کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اگر تحقیق معماری داستان می‌شد

۱۰ تیر ۱۳۹۵

پریسا رحیم‌زاده
 محقق معماری / داستان‌نویس

از کودکی «کِرمِ کتاب»[۱] بودم؛ کرم هر کتابی. داستان اما میوۀ شیرین‌تری بود. دورۀ کارشناسی معماری مرا کرم کتاب معماری نکرد (به عللی که شاید ریشه در نظام آموزش معماری دارد و کاش کسی درباره‌اش بنویسد). کرم کتاب داستان ماندم تا دورۀ مطالعات معماری که که مرا مشتاق خواندن هر کتابی کرد، مگر داستان. هزار و یک حوزه برای خواندن و دانستن و تحقیق بود که داستان را به حاشیۀ خیلی دور راند.
پس از مدت‌ها یک داستان با همان شوق آشنای گذشته مرا دنبال خودش کشاند؛ داستانی که یک داستان‌نویس-معمار نوشته است. البته که این یک نظر تخصصی نیست ولی جذابیت این کتاب به روایت خوب با چاشنی ظرایف توصیف‌های یک معمار و حضور پررنگ فضاها و زندگی شهری تهران با اشاراتی به چند دورۀ تاریخی آن است. تا اینجا نتیجه اینکه خواندن کتاب هشت و چهل و چهار[۲] نوشتۀ کاوه فولادی‌نسب عزیز، که همین امسال از نشر چشمه منتشر شده، را به طور خاص به داستان‌خوان‌های علاقمند تاریخ و تئوری معماری و شهرسازی (مخاطبان احتمالی این وبگاه) توصیه می‌کنم.
تجربۀ شیرین بارها خواندن کتاب شهرهای نامرئی نوشتۀ ایتالو کالوینو[۳] یادم آمد و بعضی داستان‌های استیون میلهاوزر[۴] و وصف مارسل پروست[۵] از منظرۀ کلیساهای تاریخی در کتاب در جستجوی زمان از دست رفته و داستان‌های دیگری که معماری و شهر نقش پررنگی در آن ایفا می‌کند. نویسنده‌‌های اخیر معمار نبودند، ولی آرزو کردم کاش همۀ معماران داستان بنویسند؛ خاصه محققان این حوزه. چقدر جذاب می‌شود که از آورده‌های تحقیقات تاریخ معماری و شهر داستان‌ها نوشته شود (شاید هم این اتفاق جایی افتاده است و من نمی‌دانم). بعد فکر کردم مخاطب داستان که عام است آن وقت این آورده‌ها چقدر خوانده می‌شود. در افق دوردست پنهانی تصور کردم آن وقت چقدر دورِ معماری و شهر نزدیک می‌شود. از افق بازگشتم و گفتم حالا تحقیق کنیم تا داستان.
باشد که معماران روایت کنند …

– کِرمِ تحقیق[۶]
در وب‌نوشت پیشین از تذکر «حیرت در تحقیق معماری» نوشتم، تذکر دیگری که دربارۀ تحقیق گرفتم «مطالعۀ هدفمند» بود. اینکه اگر نوشته‌ای را فقط بخوانی و به دنبال چیزی نباشی و دربارۀاش نیندیشی و نظر و سؤالی و بحثی در تو نینگیزاند فایده ندارد؛ دست‌کم برای تحقیق فایده‌ای ندارد.
مدت‌هاست که نوشت‌افزار برایم جزء جدانشدنی کتاب خواندن شده است. حتی زیر نوشته‌های معدود کتاب‌های داستانی که در سال‌های اخیر خوانده‌ام هم خط کشیده‌ام و کنارشان حاشیه زده‌ام. شعرها هم همین وضع را دارد. تا صفحۀ ۷۳ کتاب هشت و چهل و چهار را خواندم که ناگهان جای خالی مداد احساس شد. زیر نوشته‌ها خط کشیدم و در حاشیۀ کتاب نوشتم: «و آستانه‌ها همیشه غیرقابل پیش‌بینی‌اند …». حاشیه‌ام را نگاه کردم، یک چیزی جور در نمی‌آمد. بله! داشتم برای پایان‌نامه‌ای که یک‌سال‌و‌نیم پیش دفاع کرده بودم یادداشت برمی‌داشتم؛ آن هم از کتاب داستانی که نیمه‌شب در تخت‌خواب می‌خواندم.


[۱] bookworm
[۲] فولادی‌نسب، کاوه. هشت و چهل و چهار. تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۵.
[۳] Italo Calvino
[۴] Steven Millhauser؛ داستان «گنبد» که قسمت‌هایی از آن در وبلاگ مهنام نجفی در همین سایت ترجمه شده است و داستان «آن شهرِ دیگر» که ترجمۀ فارسی آن در شمارۀ ۲۴داستان همشهری به چاپ رسیده است.
[۵] Marcel Proust
[۶] این اصطلاح رایج نیست و فقط بدعت من برگرفته از واژۀ bookworm است که «کرم کتاب» ترجمه می‌شود. اگر چنین اصطلاحی وجود داشت شاید در زبان انگلیسی می‌شد researchworm.


مطلاعه‌ی این مطلب در آسمانه.

گروه‌ها: اخبار, هشت و چهل‌وچهار دسته‌‌ها: ادبیات شهری, پیشنهاد کتاب, رمان ایرانی, روایت شهری, معرفی رمان, هشت و چهل‌وچهار

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد