نوشته «سلام رییس. خوبی؟ من خیلی استرس دارم. لااقل کاش زودتر گفته بودی، کنار میاومدم با خودم. یادته یه بار بهت گفتم میخوام تو اون مسابقههه تکی شرکت کنم، گفتی هنوز زوده. حالام فکر میکنم این تکی سرکلاس رفتنه برام زوده. تو هم که یککلام، میگی باید برم. هروقت بودی، بیا حرف بزنیم یهکم. روحیه […]
ساید استوری ۱۲ / نویسنده شدن یا داستان نوشتن؟
فرد شاو -نویسنده و مدرس داستاننویسی- در مقاله «نویسنده هرگز تسلیم نمیشود»، میگوید: «چرا بعضیها نویسندگی را رها میکنند، درحالیکه زمانی تنها کاری بوده که میخواستهاند انجام دهند؟ من یکبار این بخت را داشتم که با ویلیام فاکنر صحبت کنم. او گفت: «از دورههای آموزش داستاننویسیت برام بگو. شاگردات میخوان داستان بنویسن یا میخوان نویسنده […]
«هاینریش بل»خوانی: خانه بیحفاظ سلام کتاب – ۱۲۱ (آن زمان که به داوری بنشینی)
سایه سنگین جنگ روی همه کارهای بل هست؛ مخوف و تلخ. «خانه بیحفاظ» هم استثنایی بر این قاعده نیست. سایه هست، حتی مخوفتر و تلختر از خیلی نوشتههای دیگر او. در جهانی که بل در «خانه بیحفاظ» خلق میکند، فلاکت و نکبت به حدی است که دیگر ثروت اشرافی و تحصیلات دانشگاهی و فرهیختگی و […]
اندر احوالات یک مدرس / ۴۲ تهران در زندگی شبانه
راهروها پر از آدم است. وقتهایی که خانه هنرمندان اینطوری شلوغ میشود، احساس میکنم میتوانم تا ساعتها بمانم و هیچ خسته نشوم. زنگ تلفنم صدا میکند. «سلام.» «سلام. خوبی؟ این مراسم اعلام برندههاشون کی شروع میشه؟» کارت را از توی کیفم درمیآورم. عکس تهران و عنوان «زندگی شبانه در تهران» را میچرخانم. پشت کارت زیر […]
ساید استوری ۱۱ / راستی که همهچیزمان به همهچیزمان میآید
روایت هست که روزی بعد از اینکه پیرایشگر فرنگی ناصرالدینشاه قاجار سروصورتش را صفا و سبیلش را تاب داده، شاه ایستاده جلوی آینه قدی و نگاهی به سرتاپای خودش انداخته و گفته: «راستی که همهچیزمان به همهچیزمان میآید.» این جمله در تاریخ مانده و دستبهدست گشته تا به ما رسیده. امروز که آدم نگاهی به […]
سلام کتاب – ۱۲۰ (سبک: شیوه گفتنِ داستان)
یکی از معلمان جسی استوارت در دبیرستان گرینآپ کنتاکی اولین کسی بوده که او را به نوشتن تشویق کرده است. استوارت دربارة او میگوید: «خانم هاتون معتقد بود چیزی که اول به وجود میآید، اندیشه است. بعد از آن هر نویسندهای با تمرین زیاد برای انتقال اندیشههایش به روی کاغذ سبک خودش را به […]
اندر احوالات یک مدرس / ۴۱ شهرها دروغ نمیگویند
شهرها دروغ نمیگویند. هرقدر هم که ملت یا جماعتی بخواهند توی حرف خودشان و دیگران را فریب بدهند، هرقدر هم که بخواهند خودشان را جور دیگری جا بزنند، کاری از پیش نخواهند برد. شهرها دستشان را رو میکنند. مثلا هیچ مهم نیست که توی هر مهمانی خانوادگی یا جمع دوستانهای یا سر هر ناهار و […]
ساید استوری ۱۰ / اردوگاه کار اجباری بوخنوالد
دوست منتقدی چند روز پیش روی صفحه شخصیاش در فیسبوک نوشته بود برای کتابی ششهزار تومان پول داده و تنها پنج شش صفحه بیشتر از آن را نتوانسته بخواند. نوشته بود عصبانی است و تنها برای حرمت کلام و کلمه است که کتاب را پرت نمیکند سهکنج اتاق. نمیدانم او درباره کدام کتاب داشت حرف […]
«هاینریش بل»خوانی: و حتی یک کلمه هم نگفت سلام کتاب – ۱۱۹ (به داروخانهدارت اعتماد کن)
«او را به صلیب میخکوب کردند، و حتی یک کلمه هم نگفت…» این بوده آنچه در آخرین لحظههای زندگی عیسی مسیح بر او گذشته. بیست قرن بعد -در سال ۱۹۵۳- هاینریش بل مسیح دیگری را خلق میکند؛ مسیحی مدرن. مسیح امروزیِ بل، یک نفر نیست، یک زوج است: فرد (۴۴ساله) و کته بوگنر؛ زن […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 24
- 25
- 26
- 27
- 28
- …
- 48
- صفحه بعد »