کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

ماهی و جفتش که همو بود او

۷ شهریور ۱۴۰۰

نویسنده: فاطمه حاجی‌پروانه
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «ماهی و جفتش»، نوشته‌ی ابراهیم گلستان


«ماهی‌ها پشت شیشه آرام و آویزان بودند»، «دیوار تخته‌سنگ‌ها که پشت شیشه دور می‌شد و تا نیمه‌تاریکی می‌رفت…»، «حبابی بالا نمی‌رفت»، «روشنایی سرد»، «انگار پرنده بودند؛ بی پر زدن» و…
نویسنده‌ای که در پاراگراف ابتدایی داستان، این‌همه تصویر و حس‌آمیزیِ ملموس به خواننده می‌دهد، ابراهیم گلستان است؛ هنرمندی که رغبتش به خلق، در داستان‌نویسی خلاصه نشد؛ بلکه او را تا تجربه‌ی تولید فیلم پیش برد و به اولین کارگردان ایرانی‌ای تبدیل کرد که جایزه‌ای بین‌المللی گرفته.
داستان با تصویرهایی از ماهی‌ها‌ شروع می‌شود: مرد تنهایی به تماشای تنهایی ماهی‌ها، آویزانی‌ و سکون‌شان، آبگیرهایی ساخته‌شده از تخته‌سنگ‌ها که دور می‌شوند و فرومی‌روند در نیمه‌تاریکی، روشنایی آبگیرها از نوری که اثر روشنی‌بخشی از آن وجود دارد، اما خودِ نور یا به‌عبارتی چشمه‌ی نور دیده نمی‌شود. وقتی داستان را برای بار دوم بخوانی، خواهی دید که نویسنده در همان آغاز کار، تصویر آشنایی از زندگی به تو داده: یکنواختی زندگی و تنهایی و آویزانی آدم‌ها در جهانی که نور ندارد و تنها اثری از روشنایی، آبگیرهای نیمه‌تاریکش را روشن کرده.
گره‌افکنی داستان در جایی رخ می‌دهد که ناگهان این سکون و یکنواختی در هم می‌شکند و مرد تنها، دو ماهی می‌بیند که باهم هستند. نویسنده تصویر درخشانی از رقص هماهنگ دو ماهی به خواننده می‌دهد تا باظرافت، خواننده را در پرسشی که ذهن مرد را درگیر کرده، همراه کند: چطور می‌شود در جهانِ ناهماهنگی‌ها، تک‌پَری‌ها و تنهایی‌ها، دو ماهی این‌قدر همراه و همدم و هم‌نوا باشند؟ بله. هم‌نوا. مرد چنان از تماشای این رقص هماهنگ به خیال فرورفته که گویا حتی آهنگ یگانگی آن دو ماهی را هم می‌شنود. او به همزادی ماهی‌ها فکر می‌کند، به این‌که تا کجا می‌توانند باهم برقصند. نویسنده انسانی را به تصویر می‌کشد که در بازی موزون و هماهنگ دو ماهی، رؤیایش را می‌بیند: همراهی و هماهنگی، همسانی و همنوایی؛ آ‌‌ن‌قدرکه دوتا، یکی شوند.
کشمکش از جایی شروع می‌شود که مرد تلاش می‌کند این رؤیا، این آرمان و این برداشت خیال‌پردازانه را به کودک نشان بدهد. ولی کودک، خالی از خیال‌پردازی و کاملاً واقع‌بین است. او با اولین نگاه، می‌بیند که ماهی تنهاست. آن هماهنگی موزون و دلکشی که مرد از آن حرف می‌زند، بازتاب حرکتِ یک ماهی تنهاست در شیشه. کودک واقعیت را برای مرد بازگو می‌کند و گرهِ داستان گشوده می‌شود‌. اما گویا مرد این پایان را نمی‌پذیرد و بدون هیچ جوابی، از آن آکواریوم رد می‌شود و سراغ بعدی‌ها می‌رود. این مجموعه‌ی ساده و کوتاه، در کنار هم داستانی را تشکیل داده که از آن‌ها دو معنا برداشت کردم:
۱- آرمان‌گرایی خیال‌پردازانه‌ی نسلی که اصرار دارد برداشتش از جهان را به خورد نسل جدید بدهد. سخت هم در اشتباه است؛ ولی نمی‌خواهد این را باور کند. (همان‌طورکه مرد، بی‌جواب از کنار آن آکواریوم گذشت تا جای دیگری، آنچه را که می‌خواست ببیند، پیدا کند.) نسل جدید تحت‌تأثیر لحن کلام او نیست. واقعیت را می‌بیند: «تنهایی ماهی».
۲- اصالت ناهمگونی و ناهماهنگی، در آکواریوم رنگارنگ جهان هستی؛ این‌که تمایز و تنوع در هندسه‌ی هستی اصالت دارد و زیبایی این جهان، به این است که عناصر و اعضای آن، عین هم نباشند و متفاوت رفتار کنند. از کجا معلوم که اگر همه‌ی ماهی‌های توی آب با هماهنگی تمام‌وکمال، با یکدیگر می‌رقصیدند و می‌چرخیدند، تماشاگران از تماشای آن‌ها دل‌زده و خسته نمی‌شدند؟
نکته‌ی ظریفی هم داشت: این‌که رقص ماهی، به‌واقع چشمگیر بود. نویسنده از توصیف آن رقص، معرکه آفرید، تصویری زیبا؛ اما این زیبایی ازآن‌جهت بود که ماهیِ تنها، یکنواختی و سکون را شکست و شروع به رقصیدن کرد. آن ساختارشکنی در آن فضای پرازسکون‌وتعلیق، تصویری بود که در چشم نشست و دلبری کرد. شاید ماهی می‌خواست به مرد بگوید: «تنهایی‌ات را بپذیر. دوستش بدار و با آن برقص. بازتابش را تماشا کن و ببین که چقدر زیباست.»

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, ماهی و جفتش - ابراهیم گلستان دسته‌‌ها: ابراهیم گلستان, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, ماهی و جفتش

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد