کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

سلام کتاب – ۴۸ (آیین چراغ خاموشی نیست)

۲۰ اسفند ۱۳۹۰

 

  1. این آخرین یادداشت «سلام کتاب» در سال ۱۳۹۰ است. امیدوارم در سال آینده و شاید سال‌های بعد هم بتوانم نوشتن این مجموعه‌یادداشت‌ها را ادامه بدهم و از این طریق بخشی از وظیفه و تعهد شخصی‌ام در قبال ادبیات اندیشه و ادبیات را به انجام برسانم. شیوه من برای انتخاب «پیشنهاد هفته» در ستون «سلام کتاب» این است: هفته‌ای پنج یا شش کتاب را تورق می‌کنم، از این‌طرف و آن‌طرفشان چند خطی می‌خوانم -اگر رمان باشند چند پاراگرافی از هر فصل و اگر مجموعه‌داستان باشند، دست‌کم یکی‌دوتایی از داستان‌ها را- و به این ترتیب از میان‌شان سه چهار کتاب را انتخاب می‌کنم. سه چهار کتاب انتخابی را کامل می‌خوانم و گاه کار به دوباره‌خوانی بعضی کتاب‌ها هم می‌رسد. یادداشت‌هایی را هم که این‌طرف و آن‌طرف درباره کتاب‌ها نوشته شده مرور می‌کنم و در نهایت کتابی را که می‌خواهم در «سلام کتاب» به‌عنوان «پیشنهاد هفته» معرفی کنم، انتخاب می‌کنم. در طول این چند سالی که دست به قلم برده‌ام و برای روزنامه‌ها یادداشت یا نقد ادبی نوشته‌ام، شیوه‌های مختلفی را برای انتخاب کتاب آزموده و به کار برده‌ام و امروز این شیوه به نظرم بهترین شیوه است؛ گرچه می‌دانم که ایرادهایی نیز دارد. بعضی هفته‌ها پیش می‌آید که برای انتخاب نهایی در دوراهی یا سه‌راهی گیر می‌کنم؛ دوتا یا سه‌تا از کتاب‌ها به نظرم خوب یا به لحاظ کیفی هم‌سنگ می‌آیند و انتخاب یکی از میان‌شان راحت نیست. در این زمان‌ها معمولاً ناگزیر از دلایل غیرادبی و کم‌وبیش سلیقه‌ای استفاده می‌کنم؛ مثلاً نگاه می‌کنم ببینم کدام یکی از کتاب‌ها در روزنامه‌ها و مجله‌ها و وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته یا کدام‌شان نویسنده جوان‌تر یا گم‌نام و کمترشناخته‌شده‌ای دارد که احتمالاً نیاز به حمایت بیشتری هم دارد یا کدام‌شان در میان آثار ناشرش اثری خاص است و صحبت کردن درباره‌اش ممکن است برای ناشر انگیزه‌بخش باشد تا بیشتر سراغ آثاری از این‌دست برود. به‌هرحال باید کتابی را انتخاب و در «سلام کتاب» به‌عنوان «پیشنهاد هفته» معرفی کنم، و می‌کنم. در این میان، آن‌چه همیشه ذهنم را درگیر می‌کند، کتاب‌هایی است که خوانده‌ام و از خواندشان لذت برده‌ام، اما -همان‌طور که بالاتر توضیح دادم- در فرایند انتخاب ناگزیر کنار گذاشته شده‌اند و فرصت نشده تا درباره‌شان مطلبی بنویسم. به نظرم رسید حالا که دارم آخرین یادداشت این سال را می‌نویسم، می‌توانم به این کتاب‌ها بپردازم و فهرستی ارائه دهم. ذکر دو نکته شاید لازم باشد: یکی این‌که این‌ها کتاب‌هایی هستند که در همین سال ۱۳۹۰ خوانده‌ام و دیگر این‌که تقدم و تأخر نام‌ها در این فهرست صرفاً مبتنی بر ترتیب الفبایی عنوان کتاب‌هاست و نه چیزی دیگر: آدم‌ها (احمد غلامی – نشر ثالث)، ابر صورتی (علیرضا محمودی ایرانمهر – نشر چشمه)، اگنس (پتر اشتام، محمود حسینی‌زاد – انتشارات افق)، الدورادو (لوران گوده، حسین سلیمانی‌نژاد – نشر چشمه)، این برف کی آمده؟ (محمود حسینی‌زاد – نشر چمشه)، بهار برایم کاموا بیاور (مریم حسینیان – کتابسرای تندیس)، رام‌کننده (محمدرضا کاتب – نشر چشمه)، زیر آفتاب خوش‌خیال عصر (جیران گاهان – نشر چشمه)، شاخ (پیمان هوشمندزاده – نشر چشمه) و شماس شامی (مجید قیصری – انتشارات افق). شاید بشود در این روزهای آخر اسفند بعضی یا همه این کتاب‌ها را تهیه کرد و گذاشت جایی نزدیکی‌های سفره هفت‌سین، و بطالت تعطیلات طولانی نوروز را با خواندن‌شان برطرف کرد.
  2. سه‌شنبه شانزدهم اسفند هزار و سیصد و نود، روز عجیبی بود، روزی خاص. توی شهرک سینمایی، توی گراند هتل -به همت فرزاد حسنی و مریم آموسا- قلب ادبیات ایران می‌تپید. همه که نه، اما خیلی‌ها بودند، از اساتیدی مثل محمود دولت‌‌آبادی و سیمین بهبهانی و محمدعلی سپانلو، تا حرفه‌ای‌هایی مثل قباد آذرآیین و عباس عبدی و بلقیس سلیمانی، تا جوان‌ترهایی که ما بودیم و کم هم نبودیم: پدرام رضایی‌زاده، علی چنگیزی، رضیه انصاری، آیدا مرادی آهنی، میثم کیانی، پوریا عالمی، فرشته نوبخت، شاهرخ گیوا و آراز بارسقیان. تابه‌حال چنین جمعی از نویسنده‌ها و شاعران ندیده بودم. گفتم روز عجیبی بود (چون هم خیلی از دوستانم را بعد از مدت‌ها دیدم و هم خیلی‌های دیگر را، که دورادور و از روی نوشته‌های‌شان می‌شناختم و تابه‌حال ندیده بودم‌شان) و نگفتم روز خوبی؛ خوب وقتی است که عیش آدم منقص نباشد. آن شب عباس معروفی نبود، رضا قاسمی نبود، علی خدایی نبود، جعفر مدرس‌صادقی نبود، امیرحسن چهلتن نبود، شهریار مندنی‌پور نبود، پیمان اسماعیلی هم نبود، حامد اسماعیلیون هم نبود؛ و هریک به دلیلی. جای همه‌شان خالی بود و وقتی فرزاد حسنی پیام‌های بعضی‌‌شان را برای همکارانِ در وطن‌شان می‌خواند، خیلی‌ها مثل من بغض‌شان گرفته بود. دوستان نویسنده و روزنامه‌نگار گزارش‌های مشروحی از این روز بی‌نظیر نوشته‌اند و ارائه گزارشی دیگر تکرار مکررات است. بعدازظهر و غروب را در لاله‌زار و توپخانه و اورشلیم و کوفه قدم زدیم و شب شام را در گراند هتل خوردیم، تا نوستالژی کامل شود. آن شب هیچ‌کس از هیچ‌چیز به‌جز ادبیات و داستان و شعر سخن نگفت. آن شب یاد درگذشتگانی مثل هوشنگ گلشیری و عمران صلاحی گرامی داشته شد. آن شب همه مزربندی‌های سیاسی و فرهنگی و ادبی را کنار گذاشته بودند و گذاشته بودند تا ادبیات دُر درخشان جمع باشد.
  3. پنج‌شنبه هجدهم اسفند معادل بود با هشتم مارس: روز جهانی زن. این روز را به همه زنانی که در جامعه مدرن دوشادوش مردان زندگی اجتماعی را تجربه می‌کنند، تبریک می‌گویم. اما حقیقت امر این است که از یادآوری این روز، هدف دیگری داشتم: بازی سرنوشت. در غروب این روز -روز جهانی زن- سیمین دانشور، اولین زن نویسنده ایرانی، بعد از مدت‌ها تحمل بیماری در خانه‌اش چشم از جهان فروبست و به دیدار یار دیرینش جلال آل‌احمد رفت. گرچه او دیگر در میان ما نیست و نمی‌تواند اثر جدیدی خلق کند، و گرچه چند سالی بود که بیماری تاب و توانش را گرفته بود و روند فعالیت خلاقه‌اش را مختل کرده بود، اما تردیدی وجود ندارد که «سووشون» او تبدیل به یکی از آثار کلاسیک ادبیات داستانی فارسی‌زبان شده و همیشه ماندگار خواهد ماند و دانشور تا همیشه در وجود زری به زندگی پرمایه‌اش ادامه خواهد داد. من هیچ‌وقت مرگ هنرمندان را باور نمی‌کنم و در مورد دانشور هم همین‌طور است. آن‌ها در آثارشان زنده می‌مانند و نسل‌های متوالی با اندیشه‌ها و تخیلات آنان زندگی خواهند کرد. علی حاتمی راست می‌گوید: آیین چراغ خاموشی نیست.

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد