کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اندر احوالات یک مدرس / 13 فلش با فایل اضافه

10 ژانویه 2013

آسمان خیال ندارد آبی شود. دلم گرفته. زمستانِ این‌طوری اصلاً زیبا نیست. آدم توقع دارد زمستانْ صبح که پنجره را باز می‌کند یا از خانه می‌زند بیرون، بتواند نفس عمیقی بکشد و هوای تازه بدهد توی ریه‌اش، جانش تازه شود. این‌طوری که می‌شود هوا، و سرب که ریه‌هات را پر می‌کند، دیگر هر نفسی که […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

سلام کتاب – 93 (نویسندگی مادرزادی است؟)

9 ژانویه 2013

هری گلدن / کاوه فولادی‌نسب   آدم‌ها نویسنده به دنیا نمی‌آیند، همان‌طور که مدیر اقتصادی یا قهرمان بولینگ به دنیا نمی‌آیند. اگر بپذیریم که چیزی به نام نویسنده مادرزاد وجود دارد، آن‌وقت باید بپذیریم که چیزی هم به نام نویسنده بدِ مادرزاد وجود دارد. شرایط متافیزیکی حول‌وحوش چنین مقوله‌ای بیش از حد پیچیده خواهد شد […]

گروه‌ها: سلام کتاب

مدایح بی‌صله 6 / فرار از مُد روز

8 ژانویه 2013

اصلاً بیایید نگاهی بیندازیم به لغت‌نامه دهخدای مرحوم -که نور به قبرش ببارد. جلوی «استاد» نوشته: «صاحب مهارت، حاذق» و کمی پایین‌تر: «علیم، نیک‌دان»، و باز هم کمی پایین‌تر: «سرور، رییس». خب، کسی که صاحب مهارت و حاذق و علیم و نیک‌دان است، چه نیازی دارد که برود کتاب و مجله و مقاله بخواند؟ اگر […]

گروه‌ها: مدایح بی صله

تأملی بر مقوله «زاویه‌دید تک‌گویی نمایشی» با تمرکز روی داستان بلند «آلبوم خانوادگی» سلام کتاب – 92 (برای مخاطبی خاموش)

6 ژانویه 2013

  «آقا، می‌توانم خدمتی برای شما انجام دهم بی‌آن‌که مزاحمتی فراهم کنم؟ می‌ترسم شما ندانید چگونه مقصود را به گوریل محترمی که بر مقدرات این دستگاه حکم می‌راند، بفهمانید. آخر او به زبان هلندی سخن نمی‌گوید: در‌صورتی‌که من را به وکالت خویش اختیار نکنید، او به حدس در نمی‌یابد که شما «ژنیور» می‌خواهید.»[1] «آیا می‌دانید […]

گروه‌ها: سلام کتاب

مدایح بی‌صله 5 / اسمش رویش است: نویسنده

1 ژانویه 2013

نویسنده که کتاب نمی‌خواند. اصلاً اسمش رویش است: نویسنده. خواننده که نیست. آن‌هایی که می‌گویند: «ایراد بیشترِ نویسنده‌های امروز ایران اینه که کتاب نمی‌خونن…» معلوم است دل‌شان می‌خواهد در این حوزه هم مانند سایر حوزه‌ها موازی‌کاری بشود و نویسنده‌ها در کار خواننده‌ها دخالت کنند. نویسنده باید بنشیند فقط، و بنویسد. درستش این است. فقط بد […]

گروه‌ها: مدایح بی صله

تأملی بر مقوله «انتشار مجموعه‌داستان» با تمرکز روی مجموعه‌داستان «مکث آخر» سلام کتاب – 91 (دخیل به شاخه‌های سبز)

29 دسامبر 2012

  آن‌چه در زبان فارسی به «مجموعه‌داستان» ترجمه شده، اصل انگلیسی‌اش Short Story Collection بوده. واژه «کالکشن» در این عبارت، به‌معنای مجموعه -هر مجموعه‌ای- نیست، بلکه نوعی گزینش را در درون خود دارد؛ گزینشی که نویسنده انجام داده، و داستان‌هایی را از میان نوشته‌هایش انتخاب کرده، که به نظرش شایستگی انتشار در قالب کتاب را […]

گروه‌ها: سلام کتاب

اندر احوالات یک مدرس / 12 یک گفت‌وگوی تخصصی

27 دسامبر 2012

اتاق اساتید ساکت است و از همهمه همیشگی‌ای که بخشی از هویتش را می‌سازد، خبری نیست. کتاب می‌خوانم. «چایی بریزم دکتر؟» سرم را از روی کتاب بلند می‌کنم. دایی است، آبدارچی اتاق اساتید. پیرمرد مهربان و پرکاری است. نشستنش را کم دیده‌ام. موهایش را پرکلاغی می‌کند و همیشه موقع راه رفتن پاهایش را روی زمین […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

مدایح بی‌صله 4 / دانشگاه‌های متحرک، اساتید سیار

25 دسامبر 2012

«تو گرما، تو سرما، تو برف، بارون، آفتاب، شب، روز، عید، وقت، بی‌وقت، باس دنده صدتایه‌غاز جا بزنم، آخرشم این و اون بدمون رو می‌گن لاکردارا. آدم دلخور می‌شه خب.» (از گفت‌وگوهای یک راننده‌تاکسی) حق دارید. واقعاً حق دارید. می‌گویند «خدا نکنه نم بارونی تُکِ برفی چیزی بزنه. دیگه مگه تاکسی گیر می‌یاد؟ گیرم هم […]

گروه‌ها: مدایح بی صله

تأملی بر مقوله «کلاسیک‌خوانی» با تمرکز روی کتاب «رمان به روایت رمان‌نویسان» سلام کتاب – 90 (چرا باید کلاسیک‌ها را خواند)

22 دسامبر 2012

  بازخوانی آثار کلاسیک از آن مقوله‌هایی است که همیشه محل مناقشه بسیار بوده است: عده‌ای آن را به نبش قبر تشبیه کرده‌اند یا ابزاری برای خودنماییِ صرف دانسته‌اندش، و عده‌ای دیگر آن را کاری ضروری برای هر هنرمندی دانسته‌اند؛ واجب‌تر از نان شب. ذهنیت نویسنده این سطور به ایتالو کالوینو نزدیک‌تر است؛ آن‌جا که […]

گروه‌ها: سلام کتاب دسته‌‌ها: گیل‌گمش, لولیتا, ناباکف

  • « صفحه قبلی
  • 1
  • …
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • …
  • 52
  • صفحه بعد »

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد