شمارهی شانزدهم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ در روزنامهی اعتماد
«کتابفروشی محلهی خود را زنده نگه داریم. نشر قطره در سال ۱۳۹۷ برای حمایت از کتابفروشیها در نمایشگاه بینالمللی و نمایشگاههای استانی شرکت نخواهد کرد. برای خرید کتاب به کتابفروشی محلهی خود مراجعه کنید.» این متن تنها ۳۴ کلمه است، اما قامت کشیدهای دارد؛ سرفراز و بلندبالا. بیراه نیست اگر بگویم مهمترین خبر مربوط به سیویکمین نمایشگاه کتاب تهران تا این لحظه همین خبر بوده؛ خبری که نشان از دغدغهمندی فرهنگی مدیران یک بنگاه اقتصادی خصوصی دارد، و یادآوری میکند که سیل سرمایهسالاری هنوز همه را با خود نبرده، و مانده خاکستر گرمی جایی… در ایام نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران (که نام فروشگاه بینالمللی کتاب تهران برایش مناسبتر به نظر میرسد) بساط کتابفروشیها کساد میشود و تا چند ماهی هم اوضاعشان به همان منوال میماند و بهتر نمیشود که نمیشود؛ معمولا تا شهریورماه. و نمایشگاه کتابی که قرار است خدمتی فرهنگی بکند، تبدیل میشود به چاقویی که دستهی خودش را میبرد و چیزی حدود چهار ماه بخش مهمی از بدنهی فرهنگی کشور را دچار رکود میکند. این که نمایشگاه کتاب تهران بزرگترین رویداد فرهنگی ایران است و این که زندگی بسیاری از بنگاههای انتشاراتی به نقدینگیای وابسته است که در روزهای نمایشگاه وارد سازمان اقتصادیشان میشود، و خیلی چیزهای دیگر -همه- در جای خود محترم و قابل بحث و فحصند. مشکل بزرگتر اما این است که برای حل یا تسکین یک درد (اقتصاد بیمار نشر) راهحلهایی مثل همین فروشگاه بینالمللی کتاب تهران پیشنهاد میشوند، که عوارض جنبیشان بیشتر است و تیشه به ریشهی کتابفروشیها، و بهخصوص کتابفروشیهای کوچک میزند. کتابفروشیهای بزرگ کمتر ضربه میخورند، چون تقریباً همهشان بیش و پیش از آن که کتابفروشی باشند، بازار مکاره یا همهچیزفروشیهایی هستند که از قفسههای کتاب برای دستوپا کردن اعتباری برای خودشان استفاده میکنند. در مقابل، کتابفروشیهای کوچک، بیشتر از آن که دکانهایی باشند که چرخ زندگی یک یا چند خانواده را میچرخانند، دانههایی هستند پراکنده در سطح شهر، که به آن هویت میبخشند و چهرهاش را زیباتر و فرهنگیتر میکنند. آمار در این زمینه تکاندهندهاند: از تعداد آرایشیفروشیهای تهران گرفته (که تعدادشان پنج برابر (و به روایتی هشت برابر) کتابفروشیهای پایتخت است)، تا نسبت کاریکاتورواری که میان تعداد ناشران و تعداد کتابفروشیها وجود دارد و از خندهدارترین نشانههای قناسی ساختار فرهنگی ماست. خبر تعطیلی کتابفروشیها و تبدیل شدنشان به ساندویچی و غیره، این روزها دیگر آنقدر تکراری شده، که کمکمک دارد ارزش خبریاش را از دست میدهد. وای بر ما. خوب است حواسمان باشد که حیات کتابفروشیهای شهرهایمان به حمایت تکتک مایی وابسته است که دغدغهمان فرهنگ، هنر و ادبیات است.
دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا