- یکی از مهمترین کتابهایی که چندین نسل از نویسندهها و خوانندههای حرفهای ادبیات داستانی مدرن ایرانی خواندهاند و به مددش دریچههای گشودهای به عالم ادبیات داستانی برایشان باز شده، «بازآفرینی واقعیت» است؛ کتابی شامل ۲۷ داستان از ۲۷ نویسنده ایرانی، به انتخاب محمدعلی سپانلو. کتابهایی از این دست که آدمهایی از این دست تدارک میبینند، در همهجای دنیا کتابهای ارزشمندی هستند؛ چراکه از سویی میتوانند خیلی سریع مخاطبشان را با چکیدهای از جریانی ادبی آشنا کنند و و از سویی دیگر میتوانند برای او در مطالعات آتیاش راهنمای خوبی باشند. چنین کاری فقط یک انتخاب راحت و سردستی نیست، نتیجه پژوهشی کامل است، و هرکسی هم صلاحیتش را ندارد. آدمهای کمی بودهاند که میتوانستهاند این کار را انجام دهند، و به گواه همه آنچه که کارنامه فعالیت یک آدم شناخته میشود، محمدعلی سپانلو یکی از این معدود آدمها بوده؛ همانی که همهمان بیشتر به عنوان شاعر و مترجم میشناسیمش، و کمتر از آثار پژوهشیاش یاد میکنیم. کارهای پژوهشی سپانلو تنها به این «بازآفرینی واقعیت» خلاصه و ختم نمیشود. یکی دیگر از کارهای خواندنیاش «چهار شاعرِ آزادی: جستوجویی در سرگذشت و آثار عارف، عشقی، بهار، فرخی یزدی» است و باز یکی دیگر، «هزار و یک شعر: سفینه شعر نو قرن بیستم ایران».
محمدعلی سپانلو -شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم- در سال ۱۳۱۹ در تهران متولد شده و فعالیت ادبیاش را در دهه طلایی چهل شروع کرده است. او تا به حال پانزده دفتر شعر، و بیش از ده پژوهش و تألیف و هفت ترجمه از آثار آلبر کامو، ژان پل سارتر، گراهام گرین و دیگران منتشر کرده است و بسیاری از آثار او مثل همین «بازآفرینی واقعیت» به چاپهای متعدد رسیدهاند و نسلهایی متمادی را سیراب کردهاند. او جزو شاعران ایرانی است که در آن سوی آبها هم شناخته شده و بارها و بارها در دانشگاهها، سمینارها و محافل ادبی اروپایی و آمریکایی شرکت کرده و سفیر ادبیات مدرن ایران بوده است. این یکی، گفتنش هم تلخ است و هم شیرین: «او در سال ۲۰۰۳ نشان شوالیه هنر و ادبیات را از وزیر فرهنگ وقت فرانسه دریافت کرده است»… شیرین است، چون دریافت این مدال، نشاندهنده احترام دولت و ملت فرانسه است به شاعری ایرانی که دارد عاطفه و احساس شرقیاش را با آنها در میان میگذارد و مبهوتشان میکند، و تلخ است، چون هنوز در سرزمین مادریاش از سپانلو چنین تقدیر درخوری به عمل نیامده است. سپانلو را بسیاری به نام «شاعر تهران» میشناسند. و بد نیست این بخش را با شعر «بلوار میرداماد»ش تمام کنم، که از معدود شعرهای سالهای اخیر بود، که آدمهای زیادی زمزمهاش کردند: «ای روزهای فردا / ای فکرهای زیبا / ای برگهای پاییز / ای پنجهها رویا / ای واژههای زرین // ای آسمان لرزان / دریای باد و باران / بالای شهر تهران / در انتظار طوفان / طوفان سرد و سنگین // بهر تو میسرایم / از خود برون میآیم / لبهای بستهام را / یک لحظه میگشایم / ای سرزمین دیرین // یک شاعر پیاده / همراه جویبارت / با یک پیام ساده / خوش باد روزگارت…»
- ۲. پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» مجموعه مقالاتی است به نام «دیدهبان خوابزده» (نشر نیلوفر – ۱۳۹۱) نوشته محمدعلی سپانلو. این کتاب -همانطور که روی جلد زیر عنوانش هم آمده- «دیدارهای پراکندهای با ادبیات و زندگی» است. بزرگترین لطف این کتاب -دست کم برای من- خواندن نثر زیبا و شیوا و رسای سپانلوست؛ آن هم در این زمانهای که گویی میانمایگی اپیدمی شده و کمتر پیش میآید آدم کتابی را باز کند و تویش با زبان ساق و سالمی روبهرو شود. مقالههای «دیدهبان خوابزده» در چهار بخش تدوین شدهاند: «دیدن به تصادف»، «ضد فراموشی»، «درنگها» و «گردشگری». در بخش اول این کتاب سپانلو یادداشتهایی درباره کتابهای حوزه ادبیات نوشته (معمولاً کتابهای روزِ زمانه خودشان) و لابد -آنطور که از نام این بخش برمیآید- اینها کتابهایی بوده که به اتفاق به دستش رسیدهاند یا رساندهاند و او خوانده و اگر مناسب دیده، مطلبی دربارهشان نوشته است. در بخش دوم -«ضد فراموشی»- سپانلو درباره کتابها و آدمهایی نوشته که دوستشان دارد و میشود گفت که در این بخش سپانلو دارد پیشنهادهای جدیترش را فارغ از زمانه و بازار کتاب ارائه میدهد. «درنگها» شامل تکنگاریها، یادداشتها و سخنرانیهایی است درباره مسایل نظری، صنفی و فنی ادبیات مدرن. بخش آخر هم شامل یادداشتهایی است در باب مسایل مختلف مربوط به فرهنگ و تمدن ایرانی. سپانلو خود درباره این کتاب میگوید: «اگر ارزشی در این مقالات باشد، مرهون توجه دادن به برخی اتفاقات کوچک و بزرگ ادبی و هنری در ایران معاصر است؛ اذهان را معطوف کردن به کاری که دیده نشد و به فراموشی پیوست، یا مکث و تعمق در اطراف اثری که بررسی شد، ولی نه از همه جوانب. فراموشی در قبال رویدادهایی که ممکن بود به شرط شناخته شدن آغازگر تحولاتی دیگر باشند، به درجات گوناگون در همه جای دنیا هست، ولی در کشور ما کمبود زمینهها یا بیتوجهی معاصران باعث شد که گاهی در اطراف یک محصول ادبی یا هنری حتی یک سطر هم نوشته نشده باشد. پس شاید سعی این «دیدهبان خوابزده» بیهوده نماند.» این کتاب میتواند جایی مهم در کتابخانه هر آدم کتابخوانی داشته باشد تا هروقت دل کرد به پیشنهاد سپانلو کتابی بخواند، برود سراغش، بازش کند و ببیند مثلاً جایی زیر عنوان مقاله نوشته: «شهر بازی / حمید یاوری».
- ۳. بیارتباط با فرهنگ، اما مرتبط با کتاب: دو سال پیش در هشتمین یادداشت «سلام کتاب» -که پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ منتشر شده بود- نوشته بودم: «در خبرها آمده بود که سعدی افشار، پیشکسوت سیاهبازی را بعد از چند روز بیخبری در وضعی نامناسب و بیهوش در خانهاش پیدا و به بیمارستان منتقل کردهاند. امیدوارم زودتر این پیشکسوت تئاتر سلامتیاش را به دست بیاورد. و امیدوارم زودتر متولیان تئاتر به خودشان بیایند و وظایفشان را به یاد بیاورند؛ پیش از آنکه دیر شود»… خواستم بگویم حالا راحت باشید آقایان و بروید دنبال چند کیلو خرما برای مراسم تدفین… اینجوری هم خرجش کمتر است، هم زحمتش…