شانس است دیگر، آدم نداشته باشد، ندارد. کاریش هم نمیشود کرد. من که بیشترِ هشتساله گذشته را در ایران گذرانده بودم، درست باید این ششماهه گذشته را خارج از ایران سپری میکردم؛ شش ماهی که راستیراستی درخشان بوده و در تاریخ ثبت خواهد شد. مهمترین اتفاق این چندماهه -شکی تویش نیست- انتخابات ریاستجمهوری بود. هوشمندی و مسئولیتپذیری مردم ایران -از صدر تا ذیل، از سیاستمداران و روشنفکران تا مردم عادی- در قبال سرنوشتشان بهتانگیز بود. فردای انتخابات ایران بسیاری از دوستان اروپایی من ایمیلهای تبریکی برایم فرستادند که مضمون اصلی بیشترشان این بود که «شما ملت ایران، با سایر ملتهای منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا متفاوتید. صبر و آرامشتان ستودنی است.» این انتخاب روی همه جنبههای زندگی ایرانی ما تأثیر گذاشته و این -به نظر میرسد- تازه اول ماجراست. چهره بینالمللی کشورمان به لطف رییسجمهور و وزیر دوستداشتنی امور خارجه و سایر دستاندرکاران سیاست خارجی با سرعت زیادی در حال ترمیم است. مهمترین اثرات این ترمیم، بیانیه پایانی نشست اخیر پنج به علاوه یک و خواست بان کیمون برای لغو تحریمهای تحمیلی سالهای اخیر علیه ایران است. در زمینه اقتصادی تأثیر انتخاب مردم ایران را میشود در متوقف شدن روند شتابان افزایش قیمتها دید؛ چیزی که گرچه نتوانسته -و نمیتواند هم- رفاه را برای خانوادههای ایرانی به ارمغان بیاورد، اما آرامش را کمکمک دارد به خانوادهها بازمیگرداند. و البته برای همچو منی آنچه بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد، تغییر فضای فرهنگی کشور است. در این مدت که در سفر بودم، مدام -هم از طریق دوستانم و هم از طریق رسانهها- اخبار فرهنگی ایران را پیگیری و رصد میکردم. آنچه بیش از هر چیز دیگری به چشمم میآمد، تغییر آشکار در روحیه اهالی فرهنگ و هنر بود. انگار همه -یا دستکم بیشتر اهالی این حوزه- حالشان بهتر شده بود. هرچه باشد، در هشت سالی که گذشته بود، یکی از اقشاری که بیشترین فشار رویش بود، همین اهالی فرهنگ بودند و حالا در دولت تدبیر و امید، قرار بود که دستکم اتفاقهای هشتساله گذشته تکرار نشود. این، چیزی بود که من از راه دور در گفتهها و نوشتههای رسمی و غیررسمی دوستان فرهنگی، هنرمند و روزنامهنگارم میدیدم. بازگشایی خانه سینما و امید به بازگشایی انجمن صنفی روزنامهنگاران نشانههای آشکار این امیدواری است. اما گفتهاند شنیدن کی بود مانند دیدن. حالا چیزی حدود ده روز است که از سفر برگشتهام و در این ده روز دوستان زیادی را ملاقات کردهام و برق شادی و امید را در چشمهایشان دیدهام. کاش اینهمه امید که این روزها در گفتار و رفتار دوستان ناشر و نویسنده و سینماگر و معمار و روزنامهنگار و موزیسینام دیدهام -این شور و اشتیاق- پردوام باشد تا بتواند اثرات خوبی روی فرهنگ و هنر ایران بگذارد. و البته بهعنوان یک نویسنده و فعال ادبی امید دیگری هم دارم: برطرف شدن مشکلات نشر چشمه. نشر چشمه -نیازی به گفتن من نیست- نه صرفا یک ناشر، که یک نهاد فرهنگی است که آثار برگزیده بسیاری از نویسندهها و شاعرها و مترجمهای این ممکلت را منتشر و از این طریق در بیستونه سال گذشته خدمت بزرگی به فرهنگ و ادب ایرانزمین کرده است. نشر چشمه -نیازی به گفتن من نیست- به گواهی مدیرش، حسن کیاییان، در همه سالهای فعالیتش حتی یک صفحه بدون مجوز رسمی وزارت ارشاد منتشر نکرده است. نشر چشمه -نیازی به گفتن من نیست- در اتفاقهایی که افتاد مظلوم واقع شد و از آنچه بر او گذشت، بسیاری از اهالی فرهنگ و ادب نیز متأثر شدند. امیدوارم نسیم اعتدال در حوزه فرهنگ اعتدال و عدالت را رعایت کند و اگر اینطور باشد، تردید ندارم که امید رفع مشکلات نشر خوشنام چشمه، امید خام و دوری نیست.