کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

داش‌آکل؛ شنلی بر گرده‌ی داستان کوتاه فارسی

۱۷ مرداد ۱۴۰۰

نویسنده: دانیال آبیان
جمع‌خوانی داستان کوتاه «داش‌آکل»، نوشته‌ی صادق هدایت


با انتشار کتاب «یکی بود یکی نبود» در سال هزار و سیصد، محمدعلی جمال‌زاده پیشاهنگ قصه‌نویسی معاصر شد و بعدها پدر داستان کوتاه فارسی لقب گرفت. در آن سال، نزدیک به هشت دهه از انتشار داستان «شنل» نوشته‌ی نیکلای گوگول، نویسنده روس اوکراینی‌تبار می‌گذشت؛ داستانی که به‌عنوان اولین داستان کوتاه ادبیات جهان از آن یاد می‌شود. باآن‌که گوگول با «شنل»ش، شاهان و بزرگان را کنار زد و طبقه‌ی متوسط جامعه را به حریم داستان راه داد، تا اواخر قرن نوزده شاید هیچ‌کس به فکرش نرسیده بود که جز سبک زندگی و ویژگی‌های شخصیتی طبقه‌ی متوسط، عنصر دیگری هم هست که می‌تواند وارد داستان‌های‌ این طبقه شود و به آن‌ها رنگ‌وبویی واقعی‌تر بدهد. جمال‌زاده اگرچه در مجموعه‌داستان «یکی بود یکی نبود» نوآوری‌های زیادی دارد، ولی بیشتر هم‌وغم خود را روی زبان فارسی متمرکز ‌کرده و داستان‌های این مجموعه بسیار شبیه به داستان «حاجی‌بابای اصفهانی» چه در نگاه انتقادی و هجوآلود از اوضاع ایران و حاکمیت و چه از منظر طنز است.
یازده سال از انتشار «یکی بود یکی نبود» می‌گذشت که صادق هدایت داستان «داش‌آکل» را در مجموعه‌داستان «سه قطره خون» منتشر کرد. این داستان مورد توجه بسیاری از منتقدان قرار گرفته و در مطالعات داستانی و در رجوع به پیشگامی‌ها، همیشه مورد توجه بوده است. گذشته از ابعاد متنوع قابل‌تعمق اعم از مقوله‌های انسانی، اجتماعی، فلسفی و غیره، آنچه «داش‌آکل» را پرآوازه‌تر از داستان‌های مجموعه‌ی «یکی بود یکی نبود» می‌کند، وارد شدن آن در بطن جامعه و در طبقه‌ی متوسط آن است.
در این داستان، قهرمان و ضدقهرمان هردو از یک بستر جامعه انتخاب شده‌اند؛ درحالی‌که معمولاً یک سر از شخصیت‌های داستان‌های جمال‌زاده به وزرا و وکلا برمی‌گردد؛ از فرنگ‌برگشته یا پنبه‌زنی که قاطی بزرگان می‌شود. داستان‌های جمال‌زاده در سال‌های پایانی دولت قاجار نوشته شده‌اند و هدایتْ «داش‌آکل» را در سال‌هایی از تاریخ ایران به رشته‌ی تحریر درآورده که دوره‌ی پادشاهی رضاشاه بوده و ایران شاهد ایجاد نظمی نوین. «داش‌آکل» که به متن جامعه وارد شده، بستر آن را با رنگ‌وبوی دیگر نشان می‌دهد. در شهر خبری از شحنه و گزمه نیست. شهری که با حضور لات‌ها ناامن می‌شود، مردم محل را عاشق لوطی‌ها می‌کند.
هدایت داستان یکپارچه‌ی خود را این‌گونه آغاز می‌کند: «همه‌ی اهل شیراز می‌دانستند که داش‌آکل و کاکارستم سایه‌ی یکدیگر را با تیر می‌زدند.» تصویری که هدایت از داش‌آکل می‌سازد، فردی است که برای مال‌ومنال دنیا ارزشی قائل نیست، ارث‌ومیراث خود را بین مستمندان بذل‌وبخشش کرده و آنچه برایش باقی مانده در شراب‌خواری به باد می‌دهد. داش‌آکل در شهر مثل «گاو پیشانی‌سفید» سرشناس است و هیچ لوطی‌ای پیدا نمی‌شود کـه ضرب‌شستش را نچشیده باشد؛ البته تا زمانی‌که حاج‌صمد مرحوم نشده و لوطی شهر را وصی خود نکرده. وصیت حاجی چونان شنل آکاکی آکاکی‌یویچ بر گرده‌ی داش‌آکل می‌نشیند و لوطی را به کام مرگ می‌کشاند. داستان «داش‌آکل» اگرچه در عنصر زمان و بازه‌ی زمانی روایت در استاندارد ادبیات داستانی مدرن نمی‌گنجد، ولی ظرافت‌های زیادش از آن داستانی ماندگار ساخته.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, داش‌آکل - صادق هدایت, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, داش‌آکل, صادق هدایت, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

گمان می‌بری رسول درمیان برگ‌های دفتر زندگی گم شده

والس پی‌رنگ با سمفونی تردید

خمسه‌خمسه‌های نامرئی

آوای فاخته

فاخته‌ای زیر سقف خاکستری

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد