کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

سلام کتاب – ۱۵۹ (کشمکش در داستان)

۱۰ شهریور ۱۳۹۳

پائولین بلوم / کاوه فولادی‌نسب

یکی از آزاردهنده‌ترین یادداشت‌های ویراستارها که همة نویسنده‌ها پای داستان‌های برگشت‌خورده‌شان می‌بینند، عبارت «بسیار لاغر» است. بعد از نوشتن و بارها بازنویسی کردن داستان و خلق روایتی باورپذیر و ساختن و پرداختن شخصیت‌های مختلف و پیرنگی پر از عمل و تعلیق، واقعاً‌ سخت است که به داستانتان با دلسردی نگاه کنید و واژة لاغر مدام جلوی چشم‌هایتان باشد.

معمولاً منظور ویراستارها از واژة لاغر این است که جای کشمکش در پیرنگ داستان خالی است. تقریباً همة نویسنده‌ها با کشمکش مشکل دارند. تا زمانی که نویسنده‌ای این مشکلش را حل نکند، طبیعی خواهد بود که نتواند داستان‌هایش را بفروشد، زیرا کشمکش مهم‌ترین عنصر داستان‌های موفق و خواندنی است.

سؤال اینجاست که چرا ایجاد کشمکش در داستان این‌قدر برای نویسنده‌ها مشکل است. من با بررسی فعالیت‌های دانشجوهایم بخشی از پاسخ این سؤال را پیدا کرده‌ام. بارها پیش آمده که آن‌ها نوشته‌ای جدید را پیش من آورده‌اند و خیلی هم دقیق درباره‌اش صحبت کرده‌اند و ادعا کرده‌اند که دیگر فهمیده‌اند ایراد داستان‌های قدیمی‌شان چه بوده. اما بازهم کارشان همان ایرادهای قدیمی را داشته. چرا؟ چون علی‌رغم تصویر ذهنی شفافی که از کشمکش داستانیِ خوب داشته‌اند، مقاومتی درونی در برابر بسط و گسترش گام‌به‌گام آن در داستان نیز داشته‌اند.

ساختن و پرداختن کشمکش روندی غیرطبیعی است. زندگی روزمرة ما عبارت است از تلاش برای پیدا کردن ساده‌ترین و سریع‌ترین راه حل برای هر مشکلی که با آن روبه‌رو می‌شویم. هدفمان این است، علی‌رغم این‌که ممکن است همیشه هم به نتیجه نرسیم. بنابراین وقتی شخصیت‌های داستانمان با مسأله‌ای روبه‌رو می‌شوند، با آن‌ها همان‌قدر ملایم و مهربانانه رفتار می‌کنیم که آرزو داریم تقدیر با ما رفتار کند. بسیاری از ما به خاطر علاقة عمیقی که به شخصیت‌های مخلوقمان داریم، همیشه مشکلات ساده‌ای را پیش رویشان می‌گذاریم و بازهم به‌محض این‌که با همین مشکلات ساده روبه‌رو می‌شوند، همة قدرتمان را به‌عنوان خالق به کار می‌گیریم تا هرچه زودتر بر آن‌ها غلبه کنند. درست در همین لحظه است که کشمکش از بین می‌رود و داستان جذابیتش را از دست می‌دهد.

برای ساختن و پرداختن کشمکش داستانیِ خوب و قدرتمند باید پیش از هر کار دیگری بپذیرید که چنین مقاومتی در درونتان وجود دارد. در نتیجه پیش از آن‌که نوشتن داستان را شروع کنید، و پیش از آن‌که این امکان را داشته باشید که به شخصیت‌های داستانتان کمک کنید، باید به‌صورت مجزا و در فرایندی آگاهانه و مبتنی بر برنامه‌ریزی روی کشمکش داستان کار کنید.

مهم‌ترین تفاوت موجود میان نویسندة حرفه‌ای و نویسندة غیرحرفه‌ای در همین نکته نهفته است. نویسندة غیرحرفه‌ای برای خودش رؤیاپردازی می‌کند و منتظر می‌ماند تا الهام و شهودْ کارها را برای او انجام دهند، اما نویسندة حرفه‌ای می‌داند که خودش باید کار خودش را انجام دهد، پس دست‌به‌کار می‌شود. نویسندة غیرحرفه‌ای در برابر طرح‌ریزی و برنامه‌ریزی برای داستان مقاومت می‌کند، اما نویسندة حرفه‌ای طرح‌ریزی و برنامه‌ریزی دقیق را به بخشی از روند همیشگی فرایند داستان‌نویسی‌اش تبدیل کرده است.

 

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد