کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

به‌مناسبت بیست‌وپنجمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران سلام کتاب – ۶۰ (اندر احوالات نشر مرکز)

۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۱

 

  1. نشر مرکز در سال ۱۳۶۴ کارش را با مدیریت علیرضا رمضانی شروع کرد. اما در میانه‌های دهه هفتاد بود که نامش سر زبان‌ها افتاد و تبدیل شد به یکی از ناشران خوش‌نام و خوش‌کیفیت ایرانی. آن‌چه درباره نشر مرکز خیلی جالب است، این است که بسیاری از اهالی قلم -نویسنده یا مترجم- همکاری‌های طولانی‌مدت پیوسته با این موسسه انتشاراتی داشته‌اند و گاه حتی این تلقی برای بسیاری پیش آمده که نشر مرکز ناشر رسمی آثار فلانی است. بابک احمدی، جلال ستاری، مهدی سحابی، محمدعلی همایون کاتوزیان، شهریار مندنی‌پور، جعفر مدرس‌صادقی، زویا پیرزاد و فریبا وفی از جمله کسانی هستند که چنین همکاری‌هایی را -اگر نه تا به امروز، اما به مدتی طولانی- با نشر مرکز داشته‌اند. در میانه‌های دهه هفتاد، سال‌هایی بود که نشر مرکز را می‌شد قدرتمندترین ناشر ادبیات داستانی ایران دانست. این روند اما به‌تدریج رو افول رفت. در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، نشر مرکز در حوزه ادبیات داستانی تبدیل شد به ناشری گزیده‌کار که البته در همین دوره چند کتاب ماندگار تحویل ادبیات ایران داد: «انگار گفته بودی لیلی» (سپیده شاملو) و «زندگی مطابق خواسته تو پیش می‌رود» (امیرحسین خورشیدفر). حالا هم که چند سالی است تک‌وتوک کار داستانی منتشر می‌کند. چندین سال پیش که در کتاب‌فروشی‌ای کار می‌کردم، گاهی مجبور می‌شدم به دفتر ناشرها و مراکز پخش کتاب بروم برای سفارش‌های عمده یا تصفیه‌حساب یا دیدوبازدید صرفاً. دفتر نشر مرکز و پخش مرکز را اولین بار همان‌سال‌ها بود که دیدم. برخلاف دفتر بسیاری از ناشران و پخش‌کننده‌های دیگر، بسیار منظم بود و محال بود کتابی که تحویل آدم می‌دادند، پاره‌پوره باشد یا خاک‌گرفته یا مندرس. آن سال‌ها دانشجوی معماری بودم و دیدن فضاهای طراحی‌شده -ولو ساده- جذابیت خاصی برایم داشت. وقتی پاش می‌افتاد بروم نشر مرکز، خیلی سرحال می‌شدم. توی تمام راه، از خیابان بهار جنوبی -که کتاب‌فروشی محل کارم بود- تا خیابان فاطمی -که دفتر نشر مرکز بود- نه گرمای تابستان اذیتم می‌کرد، نه سرمای زمستان. یادم هست که آن‌موقع‌ها یکی از دلخوشی‌هایم این بود که «عادت می‌کنیم» زویا پیرزاد را یک هفته پیش از توزیع در بازار، از دوستانم در نشر مرکز گرفته وخوانده بودم.
  2. نشر مرکز در نمایشگاه کتاب امسال تنها یک اثر داستانی فارسی جدید دارد: «سه گزارش کوتاه درباره نوید و نگار»، که همین دو سه هفته پیش در «سلام کتاب» معرفی شده. می‌شود رفت سراغ کتاب‌هایی که مرکز در این ده‌پانزده‌ساله اخیر منتشر کرده؛ کتاب‌هایی که بعضی‌شان در بازار علاوه بر کیفیت بالای ادبی، با استقبال بازار هم مواجه شدند و پیش‌بینی می‌شود همین‌طور با رشد نسل‌های جدیدی از نوجوانان و جوانان ایرانی، کماکان مورد اقبال عمومی قرار داشته باشند. از جمله این کتاب‌ها می‌شود «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» (بیژن نجدی)، «آبی ماورای بحار» (شهریار مندنی‌پور)، «گاوخونی» و «شاه‌کلید» (جعفر مدرس‌صادقی)، «دیوان سومنات» (ابوتراب خسروی)، «نوروز فقط در کابل باصفاست» (محمدآصف سلطان‌زاده)، «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» (زویا پیرزاد)، «انگار گفته بودی لیلی» (سپیده شاملو)، «زندگی مطابق خواسته تو پیش می‌رود» (امیرحسین خورشیدفر)، «مرگ قسطی» (لویی فردیناند سلین / مهدی سحابی) و «مادام بواری» (گوستاو فلوبر / مهدی سحابی) را نام برد. خواندن کتاب‌های خوب بابک احمدی نظیر «ساختار و تأویل متن» و «حقیقت و زیبایی» هم از آن پیشنهادهایی است که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود.

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد