کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

سلام کتاب ۱۸۹ / فرود مطمئن

۱۸ خرداد ۱۳۹۴

بدترین اتفاقی که برای یک داستان ممکن است رخ دهد، این است که شروع و میانه‌ای خوب یا حتی درخشان داشته باشد و پایان‌بندی‌ای ضعیف. چنین داستانی یک ورشکستگی کامل است. و چنان خشمی در مخاطب برمی‌انگیزد که ممکن است دیگر هرگز سراغ اثری از نویسنده‌ی آن داستان نرود. پایان‌بندی ضعیف مثل لایه‌ای از زنگار روی داستان می‌نشیند و مثل غده‌ای سرطانی در پیکر داستان پخش می‌شود و دیگر مهم نیست پیرنگ چقدر حساب‌شده بوده یا شخصیت‌ها چقدر عمیق یا فضاها چقدر ملموس، آن‌ها را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد و جلای‌شان را از بین می‌برد. همین‌طوری‌هاست که کاخی که نویسنده در خیالش ساخته بوده، تبدیل می‌شود به بیغوله‌ای غبارگرفته و متروک.
خیلی از نویسنده‌های بزرگ برای این که دچار چنین ورشکستگی‌ای نشوند، کارهایی کرده‌اند که بعدها به راه‌کارهایی برای داستان‌نویسان دیگر تبدیل شده است. از معروف‌ترین این شیوه‌ها «وارونه‌نویسی» است که ابداع ادگار آلن‌پو بوده: «اول پایان‌بندی داستان را بنویسید.» معنای این حرف این است که نویسنده باید بداند می‌خواهد از کجا شروع کند، چه مسیری را طی کند و به کجا برسد. حرف آلن‌پوی قرن نوزدهمی را مدرس، منتقد و نویسنده‌ی متاخر آمریکایی -آدلا راجرز سنت‌جانز- طور دیگری مطرح می‌کند: «یک شیوه قطعی برای سقوط هر چیزی این است که نداند کجا می‌خواهد به زمین بنشیند.» او هم از شیوه‌ی وارونه‌نویسی استفاده می‌کرده؛ اول از همه پاراگراف آخر داستانش را می‌نوشته و آن را به پرده روبه‌روی ماشین‌تحریرش سنجاق می‌کرده.
پایان‌بندی خوب باید:
۱. قانع‌کننده باشد، به همه سؤالات داستان صادقانه و بی‌طرفانه جواب بدهد و خواننده را فریب ندهد و گیج نکند.
۲. با حال و هوا و ذات موضوع هماهنگ باشد و عکس‌العمل عاطفی مشخصی را در خواننده ایجاد کند.
۳. نوعی شگفتی را به شکلی فشرده در خود داشته باشد: مثل کیفی پر از هدیه که قرار است خواننده بعد از درآوردن هر کدام از هدیه‌ها شگفت‌زده شود و لذت ببرد؛ هر هدیه‌ای -چه کوچک باشد و چه بزرگ- باید پیچیدگی‌ای را در خود داشته باشد و برای خواننده قابل پیش‌بینی نباشد.
۴. منطقی باشد. حتی اگر داستان به یک غافلگیری بزرگ منتهی شود، این غافلگیری باید باورپذیر و متقاعدکننده باشد.
چند نباید هم هست: پایان‌بندی داستان نباید اطلاعات جدید و توصیف‌های جزیی در خودش داشته باشد. نباید روی شخصیت‌های فرعی تمرکز کند. نباید پیش از آن که به‌طور کامل ادا شود، رها شود. و البته نباید هم بعد از این که به‌طور کامل ادا شد، داستان بی‌دلیل ادامه پیدا کند.
هر داستانی پایان‌بندی‌های ممکن متعددی دارد. بهترین پایان‌بندی آنی است که لذت‌بخش باشد، برای حال و هوا و ذات موضوع داستان مناسب باشد، تأثیرگذار باشد و همه بذرهای هیجانی و عاطفی‌ای را که در آغاز داستان کاشته و در میانه داستان آبیاری شده‌اند، درو کند.

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

تطور آقای مفتش

مردی خسته از کراوات‌های سرخ

زندگی دیگران

نزدیک شو اگرچه نگاهت ممنوع است*

بوی پرنده‌مرده می‌آید

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد