۱. تعریف متعارف پيرنگ اين است: هر چيزي كه در داستان اتفاق ميافتد. اين تعريف وقتي كارآمد است كه درباره داستاني كاملشده صحبت ميكنيم، ولي وقتيكه داريم به داستاني جديد فكر ميكنيم، اين تعريف همانقدر كارایی دارد كه مثلاً بگوييم كيك تولد شيريني بزرگي است با خامه و شمع. چنین گزارهای هیچ اطلاعی درباره چگونه درست کردن کیک به آدم نمیدهد. پيرنگ داستان بهوسيله حادثههای اصلي ساخته ميشود. منظور از حادثههای اصلي آن حادثههایی است که پيامدهاي مهمی در داستان دارند. عملهایی مثل حمام كردن، بستن موي سر یا باز كردن در لزوما جزيي از پيرنگ نيستند، میتوانیم نامشان را حادثههای ضمني بگذاريم. این حادثهها در داستان اتفاق میافتند، اما حقیقت امر این است که آن را بهسمت هيچ هدف ویژهای هدايت نميكنند و پيامد مهمي هم ندارند. البته اگر شخصيت داستان زنی با موی بلند باشد و این مو وسیلهای باشد كه به عاشقش کمک میکند تا از دیوار خانهاش بالا برود، بافتن موهاي او عملي بسيار مهم است. پیرنگ شامل همه آن چيزهايي است كه شخصيتها انجام ميدهند، احساس ميكنند، فكر ميكنند يا به زبان میآورند؛ مشروط به اینکه در ادامه داستان تأثیرگذار باشد. اندیشه و احساس وقتي به عمل تبديل ميشوند و عكسالعملی را برميانگيزانند، در مسیر تبدیل شدن به پیرنگ قرار میگیرند. رفتارها تا پیش از آن -حتي اگر بهتنهايي هم جذاب باشند- صرفا امكاناتی بالقوه هستند؛ پدیدههایی ساكن و ايستا که داستان را به جایی هدايت نميكنند. هیچ انديشهاي بهخودیخود و بهتنهايي پيرنگ نيست. هيچ عملي مادامیکه داستان بدون انجام آن تغییری نکند، پيرنگ نيست؛ حتي اگر دراماتیک باشد. در مقابل هر عملي اگر تأثير مهمي در داستان داشته باشد و نتيجه آن را تغيير دهد، حتي اگر پیشپاافتاده هم به نظر برسد، ميتواند حیاتی و مهم باشد. ایجاد پیرنگ در داستان شيوهاي است براي نگاه كردن به حادثهها. شيوهاي است براي اینکه نویسنده در گام نخست تعیین کند چه چیزی در داستان اهمیت دارد و در گامهای بعدی -در مسیری که حادثههای اصلی داستانش را میسازد و بههم ربط میدهد- اهمیت آن را نشان دهد. بهطور خلاصه پیرنگ شيوهاي برای نشان دادن اهميت پدیدههاست. برای اینکه نویسندهای بتواند توجه خواننده را جلب کند، باید در داستانش چيزي در معرض خطر باشد، باید چیز ارزشمندی به دست بیاید یا از دست برود. پل دارسی بولز در كتاب «هنر داستاننويسي»اش نام چنین چیزی را کشمکش میگذارد. این میتواند تعبیر مناسبی باشد، چون برخلاف درونمايه يا پيام به نکتهای اشاره نميكند كه ميتواند روي يك تابلوي تبليغاتي هم نوشته شود. کشمکش اتفاقی خاص است: دو نيروي قدرتمند باهم برخورد ميكنند و يكي از آنها بر ديگري پيروز ميشود؛ یا نیروی خیر یا نیروی شر. ممكن است یکی از این نيروها بيرون از شخصيت اصلي قرار داشته باشد، مثلاً یک تبهكار باشد یا يك دشمن یا مجموعهاي از رویدادها. ممكن هم هست که هر دو نيرو در درون شخصيت اصلي قرار داشته باشند، مثل ترس از انجام كاري و نياز به انجام آن یا احساس توأمان خیانت و عشق. آشكار كردن اهميت پدیدههای ظاهرا كوچك و بياهميت داستان را بهسمت ريزبيني و درام سوق میدهد. حالآنکه نشان دادن رویارویی و مبارزه قدرتهای بزرگ ملودرام است. نویسنده بايد خواننده را متقاعد كند كه ناظر حادثههایی صرفا اتفاقي نیست. باید به او بقبولاند حادثههایی که دارد میبیند، هم براي نويسنده و هم براي شخصيتهايي که درگير آنها هستند، بسیار اهميت دارد. بهعبارتديگر در کنار پيرنگ بيروني يك پيرنگ دروني هم میتواند وجود داشته باشد. این پیرنگ درونی بعضی وقتها پیرنگ بیرونی را بازتاب ميدهد و تقويت ميكند و بعضی وقتها در كشمكش و تقابل با آن قرار میگیرد. درعینحال ممکن است يكي از دو پيرنگ بيروني و دروني بهتنهايي و بهعنوان كانون اصلي كشمكش در داستان حضور داشته باشد.
۲. «بوی قیر داغ» اولین مجموعه داستان علی حیدری است. این کتاب ۹ داستانه را انتشارات روزنه در قالب مجموعه داستان ایرانی منتشر و روانه بازار کرده است. علی حیدری زبان و نثر روانی دارد و داستانهایش را خوب روایت میکند، هرچند گاه پیرنگ داستانهایش چنان پیچیده میشود که خواننده ممکن است خیال کند به جای داستان، با معمایی روبهروست. این پیچیدگی ساختاری وقتی با محتوای داستان هماهنگ است و مثلا از آشفتگی ذهنی شخصیت اصلی داستان تأثیر میگیرد، بهجا و منطقی مینماید (مثل داستانهای «بازی نور» یا «صدای هیچ») اما داستانهایی هم در این مجموعه هست که پیچیدگیشان فقط تلاشی برای پنهان کردن سادگی محتوا یا موضوع به نظر میرسد (مثل «تاوان» یا «امید تمام این سوالها برای تو نیست»). اتفاقی از این دست را در خیلی از مجموعه داستانهای اول نویسندههای امروز ایران میشود دید. خیال اینکه ساختار پیچیده امتیازی برای اثر داستانی محسوب میشود، از اواخر دهه چهل بهطور جدی در ادبیات داستانی ایران مطرح شده و از اواخر دهه هفتاد دوباره اوج گرفته و در میان داستاننویسان همنسل من هم هنوز به چشم میخورد. فقدان، مفهوم مرکزی بیشتر داستانهای مجموعه «بوی قیر داغ» است؛ فقدانی که گاه به شکل مرگ خودش را نشان میدهد، و گاه به شکل فراق و جدایی. و در نهایت آدمهایی را برجای میگذارد که در لاک تنهایی فرو میروند و در میان جمع هم که باشند، باز تنهایند. حیدری در داستانهایش برخلاف بسیاری از داستاننویسان امروز که زاویهدید اولشخص را برای روایت انتخاب میکنند تا هم روایتشان را راحتتر پیش ببرند و هم در مخاطب همذاتپنداری بیشتری به وجود بیاورند، اغلب داستانهایش را با زاویهدید سومشخص و نظرگاه دانای کل محدود به یکی از شخصیتها روایت میکند. این امر، داستانهای حیدری را به مکانی برای مواجهه توأمان خواننده و شخصیتهای داستانی با گوشهها و زاویههای پنهان یا مکتوم این شخصیتها تبدیل میکند. گذشته از پیچیدگیای که گاه دُزش در داستانهای «بوی قیر داغ» زیاد میشود، در این مجموعه خواننده میتواند با روایتهای جذاب و پر از تعلیقی روبهرو شود که نشان میدهد نویسنده خوب روی گوشه و کنارشان کار کرده است. پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» از آن مجموعه داستانهای اولی است که خواننده را در امید خواندن هرچه زودتر اثر بعدی نویسندهاش قرار میدهد.
۳. بیارتباط به کتاب، اما مرتبط با مقوله فرهنگ: دوستداران داستان و ادبیات حتما در خبرهای هفته پیش دیدند که قرار است دوره سوم شبهای داستان در برج میلاد تهران از سوم تا نهم دی ماه از ساعت ۶ تا ۸ عصر برگزار شود. در این دوره -که آخرین دوره این شبها در سال جاری است- قرار است سیوچهار داستاننویس و مترجم ایرانی آثار خود را برای مخاطبان بخوانند. این دوره شبهای داستان به مناسبت یلدا و با شعار «قصههای کوتاه و رویاهای بلند، در طولانیترین شبهای سال» برگزار میشود.