کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

اندر احوالات یک مدرس / 42 تهران در زندگی شبانه

19 سپتامبر 2013

راهروها پر از آدم است. وقت‌هایی که خانه هنرمندان این‌طوری شلوغ می‌شود، احساس می‌کنم می‌توانم تا ساعت‌ها بمانم و هیچ خسته نشوم. زنگ تلفنم صدا می‌کند. «سلام.» «سلام. خوبی؟ این مراسم اعلام برنده‌هاشون کی شروع می‌شه؟» کارت را از توی کیفم درمی‌آورم. عکس تهران و عنوان «زندگی شبانه در تهران» را می‌چرخانم. پشت کارت زیر […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 41 شهرها دروغ نمی‌گویند

12 سپتامبر 2013

شهرها دروغ نمی‌گویند. هرقدر هم که ملت یا جماعتی بخواهند توی حرف خودشان و دیگران را فریب بدهند، هرقدر هم که بخواهند خودشان را جور دیگری جا بزنند، کاری از پیش نخواهند برد. شهرها دست‌شان را رو می‌کنند. مثلا هیچ مهم نیست که توی هر مهمانی خانوادگی یا جمع دوستانه‌ای یا سر هر ناهار و […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 40 رای اکثریت به اقلیت

5 سپتامبر 2013

این اولین باری است که مجبور شده‌ایم توی کلاس انتخابات برگزار کنیم. معمولا کار به جایی به می‌کشد که باید با خواهش و تمنا باید کسی را پیدا کنم که قبول کند نماینده شود. شاید به‌خاطر اغراق‌هایم باشد. مثلا شاید به‌خاطر این باشد که می‌گویم «نماینده باید همیشه آن‌کال باشه؛ مثل دکترای کشیک. ممکنه آخرشب […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 39 گلایل‌های سفید، زنبق‌های زرد

29 آگوست 2013

با استیصال… برای قربانیان سلاح‌های کشتار جمعی، هرجای جهان که باشند. شقیقه‌هایم می‌کوبد. سرم درد می‌کند؛ از آن دردهایی که وقتی می‌آیند سراغت، بزرگ‌ترین آرزوی زندگی‌ات می‌شود این که دست از سرت بردارند. می‌دانی هم چای و مسکن افاقه نمی‌کند و چاره‌ای نداری جز این‌که با درد کنار بیایی. دیشب تا صبح نخوابیدم. باد شدیدی […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 38 خلاقیت به سبک ایرانی

22 آگوست 2013

روزهای ژوژمان را دوست دارم. چند ماه زحمت مدرس و دانشجو به پایان می‌رسد و همه نقشه‌ها و ترسیم‌هایی که تا دیروز روی چک‌پرینت و کاغذ پوستی بوده، می‌رود توی پوسترهای گرافیکی زیبا، و به جای همه ماکت‌های اتود و ساده دیروزی، ماکت‌های تروتمیز و دقیق و کامل می‌نشیند. به مهمانی می‌ماند. بعد از همه […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 37 من، ممل قالپاق‌دزد و آسمان سرخ

15 آگوست 2013

هوا آفتابی است، اما توی پارکینگ استادیوم که از ماشین پیاده می‌شویم، نسیم دستش را می‌کشد روی صورت‌مان. یکی‌شان می‌گوید: «استاد، ما فکر می‌کردیم آخرشم نمی‌یاین باهامون.» می‌گویم: «چرا؟ خالی‌بندم مگه؟» یکی دیگرشان که کلاه بافتنیِ نوک‌تیزِ یکی‌درمیان سرخ و سفید گذاشته روی سرش، می‌گوید: «نه، خالی‌بند که نه، اما شما یه سال پیش قولش […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 36 سالومه اشتراوس زیر باران

8 آگوست 2013

کامپیوتر را روشن می‌کنم و تا بالا بیاید، کاغذهای روی میز را دسته می‌کنم و جرعه‌ای چای می‌نوشم. از پنجره به بیرون نگاه می‌کنم و ململ بارانی که بالأخره دست نمناکش را در این شب دراز روی صورت شهر کشیده. مریم رفته خوابیده. گوس‌هایم هنوز پر از صداست. موسیقی نمی‌توانم گوش کنم. تلویزیون را روشن […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 35 راه بسته است

1 آگوست 2013

سلام استادی می‌گوید و تند از کنارم رد می‌شود. سلامش توی نسیمی که میان برگ‌ها پیچیده گم می‌شود. به جواب دادن نمی‌رسم. با این همه وسیله‌ای که ازش آویزان است، انگار دارد فرو می‌ریزد. هر لحظه ممکن است فرو بریزد. کیفش روی شانه‌اش است و معلوم است که سنگین. یک‌وری‌اش کرده. یک بسته بزرگ مقوای […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

اندر احوالات یک مدرس / 34 موش‌ها خیابان را پر کرده‌اند

21 جولای 2013

نشسته‌ام پشت میزم و کتاب می‌خوانم. موبایلم زنگ می‌زند. روی صفحه‌اش نوشته «ناشناس». حالا دیگر سه چهار سالی می‌شود که با دیدن این کلمه روی صفحه موبایل ضربان قلبم تند می‌شود. یک زمان‌هایی بود که اصلا جواب هم نمی‌دادم؛ با خودم می‌گفتم بلا بی‌خبر نازل شود. الان اما خبری نیست. شهر در امن و امان […]

گروه‌ها: اندر احوالات یک مدرس

  • « صفحه قبلی
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • …
  • 6
  • صفحه بعد »

تازه ها

برای اولین و هزارمین‌‌ بار

زنی که پرواز را دوست داشت

تعلیق در خلأ؛ چرا داستان «گم شدن یک آدم متوسط» ناتمام می‌ماند؟

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد