان آغاز، از سلطه‌ی پدر شکوه می‌کند. راوی خوش‌زبان از ابتدا با جمله‌ی «سلامم توی دهانم بود که باز خرده‌فرمایش‌ها شروع شد»، بی‌که قوانین داستان‌نویسی را بر هم بزند، سمت‌وسویش را نسبت به پدر و کانون قدرت در خانواده مشخص می‌کند. او تحت ‌تأثیر همان قدرت و شاکی از اوست. ادامه‌ی ماجرا -حضور ماهی‌های حوض و کفترهای همسایه- فضا و حال‌وهوای روایت را برای گره‌‌افکنی آماده می‌کند: نامه‌ای که گویا هیچ‌کس منتظرش نیست از راه می‌رسد، نماز اول‌وقت حاج‌آقا تعطیل و عباس درپی‌ عمو راهی بازار می‌شود و به‌این‌ترتیب با رسیدن نامه بحرانی تمام‌وکمال در خانه شکل می‌گیرد. آنچه روحانی محل را برزخ می‌کند نه یک عتاب‌وخطاب، که دعوت‌نامه‌ای رسمی برای جشن هفدهم‌ دی است. اما مناسبات تعریف‌شده در ذهن پدر، تعریف او از زن و همسر و عقایدی که در وجودش ریشه دوانده، به‌هیچ‌وجه با چنین دعوتی مطابقت ندارد. زن ایده‌آل او در مطبخ و پسینه است؛ این معنی به کشف‌وشهودی خاصی نیاز ندارد و می‌شود آن را در اندک‌دیالوگ‌هایی که بین حاجی‌آقا و مادر ردوبدل می‌شود، فهمید: «زنیکه‌ی لجاره، باز تو کار من دخالت کردی؟ حالا دیگر باید دستتو بگیرم و سروکون‌برهنه ببرمت جشن.»
درادامه، عباس به‌عنوان ناظری بی‌طرف، مخاطب را با خود به فضای بیرون از خانه می‌برد. فضا و گستره‌ای که او از محله، بازار و مناسبات اجتماعیِ پهلوی اول ارائه می‌کند، برگردانی بی‌نقص از فضای شهر در آن دوره و تابلوِ رئال زیبایی از همان مکان‌هاست. راوی آن چیزی را برای خواننده روایت می‌کند که از پیش چشم می‌گذراند. پیشه‌ها، حجره‌ها، مکان‌های عمومی و شرح افعال‌شان از فیلتر نگاه نوجوان پویا و سرزنده‌ رد شده و همان سرزندگی و پویایی را به مخاطب‌شان منتقل می‌کنند. کانون وقایع داستان از حوض ماهی‌های حیاط گرفته تا پشت‌بام خانه، از آشپزخانه و حمامْ سرخانه گرفته تا تیمچه و مدرسه و بازار با جزئی‌نگری راوی و نگرش مثبت و منفی او وارد محیط داستان می‌شوند و در جریانی نرم و یکدست خواننده را در مسیر حوادث داستان قرار می‌دهد.
گره داستان درواقع بحرانی است که روحانی سرشناس محل و پدر راوی به‌سبب واقعه‌ی کشف حجاب با آن روبه‌رو شده و درنهایت با پرده‌پوشی نویسنده و تردیدی که در چگونگی گره‌گشایی ایجاد می‌کند، باز می‌شود. در این پرده‌پوشی و بی‌خبری حتی راوی نیز از حوادث و تصمیمات بالادستی‌ها جا می‌ماند و چیزی که در پایان در ذهن خواننده‌ی داستان نقش می‌بندد، شکست ‌پدر است؛ خواه او در «جشن فرخنده» همراه دخترک آلامد و متجدد شرکت کرده باشد، خواه فرار را بر قرار ترجیح داده باشد. حاجی‌آقا و اتاق ‌دربسته‌اش در پایان ماجرا، بارزترین نماد تحقیر شدن در زنجیره‌ی بی‌تکرار بالا‌دست و زیردست است؛ در تقابل شخصیت‌ها، از پدر گرفته تا روحانی کلاهی‌شده، از عمو گرفته تا آجانی که عبا را در تنش دریده و از عباس گرفته تا خواهری که عباس می‌گوید حتی حوصله‌ی زدنش را هم ندارد، همواره، برتری با کسی است که قدرت بیشتری دارد و در موضعی برتر است.
آنچه «جشن ‌فرخنده» را به داستانی همیشه‌خواندنی و زنده تبدیل می‌کند، تنها زبان درخشان آل‌احمد و طرح بی‌نقص آن نیست؛ «جشن فرخنده» خواندنی است چون سرشار از عمل‌ داستانی و حرکت است. در تمام طول روایت و صحنه‌های پی‌درپی آن، کنش‌ها و واکنش‌های شخصیت‌های داستان، مخاطب را سر ذوق می‌آورند و او همراه حوادث داستان، اندیشه‌ی حاکم بر آن را نیز دنبال می‌کند. «جشن فرخنده» درحقیقت روایت تقابل گفتمان‌ دینی جاری در جامعه با گفتمان‌ سیاسی حاکم بر آن است، و آل‌احمد با تکنیکی درخور، قدرت حاکم بر جامعه و عواقب و آثارش را بی‌کم‌وکاست نشان می‌دهد و به چالش می‌کشد. و این نشانه‌ی بلوغ نویسنده‌ای است که می‌تواند کلمات را در خدمت حقیقت به تصویر درآورد.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جشن فرخنده - جلال آل‌احمد, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جشن فرخنده, جلال آل‌احمد, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد