کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

تأملی بر مقولة «مهاجرت» با تمرکز روی مجموعه‌داستان «فرشتگان پشت صحنه» سلام کتاب – ۳۰ (کوکاکولای لایت با یخ)

۳۰ مهر ۱۳۹۰

 

  1. مهاجرت پدیده‌ای است به قدمت تاریخ. بسیاری از تمدن‌ها، فرهنگ‌ها و آیین‌ها نتیجة مهاجرت بوده‌اند. تا پیش از ظهور مدرنیته و مظاهر آن، مهاجرت در حقیقت تلاش انسان برای گریز از نابسامانی‌ها و فشارهای موجود سیاسی، اجتماعی و اقتصادی محسوب می‌شد. اما در دوران مدرن مفهوم مهاجرت -به‌ویژه در مقیاس جهانی- تا حد زیادی دست‌خوش تغییر و تحول شد. مهاجرت در این دوران -با توجه به ساختارهای جامعة مدرن- بیشتر از آن‌که تلاشی باشد برای برای گریز از شرایط سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی نامطلوب موجود، تحرکی است برای رسیدن به آرمانشهر مطلوب ناموجود؛ آرمانشهری که فرد مهاجر در ذهن خود تصویری زیبا و شفاف را از آن خلق کرده است. اولین نمونه‌های چنین نوع مهاجرتی را می‌توان در نسل اول شهروندان آمریکایی دید؛ کسانی که اصالتاً شهروندان خرده‌بورژوای اروپای در حال گذار بودند و سرزمین تازه‌کشف‌شدة آمریکا را آرمانشهری بی‌بدیل و بهشتی آکنده از عدالت و مساوات می‌پنداشتند. ناگفته نماند که امروزه در جوامع در حال گذار -که بافت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان چیزی است معلق میان سنت‌گرایی و مدرنیسم- مفهوم مهاجرت هم به ناگزیر چیزی است معلق میان مفهوم سنتی و مفهوم مدرن آن. به‌عبارت‌دیگر در رفتار مهاجرینی که از این جوامع خارج می‌شوند، معمولاً می‌شود هم گریز از فشارهای موجود و هم دست‌یابی به آرمانشهر مخلوق ذهنشان را به‌عنوان دلایل خودآگاه و ناخودآگاه ردیابی کرد. در این میان یکی از مهم‌ترین گروه‌های اجتماعی مهاجرین، هنرمندان جامعه هستند. مهاجرت این گروه اجتماعی تیغی دولبه است که می‌تواند توأمان کارکردهای منفی و مثبت فراوانی داشته باشد. مهم‌ترین کارکرد منفی مهاجرت این گروه اجتماعی -که آنان را نبض حساس جامعه می‌پندارند- تهی شدن جامعه از حساسیت و خودانتقادی یا دست‌کم پایین آمدن سرانة حساسیت و خودانتقادی در جامعه است. از سوی دیگر اگر با عینک خوش‌بینی به مهاجرت این گروه -که کارشان تولید و بازتولید فرهنگ است- نگاه کنیم، می‌توانیم شمه و شمایی از وجه مثبت مهاجرت آن‌ها را نیز ببینیم. هنرمندی که از دل فرهنگی بیرون آمده و در دل فرهنگی دیگر به زندگی‌اش ادامه داده، هنرمندی چندفرهنگی (Multi Cultural) است و آن‌چه که می‌گوید -بسته به میزان حساسیت و اندیشمندی‌اش- ریشه در هر دو فرهنگی دارد که تجربه کرده و در آن‌ها بالیده. آثار چنین هنرمندی محل تلاقی دو فرهنگ مختلف است و در آن‌ها می‌توان المان‌هایی از هر دو فرهنگ را ردیابی کرد. چنین اتفاقی بی‌تردید برای هر دو فرهنگ اتفاقی فرخنده است که به پویایی و تکامل آن‌ها کمک می‌کند و به طریق اولی به معنای افزوده شدن چیزی به فرهنگی است که آن هنرمند از دل آن بیرون آمده است.
  2. بی‌تا ملکوتی یکی از داستان‌نویسان ایرانی است که چند سالی است مقیم خارج از کشور است. «فرشتگان پشت صحنه» دومین مجموعه‌داستان اوست. این کتاب را نشر افکار منتشر و روانة بازار کتاب کرده است. ملکوتی پیشتر «تابوت خالی» را با نشر آوند دانش منتشر کرده. «فرشتگان پشت صحنه» شامل ده داستان کوتاه است که بیشترشان در خارج از کشور جریان دارند و اوضاع و احوال و درگیری‌های ذهنی و عینی ایرانی‌های مهاجر را به تصویر می‌کشند. این دست داستان‌های مجموعه به‌تمامی داستان‌هایی هستند که اگر نویسنده‌شان زندگی در خارج از کشور را تجربه و لمس نکرده بود، نمی‌توانست با این قدرت فضایشان را خلق کند و با خواننده‌هایش به اشتراک بگذارد. داستان‌های مجموعة «فرشتگان پشت صحنه» همگی داستان‌های بسیار کوتاهی هستند که تمرکزشان روی مسایل عاطفی و روانی شخصیت‌هاست و از این حیث بسیار به سنت چخوفی در داستان‌نویسی پای‌بندند. ملکوتی در داستان‌هایش بی‌آن‌که به دنبال بازی‌های زبانی یا سبکی باشد، به زبانی ساده و در خلال روایت‌هایی روان شخصیت‌های مخلوقش را در عمل داستانی حرکت می‌دهد، گره‌های روانی آن‌ها را به تصویر می‌کشد و به دنبال پیدا کردن راه‌حل‌های خارق‌العاده هم برایشان نمی‌گردد. او به خواننده‌اش اجازه می‌دهد که خودش جهانی را که دیده و آدم‌هایی را که آن جهان را پر کرده‌اند، بررسی و قضاوت کند و در خلال همین بررسی است که می‌توان از بسیاری از درگیری‌های ذهنی آدم‌های داستان‌های او -که بسیاری‌شان ایرانی‌های مهاجر ساکن اروپا یا آمریکا هستند- آگاه شد. این‌روزها که طبق آمار و ارقام بسیاری از جوانان به ویژه جوانان تحصیل‌کردة ایرانی سودای مهاجرت و زندگی در غرب یا شرق دور را در سر دارند، چنین آگاهی‌ای بسیار ارزشمند است و درست به همین دلیل هم هست که پیشنهاد این هفتة «سلام کتاب» مجموعه‌داستان «فرشتگان پشت صحنه» است.
  3. بی‌ارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: سه‌شنبه بیست‌وششم مهرماه مصادف بود با نودمین سالروز تولد ابراهیم گلستان، سینماگر، نویسنده و مترجم ایرانی؛ کسی که بی‌تردید از نخبه‌های اندیشه و هنر صد سالة اخیر ایران است و هم در فیلم‌سازی و هم در داستان‌نویسی صاحب‌سبک است و سردمدار. صد حیف که او در این ایام نودسالگی‌اش در ایران نیست تا به دیدارش برویم و برایش گل ببریم و گرامی‌داشت بگیریم. حالا دیگر سی‌وسه سالی می‌شود که او از ایران رفته و در انگلیس زندگی می‌کند. این واقعیتی تلخ است، اما بازهم جای شکرش باقی است که جامعة ادبی، سینمایی و روشنفکری ایران، نه او را از یاد برده و نه از قدرشناسی‌اش نسبت به او چیزی کم شده. شاهد این ادعایم دو ویژه‌نامه‌ای است که در مهرماه سال جاری و به مناسبت نودمین سالگرد تولد او، یکی توسط مجلة «تجربه» منتشر شده و دیگری توسط مجلة «نافه» قرار است منتشر شود. در پایان بد نیست کمی هم پای صحبت خود ابراهیم گلستان بنشینیم و از شیرین‌زبانی‌اش در کتاب «جوی و دیوار و تشنه» (۱۳۴۶) حظی ببریم: «کسی که میوه را چشیده بود، خورده بود، هسته را همین کنار جوی یا، نه، دورتر، تا سر قنات، پرت کرده بود، و آب هسته را کشانده بوده تا رسانده بود لای پونه‌ها. بعد هسته رفته بود زیر خاک، یا همان میان پونه‌ها شکاف خورده بود، ریشه کرده بود، و بعد برف روی سال مرده ریخت… میوه‌های خشک را کلاغ کند. کاج سبز بود. کار کاج سبز ماندن است.»

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد