کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

سلام کتاب – ۱۷۴ (نویسنده‌ها و غیرنویسنده‌ها)

۲۲ دی ۱۳۹۳

هالی برنت / کاوه فولادی‌نسب

هر مقاله‌ای درباره داستان کوتاه با صحبت درباره نویسنده‌های دیگر شروع می‌شود. این کار اهمیت موضوع را نشان می‌دهد. اگر کسی مطالعه عمیق نداشته باشد، نمی‌تواند هم عمیق و موفق بنویسد. واقعیت امر این است که اولین قاعده برای نویسنده‌های تازه‌کار، بسیار ساده، بی‌دردسر و حتی لذت‌بخش است: قبل از این‌که شروع به نوشتن کنید، بخوانید؛ هم داستان کوتاه و هم رمان. تا حد مستی داستان بخوانید. اگر این کار را انجام دهید، خون‌تان پر از الکل داستان می‌شود و تصاویری را که ذهن‌تان آکنده از آن‌هاست، باور می‌کنید.
درباره مطالعه گسترده و عمیق آثار سایر نویسنده‌ها نکته آگاهی‌بخش و مهم دیگری هم وجود دارد. این کار آدم را وادار می‌کند که درباره اصول داستان فکر کند و صرفاً به‌وسیله سبک یا شیوه‌ای خاص یا هر چیز دیگری که هیچ ارتباطی با تأثیر واحد، قدرتمند و البته محدود داستان کوتاه ندارد، مرعوب نشود. به‌موازات این کار می‌شود تمرین عکاسی هم کرد. عکاسی چشم‌های آدم را به محدودیت لنز عادت می‌دهد و کمکش می‌کند که برای هر موضوعی در ذهنش چهارچوبی مشخص ترتیب دهد. نویسنده داستان کوتاه باید بداند مرزها و محدودیت‌هایی وجود دارد که او نمی‌تواند از آن‌ها فراتر برود؛ بسیاری از این محدودیت‌ها برای رمان‌نویس وجود ندارد. بهترین راه برای شناخت این مرزها -گذشته از عمل نوشتنِ داستان- آشنا شدن با آثار نویسنده‌های خوب است. این کار به نویسنده‌های جوان نشان می‌دهد که چطور نویسنده می‌تواند همه حرفش را در قلمروی بسیار محدود بگوید؛ آن‌هم به شکلی که خواننده فکر کند این کار به هیچ شیوه دیگری امکان‌پذیر نیست. طول داستان می‌تواند از هزار کلمه تا هشت‌هزار کلمه باشد، ولی نتیجه باید قدرتمند و محدود باشد و روی یک مسأله واحد و راه‌حل آن برای یک شخصیت واحد -یا چند شخصیت معدود که آن‌قدر به‌هم نزدیکند که سرنوشت‌شان به‌هم گره خورده- تمرکز کند.
گاهی ویراستار یا مدرسی متوجه می‌شود که یک نویسنده تازه‌کار اصلاً به این نکته توجه ندارد که نویسنده‌های دیگر چطور به موفقیت رسیده‌اند -اگر اصلاً آثار آن‌ها را خوانده باشد. چنین کسانی را باید نصیحت کرد که آثار آنتون چخوف، گی دو موپاسان، کاترین منسفیلد، شروود آندرسن و دی. اچ. لارنس -هنوز خیلی‌های دیگر مانده‌اند- را در کنار آثار داستان‌نویس‌های امروز مثل برنارد مالامود، هنری روث، ترومن کاپوتی، کارسون مک‌کالرز و پیتر تیلور مطالعه کنند.
دومین چیزی که باید دانست اهمیت نوشتن است. این نکته همان‌قدر مهم است که خواندنِ زیاد. کمیتْ کیفیت را به وجود نمی‌آورد، اما تردید جدی وجود دارد که کیفیت بالا بدون تمرین و فعالیت عملی فراوان به دست آمده باشد. البته ملاحظه‌ای هم در این‌جا وجود دارد: اول باید مطمئن شوید نوشتن همان کاری است که واقعاً می‌خواهید انجام دهید. آیا به کلمه‌ها علاقه‌مندید، یا احساسات‌تان را به‌وسیله موسیقی، نقاشی، رقص یا حتی روابط اجتماعی، بهتر -و شاید حتی با شادی و لذتی بیشتر- می‌توانید بیان کنید؟ آن‌چه که بسیاری از نویسنده‌ها را در آن روزهای اولیه ناامید‌کننده یادگیری هنر حفظ کرده و ثابت‌قدم نگه داشته، این است که نویسندگی برای آن‌ها از کار دیگری که می‌توانسته‌اند فکرش را بکنند، جذاب‌تر بوده است. رابرت فراست می‌گوید که شعر می‌نویسد چون در هیچ کار دیگری نمی‌تواند آن رضایت درونی را به دست آورد. نویسندگی باید آن‌قدر برای نویسنده مهم باشد که حتی اگر در سایر راه‌های برقراری ارتباط ناکام ماند -یا حتی موفق شد- بازهم دوستی که همیشه به نزدش برمی‌گردد، ماشین‌تحریرش باشد، نه بوم نقاشی یا پیانو یا موسیقی‌ای برای رقص. چنین ذوق‌ورزی‌هایی شاید بخشی از فعالیت‌های فوق برنامه یک نویسنده باشد، اما راه رهایی او نیست و مثل نوشتن او را ارضا نمی‌کند. بر اساس مشاهده‌های من آدم‌ها دو گروهند: نویسنده‌ها و غیرنویسنده‌ها. هر غیرنویسنده‌ای هم ممکن است داستان درخشانی بنویسد و حتی آن را بفروشد، اما وقتی کار به جاهای سختش برسد یا وقتی شیوه دیگری برای ابراز وجود پیدا کند که به اندازه نوشتن برایش جذاب باشد، بی‌تردید نوشتن را کنار خواهد گذاشت.

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد