۱. آثار هنری جدای این که تجلی پرواز خیال خالق و ابزار پرواز خیال مخاطبشان هستند، جدای این که قوای زیباییشناسی آدمی را رشد میدهند و تربیت میکنند و از این راه کیفیتی برتر به زندگی او اضافه میکنند، جدای این که در تقسیم کار اجتماعی شکل مترقیای از گردش پول در جامعه را شکل […]
اندر احوالات یک مدرس / ۴۹ آدمها و صورتکها
از کلاس که بیرون میآیم، موبایلم را درمیآورم ببینم کی بوده اواخر کلاس اساماس داده. «حضرت ما منتظریما. دیر شد بابا.» یکی از دوستان روزنامهنگارم است که میخواهد به مناسبت سالروزی سالمرگی چیزی، پروندهای درباره نمایش «شهرقصه» تهیه کند و از من هم خواسته مطلبی کوتاه دربارهاش بنویسم. برایش مینویسم «آمادهس حضرت. یه بار دیگه […]
تأملی بر مقوله «داستان خودزندگینامهای» با تمرکز روی داستان بلند «این وصلهها به من میچسبد» سلام کتاب – ۱۲۹ (اعتراض به جهل)
۱. اتوبیوگرافی در زبان ما خودزندگینامه ترجمه شده؛ سرگذشتنامهای که خود صاحب سرگذشت آن را نوشته باشد. «خودزندگینامه با زندگینامه، یا شرح حال یا ترجمه احوال، خاطرات، یادداشتهای روزانه و نامهها و وقایعنامهها پیوستگی نزدیکی دارد.» (واژهنامه هنر داستاننویسی، جمال و میمنت میرصادقی، تهران: انتشارات مهناز، چاپ دوم، ۱۳۸۸) این دست آثار معمولا مروری هستند […]
تأملی بر مقوله «زبان داستانی» با تمرکز روی رمان «رهایی» سلام کتاب – ۱۲۸ (برف، سرما و تاریکی)
۱. یکی از مهمترین عواملی که روی برقراری ارتباط میان مخاطب و اثر داستانی تأثیر میگذارد، زبان آن است. بههمیندلیل هم در منابع مکتوب فراوان درباره زبان داستانی صحبت شده و یکی از نخستین عناصری که معیار دستهبندی آثار داستانی قرار میگیرد، زبان و نثر آنهاست. زبان داستانی را در اولین تقسیمبندی میتوان به دو […]
سلام کتاب – ۱۲۷ (داستان، میوه آگاهی است)
۱. چندوقت پیش دوستانی در یکی از سایتهای ادبی از من خواستند نظرم را درباره «ادبیات بیخطر» بنویسم. اولین باری بود که این عبارت را میشنیدم. ازشان خواستم برایم تعریف کنند که منظورشان از «ادبیات بیخطر» چیست. به جای تعریف، توضیحی دادند که نه خیلی واضح بود، نه خیلی مبهم. همین شد که من چند […]
اندر احوالات یک مدرس / ۴۸ نوبت به ستار میرسد یا نه
از دانشکده میآیم بیرون. هوا تاریک است. گلویم میسوزد. از صبح یکسره کلاس داشتهام و حرف زدهام. حالا انگار ته حلقم سوزن فرو کردهاند. هوا سرد است. سرما گلویم را بیشتر میسوزاند. کم پیش میآید اینطوری از کوره در بروم، اما گاهی هم چارهای نیست. دست خود آدم نیست که… وقتی کسی کلهاش از فکر […]
اندر احوالات یک مدرس / ۴۷ دوتا فرشته روی زمین
یک توضیح لازم: شماره قبلی «اندر احوالات یک مدرس» تعدادی از دوستانم را رنجانده؛ دوستانی در یک کانون معماری و دوستان دیگری در یک انجمن ادبی. چقدر ناراحتم از این بابت. نویسنده برای نوشتن گاه از واقعیتهای بیرونی الهام میگیرد و این پدیده غریبی نیست. برای داستان «تو باید کاوه فولادینسب باشی» هم من این […]
در لزوم انجام مطالعات علمی با تمرکز روی مجموعه مقالات «نشانهشناسی و نقد ادبیات داستانی معاصر» سلام کتاب – ۱۲۶ (مسأله این است: زبان یا مغز استخوان؟)
بعضی حرفها هست که آدم اگر بگوید، زبانش میسوزد و اگر نگوید، مغز استخوانش. اینکه «در بررسیای عمومی، دانشکدههای ادبیات کشور ما در تاریخ گیر کردهاند و با ادبیات مدرن فارسیزبانِ ایرانی و غیرایرانی بیگانهاند و تویشان کمتر خبری از پرداختن به ادبیات مدرن و شیوههای خلق و نقد آن هست» هم از این […]
ساید استوری ۱۶ / از چشمه همیشه آب خیزد
شانس است دیگر، آدم نداشته باشد، ندارد. کاریش هم نمیشود کرد. من که بیشترِ هشتساله گذشته را در ایران گذرانده بودم، درست باید این ششماهه گذشته را خارج از ایران سپری میکردم؛ شش ماهی که راستیراستی درخشان بوده و در تاریخ ثبت خواهد شد. مهمترین اتفاق این چندماهه -شکی تویش نیست- انتخابات ریاستجمهوری بود. هوشمندی […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 22
- 23
- 24
- 25
- 26
- …
- 48
- صفحه بعد »