کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مدایح بی‌صله ۲۰ / نشان درجه یک خلاقیت

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۲

آقا اصلاً درستش همین است. یک نفر دانشجو -با این همه شور و شوق جوانی، با این همه انرژی تخلیه‌نشده- چرا باید وقتش را پشت میز تلف کند؟ پس فعل بامسما و شریف «دودر کردن» را برای کی و برای کِی درست کرده‌اند؟ بعد هم با این همه حرفی که درباره بهره‌وری زده می‌شود، اصلاً خدا را خوش می‌آید که راهرو و بوفه و سلف و حیاط دانشکده که این همه هزینه صرف ساختن‌شان شده، بی‌استفاده بمانند یا فقط در بعضی ساعت‌ها مورد استفاده قرار بگیرند و آن‌وقت همه بچپند توی کلاس‌ها و آتلیه‌ها و آزمایشگاه‌ها؟ که چی بشود مثلاً؟ کلاس با چند نفر هم به حد نصاب می‌رسد، دیگر از جلسه مجلس که مهم‌تر نیست. اصلاً درست‌ترش این است که آدم از همان قاعده‌ای استفاده کند که حکم‌بازها بهش می‌گویند «رفع کوتی»؛ اینجا معنایش می‌شود حضور در کلاس به قدر لازم، جوری که استاد دلخور نشود، و البته وقت خودتان هم تلف نشود. چه کاری است نشستن سر کلاس، وقتی می‌شود هزار جور استفاده بهتر از زمان کرد؟ نشستن توی بوفه و گپ زدن که مهم‌تر است. فوتبال توی زمین ورزش دانشکده که مهم‌تر است؛ تازه برای سلامتی هم یک فایده‌ای دارد. کارهای مفید دیگری هم می‌شود کرد، که جای گفتنش اینجا نیست. کلاس نشستن هم توی بحرش که بروی، واقعاً کار عبثی است. کافی است دو سه تا از این دخترهای خوش‌سلیقه و خوش‌خط توی کلاس حاضر باشند، یا استاد خودش باانصاف باشد و جزوه‌اش را درست و درمان تایپ کرده باشد و گذاشته باشد توی انتشارات دانشکده. آن‌وقت دیگر چه کلاس رفتنی؟ مگر استاد چه چیز بیشتری از همان جزوه می‌خواهد توی کلاس بگوید؟ از همه این‌ها که بگذریم، می‌رسیم به خلاقیت‌تان؛ که الحق و الانصاف لایق دریافت مدال درجه یک در سطح ملی از دست آقای دکتر است. یکی‌ش همین که هر ترم دلایل بدیع‌تر و موجه‌تری برای غیبت‌های غیرموجه و حاضر نبودن در جلسه امتحان میان‌ترم یا حتی پایان‌ترم پیدا می‌کنید. نسل‌های خنگ بزرگ‌تر از شما چیزی حدود پنجاه شصت سال سکته پدربزرگ و فوت مادربزرگ و زایمان عمه‌وسطی و سفر خان‌دایی را بهانه می‌کردند. حالا برای شما اتفاق‌هایی می‌افتد که خود شیطان هم گاهی انگشت به دهن و چهارشاخ می‌ماند. زمینه دیگر بروز خلاقیت‌تان هم در تغییر کاربری است؛ مثل تبدیل کتابخانه یا هر جای دیگری که پسوند خانه دارد، به اتاق خواب یا استراحت. کافی است بعد از ساعت ناهار گذار آدم به کتابخانه بیفتد، می‌بیندتان که پشت میزها نشسته‌اید منظم، بی‌صدا و آرام -بی‌که آلودگی صوتی‌ای تولید و برای کسی مزاحمتی کنید- دارید قیلوله می‌کنید. دیدن این همه نظم آدم را وجد می‌آورد. دیدن این همه علم‌محوری آدم را سر شوق می‌آورد. مگر نه این که پژوهش‌های پزشکان و پژوهشگران ثابت کرده خواب نیمروزی تأثیر زیادی توی بالا رفتن میزان بهره‌وری آدم‌ها دارد؟ این‌جور استفاده از پژوهش‌های جدید علمی را اگر شما پیش‌قراولان علم کشور برایش پیش‌قدم نشوید، چه کسی می‌خواهد شروعش کند؟ این‌جاست که می‌گویم باید یک نماینده‌ای بفرستید تا فرصت هست، یک نشان درجه یک علمی از دست آقای دکتر دریافت کند.

گروه‌ها: مدایح بی صله

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد