۱. مهاجرت بهعنوان پدیدهای اجتماعی قدمتش بهاندازة قدمت تاریخ است. شکلگیری بسیاری از تمدنهای بشری و دوام بسیاری از ادیان نتیجة مهاجرت بوده. در جامعة مدرن نیز کماکان مهاجرت راهی برای دستیابی به آرامش روانی، رفاه اقتصادی یا آزادی سیاسی / اجتماعی بیشتر تلقی میشود و چه در میان جوامع توسعهیافته و چه در میان جوامع درحالتوسعه یا توسعهنیافته، شاخصی اجتماعی است که روی همة شاخصهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دیگر تأثیر میگذارد. کشور ما نیز در تمام این صد و اندی سالی که تلاش برای مدرن شدن را شروع کرده، همیشه با این پدیده -چه در مقیاس داخلی (از روستاها به شهرها و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ) و چه در مقیاس خارجی- دستوپنجه نرم کرده و همواره مهاجرت در مفهوم رسیدن به سرزمینی اتوپیایی یا دستکم شبهاتوپیایی بخشی از ذهن و زبان طبقههای اجتماعی مختلف مردم ایران را درگیر خود کرده است. وقتی پدیدهای چنین وسعت نفوذ اجتماعیای دارد، تأثیرگذاریاش و حضورش در هنر و ادبیات دیگر تعجببرانگیز نیست؛ چراکه خالقان آثار هنری و ادبی نیز مردمان همین سرزمینند. از همینجاهاست که مقولهای به نام «ادبیات مهاجرت» کمکمک معنایی پیدا میکند و تبدیل به موجودیتی میشود که میشود دربارهاش فکر کرد و حرف زد. بعضی از دوستان منتقد، با نوعی بیسلیقگی، ادبیاتی را که مخلوق نویسندههای مهاجر است «ادبیات مهاجرت» میدانند، حالآنکه عنوان «ادبیات مهاجرین» برای چنین نوعی از ادبیات مناسبتر به نظر میرسد. بسیاری از آثاری که نویسندههای ایرانی مقیم سرزمینهایی خارج از کشور نوشتهاند، هیچ ارتباط ارگانیگ یا حتی غیرارگانیکی با مقولة مهاجرت ندارد؛ نه مثلاً شرایط و ویژگیها و مشکلات و احیاناً راحتیهای آن زندگیها را نشان میدهد، نه در آنها خبری از تلاقی و تقاطع فرهنگها دیده میشود و نه هیچچیز دیگر. انگار فقط مکان نویسنده و داستان است که تغییر کرده و از ایران به سرزمینی دیگر منتقل شده. چنین آثاری را تحت هر عنوانی که مناسبشان باشد یا مناسبش باشند، میتوان گروهبندی و بررسی کرد، اما بیتردید عنوان «ادبیات مهاجرت» در موردشان هیچ مناسبتی ندارد. به نظر میرسد عنوان «ادبیات مهاجرت» برای آثاری مناسب باشد که تمرکزشان روی همین پدیدة اجتماعی و پیامدها و تبعات آن است و البته بسیاری از بهترین نمونههای این نوع ادبیات داستانی، توسط نویسندههای مهاجر نوشته شده و علتش هم تجربة دستاولی است که آنها در زندگیشان داشتهاند. از جملة این آثار میتوان «همنوایی شبانة ارکستر چوبها» شاهکار رضا قاسمی و «عطر سنبل، عطر کاج» نوشتة فیروزه جزایری دوما را نام برد.
۲. از جملة آثاری که تحت عنوان «ادبیات مهاجرت» قرار میگیرد و نویسندهاش -دستکم در حال حاضر- ساکن ایران است، رمان «شبیه عطری در نسیم» نوشتة رضیه انصاری است که نشر آگه منتشر کرده است. انصاری در رمانش به روایت چیزی حدود نه ماه از زندگی تعدادی از ایرانیان مقیم برلین میپردازد و تلاش میکند گوشههایی از درگیریهای ذهنی و روحی و عاطفی آنها را برای خواننده به تصویر بکشد. آنچه بیش از هرچیز دیگر در رمان او خودنمایی میکند، بحران روابط و بهخصوص روابط خانوادگی است. هر سه مرد اصلی رمان او -بهزاد، پیمان و کیا- از همسرهایشان جدا شدهاند و گرچه تلاش میکنند تا با بودن در کنار یکدیگر بر تنهاییشان غلبه کنند، اما بازهم همین تنهایی شاخصترین ویژگی شخصیتپردازی همگیشان است. «شبیه عطری در نسیم» چیدمان جذابی دارد. در ادبیات داستانی امروز که مملو از خودنگاریهایی است که به نام رمان و داستان کوتاه منتشر میشوند و کمتر جایی از خلاقیت و هنر نویسندگی در آنها دیده میشود، تلاش یک نویسنده برای پرداختن به موضوعی غریبهتر و چیدمانی کمترتکراری امتیاز بزرگی است؛ چراکه تجربة متفاوتی را در اختیار خواننده قرار میدهد. رمان در برلین اتفاق میافتد و ازاینحیث که فضایی جدید را -آن هم با جزییاتی بسیار دقیق و ظریف- برای مخاطب تصویر میکند، جذابیتی مبتنی بر بداعت دارد. اما این را هم باید پذیرفت که در شکل فعلی رمان، مکان (برلین) چندان نقشی در روایت ندارد و تبدیل به عنصری فعال در آن نمیشود و بهعبارتدیگر میتوان گفت که رمان «شبیه عطری در نسیم» میتوانست در هرجای دیگری بهجز آلمان -و البته ایران- هم میتوانست اتفاق بیفتد. مهمترین نقطهضعف رمان شخصیتپردازی آن است. مردهای میانسال رمان، که پیشتر در جوانیشان فعالیتهای آزادیخواهانه داشتهاند و حالا هم یکیشان کارگردان تئاتر است و یکی دیگر عکاسی حرفهای و کاربلد، و منطقاً نمیبایست آدمهای خامی باشند، گاهی در رفتار و گفتارشان خامیهایی دیده میشود که آدم از جوانهای سروگرمنچشیده توقع دارد. باید گفت که نویسنده گرچه شخصیتهای جذابی را خلق کرده، اما بهخوبی و بهتمامی نتوانسته به آنها نزدیک شود. پیشنهاد این هفتة «سلام کتاب» رمان «شبیه عطری در نسیم» است، بهخاطر همان بداعتی که در چیدمانش دارد و تجربة متفاوتی که برای خواننده رقم میزند و البته طراوت ناگزیری که این بداعت با خود به همراه دارد. «شبیه عطری در نسیم» ادای دینی هم به درگذشتگان زلزلة بم دارد و ازاینحیث که آن قهر طبیعت را به شکلی هنری مستندسازی کرده -و این زحمتی است که بیشتر روشنفکران ایرانی به خود نمیدهند- بسیار قابل احترام است.
۳. بیارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: «لارنس راهب، مردی که حرف میزند» تکگوییای است نوشتة محمد چرمشیر، که اجرایش از بیستوپنجم اردیبهشتماه در تالار سایة مجموعة تئاتر شهر تهران با کارگردانی عباس غفاری و بازیگری افشین هاشمی شروع شده است. قرار اولیه این بوده که اجرای این نمایش تا بیستم خردادماه ادامه داشته باشد، اما به دلیل استقبالی که از آن شده، این اجرا تا سوم تیرماه یعنی تا پایان همین هفته تمدید شده است. چرمشیر در «لارنس راهب، مردی که حرف میزند» ایدهای مبتنی بر فاصلهگذاری داشته و بهخوبی هم از پس اجرای این ایده در متنش برآمده است. عباس غفاری نیز با شیوهای که برای اجرای این متن انتخاب کرده و افشین هاشمی هم با بازی خوب و روان و باورپذیرش، به متن جان دادهاند و چیزی حدود چهل دقیقة بسیار جذاب و تأملبرانگیز را برای مخاطبان رقم میزنند. زمان اجرای این نمایش ساعت ۱۸ و قیمت بلیط آن ۴۰۰۰ تومان است. در ضمن دانشجوها فراموش نکنند که کارت دانشجوییشان را همراه داشته باشند تا بتوانند از بلیطهای نیمبهای مجموعة تئاتر شهر استفاده ک