نگاهی به مجموعهداستان «سیاهی چسبناک شب» نوشتهی محمود حسینیزاد، منتشرشده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ در روزنامهی اعتماد
نویسنده: لیدا قهرمانلو
«عمری آب میخوری، نفس میکشی، راه میروی؛ انگار که تمامش بدیهی است. انگار همینطور است و باید باشد. اما زمانی میرسد که میدانی این آخرین قطرههای آب است و آن آخرین دم و آنیکی آخرین گام.»
نفس خلاقیتی که حسینیزاد در مجموعهی هشتداستانی «سیاهی چسبناک شب» دارد، نوشتن از همین آخرینهاست. جسارت او در انتخاب موضوعات داستانی، مانند ایستادن در جلوِ آتش است؛ چاره نیست، مرهم هم نیست، فقط بیان روایتی است غریب و متفاوت، از آنچه تاکنون از کنارش بهسادگی میگذشتهایم. خواننده در هر داستان با سنتشکنی جدیدی از سوی نویسنده مواجه است که فرم تازهای را بهلحاظ محتوا و ساختار معرفی میکند.
در داستان اول، که عنوان کتاب هم از آن گرفته شده، مترجم میانسالی که همسر و پسرش خارج از ایران زندگی میکنند و خودش سردرگم و تنها توی آپارتمانی در تهران میان رفتن و ماندن گیر کرده، با سینا، پسرجوانی که صاحب کتابفروشی کوچکی در خیابان انقلاب است، آشنا میشود. داستان شکلگیری رابطهی این دو مرد، در سی اپیزود کوتاه با روایت خطی اما پیچیده و تودرتو روایت میشود، تااینکه درنهایت ایندو تسکیندهندهی تنهایی یکدیگر میشوند؛ «حرارتی که در رگهای مرد میدوید از شراب نبود.»
داستان دوم، «هرم یادها»، نیز داستان فروپاشی یک رابطهی عاشقانه از همین جنس و درنهایت مرگی دیگر است. راوی داستان، مرد دلخستهای است که ماجرای شکلگیری رابطهای را از آغازش در سالهای نوجوانی تا فرازوفرودهای سالهای جوانی تعریف میکند؛ زمانی که خود برای ادامهی تحصیل به خارج میرود و دیگری نمیتواند همراهیاش کند، تااینکه بالأخره رابطه گسسته میشود؛ «دو نفر سالها به هم نگفتهاند دوستت دارم. همهی رابطه دوستت دارم بوده. حالا که دیر شده، چه؟» راوی بینام داستان بعد از سالها دوباره از کسی که رهایش کرده، میشنود و با او قرار میگذارد. دیگری اما هرگز به قرار نمیرسد؛ «میدانی، دلم میسوزد که نیست و آنهمه سال بیصاحب ماندهاند. آنهمه یاد، آنهمه کلمه، بیصاحب ماندهاند.»
این مجموعهداستان نهتنها خواننده را به شناختن موقعیتها و شخصیتهای نامتعارف فرا میخواند، بلکه با زبان درخشان و تصویرسازیهای بیبدلیل شاعرانه، مرز بین خیال و واقعیت را هم کمرنگ میکند. تبحر قلم نویسنده زمانی آشکار میشود که گاه با جابهجایی و تکرار کلمات در طول متن، تصاویر درخشانی را در ذهن خواننده ثبت میکند.
محمود حسینیزاد مترجم بهنام ادبیات آلمانی است، که تاکنون چندین ترجمه، نمایشنامه، مجموعهداستان و رمان تألیفی از او خواندهایم. «سیاهی چسبناک شب» تازهترین اثر داستانی اوست که نشر چشمه در بهار ۹۶ منتشر کرده است. مترجم بودن یکی از دلایلی است که او را در استفاده از زبان و انتخاب واژهها و فضاسازیها متبحر کرده است. البته این نیست که همیشه از زبان معیار استفاده کند؛ گاهی هم شکسته و بیاصول مینویسد، زمان فعل را نمیگذارد و روی مفعول تأکید میکند.
«سیاهی چسبناک شب» میتواند الگوی مناسبی برای نویسندگان خلاق و جوانی باشد که سعی در خلق آثار متفاوت دارند و به خلاقیت در فرم و محتوا نیازمندند. بهعنوان یک مخاطب عام هم، این کتاب میتواند انتخاب مناسبی باشد تا هرازگاهی به خودمان یادآوری کنیم که:
«قلم بردار و روی تکهکاغذی بنویس هزار سال.
دوسانتیمتر هم جا نمیگیرد. اما هزار سال است.»
دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا