اوایل مهر بود. ترم تازه شروع شده بود و رخوت تعطیلات تابستون و کسالت شروع مهر، بدجوری کار رو سخت میکرد. از ظهر به بعد، آدم -فرقی نمیکرد استاد باشه یا دانشجو- ترجیح میداد لم بده رو یه مبل نرم و راحت، و گربهوار قیلوله کنه؛ حتی کسی مثل من که اصولاً میونهای با خواب […]
اندر احوالات یک مدرس – ۷ (لبخند شکسته)
ترم به میانههاش رسیده بود و مثل همه ترمها و سالهای دیگه داشتم سر کلاس آزمون میانترم برگزار میکردم. کلاس غرق شده بود تو سکوت مطلق. همه مشغول نوشتن بودن و کوچیکترین پچپچهای به گوش نمیرسید. کسی اگه خوب دقت میکرد، صدای بال زدن پشهها رو هم میتونست بشنوه. امکانی برای تقلب وجود نداشت: هیچ […]
نگاهی به مجموعهداستان «رنگ لثه ببر» سلام کتاب – ۸۶ (گپ زدن با نمرود)
«رنگ لثه ببر» پیشنهاد این هفته «سلام کتاب» است. این مجموعهداستان را حمید پارسا نوشته و نشر افکار در قالب مجموعه «قصه نو»اش در ایام نمایشگاه کتاب تهران منتشر کرده است. «رنگ لثه ببر» شامل هشت داستان کوتاه است که بیشترشان استانداردهای داستانهای خوب را دارند: زبان روان، مراعات مسایل فنی داستاننویسی و تلاش […]
اندر احوالات یک مدرس – ۶ (تلخ و شیرین)
احتمالاً یکی از مخالفای سرسخت و جدی مقوله تفکیک جنسیتی منم. برای این امر دلایلی دارم که دستکم برای خودم قابلپذیرش و منطقیان: من امروز زندگی زناشویی خوبی دارم، همسرم رو دوست دارم و اون هم همینطور. باهم کار میکنیم و باهم چرخ زندگی رو میگردونیم و توی زندگیمون درستوحسابی هممسیریم. و نکته آخر اینکه […]
سلام کتاب – ۸۵ (کاش غول جادو حقیقت داشت)
این هفته در تقویم فرهنگی کشور «هفته کتاب» نام گرفته است؛ چقدر هم خوب. و البته خیلی هم خوبتر میشود اگر روزی برسد که نوستالژیهایمان درباره کتاب دوباره تبدیل به واقعیتهای روزمره زندگیمان شوند؛ مثلاً دوباره تیراژ کتابهایمان بشود ۵۰۰۰تا، یا دوباره کتابها ظرف پنج شش ماه به چاپهای بعدی برسند، یا دوباره توی […]
اندر احوالات یک مدرس – ۵ (اون تابستون سرد)
ما بچههای دهههای پنجاه و شصت آدمای خاطرهبازی هستیم. کافیه چرخی توی اینترنت بزنیم و ببینیم چهعالمه عکس و نوشته هست که داره خاطرههای دهه شصت رو زنده میکنه؛ از اون عکسی که یه نوار کاست و یه مداد شیشگوش رو گذاشته کنار هم و زیرش نوشته «بچههای نسلای آینده هیچوقت نمیفهمن رابطه این دوتا […]
اندر احوالات یک مدرس – ۴ (راستی قربان شغل شریف شما چیه؟)
یکی از شیوههای برقراری روابط اجتماعی توی فرهنگ ما اینه که درباره شغل همدیگه سؤال کنیم: «راستی قربان شغل شریف شما چیه؟» در جواب همچین سؤالی من معمولاً نمیگم داستاننویس، روزنامهنگار یا منتقد ادبی. چندباری لبخند ترحمآمیز ملت رو -وقتی خودم رو اینطور معرفی کردهم- دیدهم و چندان دوست ندارم دوباره ببینمش. بعضیهام هستن که […]
تأملی بر مقوله «زاویهدید» با تمرکز روی کتاب «زاویهدید در داستان» سلام کتاب – ۸۴ (در پیچوخمهای نگاه)
«داستان کوتاه و رمان -مانند بیشترِ پدیدههای مدرن دیگر- برای ما ایرانیها محصولاتی وارداتیاند. از همان زمانی که محمدعلی جمالزاده (۱۲۷۴ – ۱۳۷۶) «یکی بود، یکی نبود»ش را با الهام از الگوهای غربی نوشت، استفاده نویسندة ایرانی از تولیدات غربی شروع شد و -گرچه در آن لحظة نخست، آشنایی با یک قالب هنری جدید […]
اندر احوالات یک مدرس – ۳ (از سینمای پلیسی / جنایی تا پارودی)
امروزِ روز دانشجوهایی که حوصله یادداشتبرداری سر کلاس رو ندارن، از تکنیکای مختلفی برای عقب نموندن از قافله استفاده میکنن؛ اگه اصلاً اهل فکر کردن به قافله و عقب نموندن و مسایلی از این دست باشن. بعضیا از همون تکنیک قدیمی کپی گرفتن جزوه دیگران استفاده میکنن. اینا معمولاً دیر مییان سر کلاس و همینطور […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 40
- 41
- 42
- 43
- 44
- …
- 52
- صفحه بعد »