کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

سلام کتاب ۱۸۳ (صحنه‌های شروع و پایان)

۲۴ فروردین ۱۳۹۴

جیمز هال / کاوه فولادی‌نسب

نویسنده خلاق در خلال تجربه‌هایش برای خلق صحنه به شیوه‌ای شخصی دست پیدا می‌کند؛ همان‌طور که یک نوازنده پیانو به مرور زمان رابطه‌ای شخصی با کلیدها برقرار می‌کند. نویسنده‌ای که صحنه را می‌شناسد، احتمالا امکان تجربه در شکل‌های هنری دیگر مثل تئاتر، سینما و تلویزیون را هم خواهد داشت.
یک نویسنده داستان کوتاه، به‌طور خاص، برای ساختن و پرداختن صحنه باید دقت زیادی به نکته‌های زیر داشته باشد.
صحنه شروع از آن اصطلاح‌هایی است که خودشان معنای‌شان را به‌خوبی توضیح می‌دهند و نیازی به تعریف ندارند.
یک صحنه شروع تأکیدی بیشتر از حالت معمول روی هدایت خواننده دارد. همچنین توجه بیشتری به منظره‌ها، آب‌وهوا، حال‌وهوا و فضاورنگ دارد. علاوه بر این قهرمان داستان در آن کم‌وبیش به تصویر کشیده می‌شود، به‌عبارت‌دیگر خواننده باید در چنین صحنه‌ای معرفی شخصیت را به‌وضوح و با عمقی مناسب ببیند. استفاده از صحنه شروع در داستان در میان نویسنده‌های قرن نوزدهم چندان متداول نبود. اما تجربه‌های ادگار آلن پو در این زمینه، که در زمانه خودش نوعی خروج از قاعده‌ها محسوب می‌شد، بسیار آموزنده است.
وقتی چیزی به نام صحنه شروع وجود دارد، پس صحنه پایان‌بندی هم وجود دارد.
در این دست صحنه‌ها تأکید روی گره‌گشایی موجود در ساختار پیرنگ، بسط و توسعه شخصیت و تحول است. بعد از این‌که متن تمام می‌شود، قلاب روایت، داستان را در ذهن خواننده تداوم می‌دهد. بخش‌هایی که بعد از نقطه اوج صحنه می‌آیند، نیاز به دقت بیشتری دارند.
در قرن نوزدهم صحنه‌های پایانی معمولا روی تقسیم پاداش‌ها و مجازات‌ها تمرکز می‌کردند. اما تجربه‌های معاصر تجزیه‌وتحلیلی پیچیده‌ از رفتارهای انسانی را به تصویر می‌کشند. امروزه صحنه‌های پایانی بسیار زیرکانه نوشته می‌شوند.
یک تجربه بسیار مفید اما کمتر شناخته‌شده در ارائه دراماتیک مواد و مصالح داستانی، استفاده از نیم‌صحنه است. همان‌طور که خود این اصطلاح هم نشان می‌دهد، چنین صحنه‌هایی خصلتی مینیاتوری دارند. این نمونه‌های کوتاه صحنه‌ای، نشانه تسلیم نویسنده یا بی‌مبالاتی او نیستند. در مقابل به‌طور روشن بخش یا وجهی از داستان را به خواننده نشان می‌دهند که دانستنش مهم است، اما نه آن‌قدر‌ها که بسط و توسعه داده شود یا به نمایش گذاشته شود.
نیم‌صحنه‌ها عمل داستانی را صرفه‌جویانه پیش می‌برند و خیلی زنده‌تر از زمانی هستند که مواد و مصالحشان به‌صورت تجسمی ارائه و درباره‌شان صحبت می‌شود.
حضور نیم‌صحنه‌ها در داستان در کنار تأثیر‌های هنرمندانه‌شان تمایل به پراکنده‌گویی و آشفتگی را نیز به وجود می‌آورد. نویسنده‌ای که در حد افراط به نیم‌صحنه‌ها اتکا می‌کند، شاید در نهایت خودش هم متوجه نشود که داستانش درباره چه چیزی است. سؤال اینجاست که در این صورت آیا اصلا جایی برای صحنه‌هایی کامل و کاربردی که روی بزنگاه‌های دراماتیک اصلی تمرکز می‌کنند، باقی می‌ماند؟
موضوع صحنه، موضوع پیچیده‌ای است. ولی گنجینه خوبی در این زمینه برای ما وجود دارد، چون استادان داستان پیش از ما راز و رمز کارشان را در آثارشان گفته‌اند. بنابراین مهم‌ترین نکته لازم در زمینه شناخت صحنه مطالعه کردن درباره آن و بررسی آثار نویسنده‌های ممتاز است. این بزرگ‌ترین ثروت ادبی‌ای است که ما در اختیار داریم.

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

برملا؛ نگاهی به داستان عکاسی

حقیقت در آینه‌ی روتوش

فروپاشی یک رؤیای ساختگی

قصه‌ای در دل داستان

از رنج هنر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد