جدیدترین اثر قباد آذرآیین رمانی است به نام «عقربها را زنده بگیر». این کتاب را انتشارات افراز در سال جاری منتشر و در نمایشگاه کتاب بیستوچهارم تهران رونمایی کرده است. این رمان در قالب روایتی اولشخص و کولاژوار، در سه فصل به نامهای آغاز، میانه و فرجام سه مقطع کودکی، جوانی و میانسالی راویاش را با زبانی ساده و روان به تصویر میکشد. به چنین رمانهایی که رشد و بلوغ شخصیت اصلیشان را نشان میدهند و مراحل مختلف زندگی او را روایت میکنند، رمان رشد و بلوغ گفته میشود. از نمونههای شاخص چنین رمانهایی در ادبیات داستانی فارسی میتوان درازنای شب (۱۳۴۹) اثر جمال میرصادقی و همسایهها (۱۳۵۳) نوشتة احمد محمود را نام برد. پیدا کردن نمونههای خوبی از این نوع رمان در میان آثار منتشرشده در سالهای اخیر هم چندان دشوار نیست: خنده را از من بگیر (۱۳۸۷) نوشتة جواد ماهزاده و به افق تهران (۱۳۸۹) نوشتة مریم طاهری مجد.
«عقربها را زنده بگیر» در جنوب ایران اتفاق میافتد و راویاش در خانوادهای کارگری زندگی میکند که اوضاع و احوال اقتصادی خوبی ندارد. نویسنده بهجای اینکه روی نابسامانیهای اقتصادی خانوادة راوی تأکید و تمرکز کند، به روایت شیطنتها و اتفاقهای ریز و درشت کودکی و جوانی او میپردازد و رمانی سرزنده را خلق میکند. به نظر میرسد که راوی این رمان اتفاقهای ناگوار زندگی را به عنوان بخشی از زندگی -بخش مهمی از زندگی- پذیرفته و در نتیجه چندان از آنها آزرده نمیشود.
آذرآیین برای روایت رمانش از شیوهای شبیه تکهچسبانی یا کولاژ استفاده کرده است. او بهجای استفاده از یک خط داستانی اصلی یا یک ماجرای کلان، از خردهروایتهایی استفاده میکند که در امتداد هم قرار میگیرند و کلیت اثر را شکل میدهند. فصلهای اول و دوم رمان که در زمان کودکی و جوانی راوی اتفاق میافتند، فصلهای موفقی هستند. جستوجو در گذشته و ورق زدن خاطرههای سالهای دور معمولاً جذاب است، بهخصوص وقتی که با قالبی داستانی روایت شود. اما فصل سوم رمان که زمان میانسالی راوی را نشان میدهد، بسیار شتابزده است و چندان در ساختار رمان جا نمیافتد. آذرآیین رمانش را با زبان محاورهای روانی روایت میکند که بهخوبی از امکانات و پتانسیلهای زبان بومی نیز بهره میگیرد.
بعد از نگارش، دربارة موضوعی نهچندان مرتبط با کتاب: در خبرها آمده بود که سعدی افشار، پیشکسوت سیاهبازی را بعد از چند روز بیخبری در وضعی نامناسب و بیهوش در خانهاش پیدا و به بیمارستان منتقل کردهاند. امیدوارم زودتر این پیشکسوت تئاتر سلامتیاش را به دست بیاورد. و امیدوارم زودتر متولیان تئاتر به خودشان بیایند و وظایفشان را به یاد بیاورند؛ پیش از آنکه دیر شود.
عقربها را زنده بگیر، قباد آذرآیین، انتشارات افراز، چاپ اول، ۱۳۹۰