کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

دعوت به خواندن رمان «ایراندخت» نوشتة بهنام ناصح سلام کتاب – 5 (مثل یک قلعة موریانه‌خورده)

9 می 2011

 

پرسه زدن در تاریخ همیشه لذت‌بخش است. این گشت و گذار اگر شکل داستانی به خود بگیرد یا با روایتی داستانی همراه شود، لذتش دو چندان هم می‌شود. اثر داستانی‌ای که واجد چنین شرایطی باشد، داستان یا رمان تاریخی است؛ حتی اگر نویسنده‌اش مثل بهنام ناصح پیش از شروع اثر تأکید کند که «این رمان تاریخی نیست و بر اساس تخیل و داستان‌پردازی نوشته شده است». در تاریخ ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی متجدد ایرانی کم نیستند نویسنده‌هایی که به این حیطه ورود کرده‌اند. از جملة آن‌ها می‌توان از صادق هدایت و اسماعیل فصیح در حوزة ادبیات داستانی و از بهرام بیضایی در حوزة ادبیات نمایشی نام برد. نتیجة تلاش این هنرمندان خلق آثاری همچون «مرگ یزدگرد» و «تاریخ سری سلطان در آبسکون» (هر دو نوشتة بهرام بیضایی) بوده است.

رمان «ایراندخت» در ایران پیش از اسلام جریان دارد و بیش از هرچیز دیگری فساد دستگاه ساسانی و موبدان و مغان زرتشتی را به تصویر می‌کشد. در این رمان دو خط داستانی به موازات هم پیش می‌روند: یکی داستانی عاشقانه است که میان ایراندخت و روزبه جریان دارد و دیگری داستانی اجتماعی است که روزبه را وادار می‌کند برای حفظ جانش خانه و کاشانة آبا و اجدادی را ترک و جلای وطن کند. این دو خط داستانی در ابتدای روایت تقاطع‌ها و هم‌پوشانی‌های زیادی باهم دارند، اما به‌تدریج از هم دورتر و دورتر می‌شوند تا تأثیر مخرب جریان‌های ناسالم اجتماعی بر عواطف و احساسات انسانی را بیشتر و بیشتر نشان دهند. این خط‌های موازی هر دو با زاویه‌دید دانای کل روایت می‌شوند تا رمان یکدستی‌اش آسیب نبیند و توازن و تعادل ضرباهنگش برهم نخورد.

ناصح در رمانش به‌خوبی از پس روایت ماجراها و خلق وضعیت و موقعیت‌های داستانی برمی‌آید، اما کارش بی‌ایراد هم نیست. یکی از ملزومات کار روی رمان‌های تاریخی یا تاریخ‌گرا شناخت ویژگی‌ها و عناصر مرتبط با زمانة وقوع روایت است که چیدمان اثر را شکل می‌دهد، و پاشنة آشیل رمان «ایراندخت» همین‌جاست. علی‌رغم این موضوع آن‌چه بیشتر جلب توجه می‌کند این است که ناصح در رمانش فضایی متفاوت از فضای رایج در داستان‌ها و رمان‌های امروزی فارسی‌زبان را ارائه می‌کند و به همین دلیل هم موفق می‌شود که تجربه‌ای متفاوت و بدیع را برای مخاطبش رقم بزند؛ تجربه‌ای که با تمرکز نویسنده روی این ژانر می‌تواند عمیق‌تر و ناب‌تر هم بشود.

رمان «ایراندخت» را نشر آموت منتشر و در نمایشگاه کتاب بیست‌وچهارم عرضه کرده است.

 

ایراندخت، بهنام ناصح، نشر آموت، چاپ اول، 1389

گروه‌ها: سلام کتاب

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد