گاهی اوقات با خودم فکر میکنم راستی راستی اینهایی که میگویند «ناشر خوب ناشری است که برای خودش هیئت تحریریهای داشته باشد و دفتر و دستکی، و کتابها را قبل از اینکه بپذیرد، بررسی کند و بعد هم که پذیرفت، بدهد دست ویراستارهای درست و حسابی تا خوب چکشکاریاش کنند…» چی توی کلهشان میگذرد. مگر […]
مدایح بیصله ۱۴ / نوروزی بدون فشار خون
حالا که خوب فکرش را میکنم، میبینم عجب هماهنگی ساختارمندی بوده میان شما آجیلفروشهای به قول شاغلامْ قربانتان بروم و میوهفروشهای دمشان تا همیشه گرم. آنها شب یلدا برای دستگرمی کاری کردند که ملت دستشان نهتنها به خودِ هندوانه نرسد، که به تخم هندوانه هم نرسد و بنشینند سماق بمکند، و حالا شمای قربانتان بروم […]
مدایح بیصله ۱۳ / پراید کیلویی چند
بیا اینهمه زحمت بکش، مملکت را به خودکفایی برسان، خودروی سالم منطبق بر استانداردهای اروپا بساز، برای خودروهات پنجرههای برقی بگذار، کمربند ایمنی، ترمز ای. بی. اس.، ایر بگ -چه بگویم دیگر- هرچه تکنولوژیِ بهروز که توی دنیا هست بچپان توی ماشین، مفت و بیمزدومنت هم برسانش دست خلقالله، باز همه شاکی باشند که این […]
مدایح بیصله ۱۲ / بوسه بر دستهای طلایی
اول از همه باید عذرخواهی کنم که اینقدر دیر آمدم سراغتان. حقیقت امر این است که توی این اوضاع و احوالی که ما داریم، با این هوای همیشهآلودهای که همهمان را بخوری کرده و این غذاهایی که معلوم گوشتش چه وضعی دارد و سبزیاش چه حکمی، و باز با اینهمه فستفودی که شبانهروز میبلعیم و […]
مدایح بیصله ۱۱ / آچاربهدستهای نازنین
وقتی خوب کلاهم را قاضی میکنم، میبینم کمتر صنفی هست که مثل شما به جامعه خدمت کرده باشد. کِی بود دو سه سال پیش، که شهرداری یا پلیس یا هردوشان یا نمیدانم کی، داشتن معاینه فنی را برای ماشینها اجباری کرده بود و کسی اگر معاینه فنی نداشت، پلیس میگرفت میخواباندش؟ توی آن هاگیر و […]
مدایح بیصله ۱۰ / آیینه تمامنمای جامعه
هرچه باشد -دستکم روی کاغذ- فوتبال یکی از پرگردشترین سیستمهای مالی مملکت است، و اینْ یعنی نقش مهم و پررنگ شما در چرخه اقتصادی کشور. خودتان را ناراحت نکنید لطفاً. آدمهای غرغرو همیشه و همهجا حضور دارند؛ همینهایی را میگویم که مدام میگویند وقتی باشگاهها خصوصی نیستند و چیزی به نام حق پخش تلویزیونی به […]
مدایح بیصله ۹ / رنگهای طبیعی
بعضیچیزها خونی است؛ یعنی توی خون بعضیها هست و توی خون بعضیهای دیگر، نه. یکیش همین حرفه شریف شما؛ بازیگری. شاهدم -تازه یکی از شاهدهایم- حرفی است که چهلوپنج سال پیش بیژن مفید توی آن شهر پر از قصهاش از زبان خراط گفت: «خوبه که بنده هم برم مدتی دکتری کنم / یا بروم تو […]
مدایح بیصله ۸ / خلاقیت در حرفه
این را دیگر همه میدانند که با تأسیس سازمان نظام پزشکی ایران در سال ۳۴ شما بیشتر از همه متضرر شدید. هرچه باشد دود این ماجرا مستقیم توی چشم شما رفت و بیشتر از هر جای دیگری توی حرفه شما تأثیر گذاشت. ما که نبودهایم و ندیدهایم، اما کلی عکس و فیلم و سند مکتوب […]
مدایح بیصله ۶ / فرار از مُد روز
اصلاً بیایید نگاهی بیندازیم به لغتنامه دهخدای مرحوم -که نور به قبرش ببارد. جلوی «استاد» نوشته: «صاحب مهارت، حاذق» و کمی پایینتر: «علیم، نیکدان»، و باز هم کمی پایینتر: «سرور، رییس». خب، کسی که صاحب مهارت و حاذق و علیم و نیکدان است، چه نیازی دارد که برود کتاب و مجله و مقاله بخواند؟ اگر […]