کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد*

۲۲ شهریور ۱۴۰۰

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «مهره‌ی مار» نوشته‌ی م‌. ا. به‌آذین


کسی نمی‌داند افسانه‌ها دقیقاً کی و کجای تاریخ به ادبیات و جهان داستان راه بازکرده‌اند؛ افسانه‌هایی که زاییده‌ی خیالند و به‌بلندای عمر قصه‌های هر سرزمین، سینه‌به‌سینه و نسل‌به‌نسل منتقل شده‌اند؛ افسانه‌هایی که زنده‌اند و با گذشت سال‌ها و قرن‌ها و در طول ‌و عرض زمان منتشر می‌شوند، اما فراموش نه. محمود اعتمادزاده یا م.ا. به آذین در مجموعه‌داستان «مهره‌ی ‌مار» از افسانه‌های کهن این سرزمین بهره گرفته و داستان‌های کوتاهی نوشته به‌قالب ولی نه به‌قامت داستان کوتاه معاصر. او دست به تجربه‌ی جدیدی در این نوع داستان‌نویسی زده. آدم‌های داستان «مهره‌ی مار» به‌آذین نه در قرن‌های گذشته که در شهر امروزی، زندگی می‌کنند.
گلنارِ روایت به‌آذین زنی خانه‌دار و زیباست که بعد از فراغت از کارهایش به وسمه و سرخاب‌سفیدآبش پناه می‌برد و منتظر شوهری می‌ماند که در بازار دکانی محقر دارد. داستان از میانه آغاز می‌شود؛ از لحظه‌ی بزک کردن گلنار، اما هرچه پیش می‌رود، نشانه‌های داستان کوتاه مدرن در آن کم‌رنگ‌تر می‌شود و روایت مانند مفهوم درونی‌اش به سنت‌ها و باورهای کهن میل می‌کند. به‌آذین در بسیاری از صحنه‌های داستان ریتم و آهنگ داستان را متوقف کرده، تنهاوتنها به گفتن پیشینه‌ی مرد و زن داستان می‌پردازد؛ این‌که که بودند و چه بودند و خانه چطور بود و زندگی‌شان چگونه.
شرح ماجرای گلنار با تلفیق باور سنتی و افسانه‌ی قدیمی مهره‌مار رنگ‌وبویی دیگر به خود می‌گیرد. نویسنده که از ابتدای روایت با زبانی روان و به دور از هرگونه توصیف، فضای معمولی از خانه‌ای کوچک و شهری را به تصویر کشیده، ماری خوش‌خط‌‌وخال را به‌حربه‌‌ای باورپذیر وارد داستان می‌کند. اما تکرار هرروزه‌ی انداخته شدن اشرفی طلا ازطرف مار برای گلنار، خواننده را به این می‌رساند که داستان پیشِ‌روی او برگرفته از یک باور و افسانه است. شخصیت ‌محوری داستان نه به چرایی وجود مار در خانه‌اش شک می‌کند و نه به اشرفی‌های طلایی که مار هر روز به او پیشکش می‌کند؛ انگار قرار نیست واکنش زن داستان، مثل خود او و در هیئت زنی امروزی و متفکر باشد. چیزی که گلنار را نگران می‌کند، وجود خود مار نیست، بلکه او -هم مثل حوایی که تحت افسون مار قرار گرفت و به زمین هبوط کرد- سحر جادوی برق اشرفی طلا شده و فقط در فکر پنهان کردن گنج خصوصی خودش است.
زن جوان با تکنیک نویسنده -با درآمیختن رؤیایی شیرین در بستر داستان- این بار طعمه‌ی آسان شیطان می‌شود و بی‌که حریف قدری برای او باشد، سست‌انگارانه و در پایان روز هفتم هستی‌اش را به مار افسونگر می‌بازد و مخاطبش را با سؤال‌های بی‌جواب زیادی تنها می‌گذارد؛ این‌که قوه‌ی تفکر او در این فرایند چه نقشی دارد یا آن‌که چرا زن جوان قرن‌بیستمی هم مثل حوایی که در ابتدای آفرینش و ساکن بهشت ازلی است، در یک سطح از درک مسائل بیرونی و کنش قرار دارد یا چه می‌شود که زن همسایه‌ که تا به آن زمان‌وساعت هیچ اثری از او نبوده، بی‌چون‌وچرا تسلیم باور قدیمی مهره‌ی مار می‌شود و همسر گلنار -اوس‌جعفر- بر بالین جسد بی‌جان زنش به فکر برق اشرفی‌های طلاست.
آنچه به‌آذین در پایان روایت به آن تأکید و اصرار دارد القای مفهومی اخلاقی است: گلنار زندگی‌اش را از دست می‌دهد، چون نتوانسته بر طمع خود چیره شود و دیگرشخصیت‌های روایت هم به همان راهی می‌روند که او رفت و لاجرم، سرانجام آن‌ها نیز همان خواهد بود. تجربه‎‎‌گرایی به‌آذین در این داستان و دست‌مایه قرار دادن مفاهیمی چون طمع و حرص و آز آدمی هرچند طرحی نو در نگارش داستان‌ کوتاه به شمار می‌رود و شمایلی امروزی و تازه به افسانه‌ای قدیمی بخشیده، اما هرگز نتوانسته رسالتی را که داستان مدرن امروزی دارد به دوش بکشد. افسانه‌ی مهره‌ی مار اگرچه با قلم م.ا. به‌آذین از لایه‌های باور قدیمی عامیانه‌ای عبور کرده و خود را در مرکز داستانی معاصر قرار داده، اما نتیجه‌ای که درنهایت عاید خواننده‌ی داستان می‌شود نه برآمده از متن داستان که با تکیه بر افسانه بودن آن است.


*. خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش / که ساز شرع از این افسانه بی‌قانون نخواهد شد (حافظ)

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, مهره‌ی مار - م. ا. به‌آذین دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, م. ا. به‌آذین, مهره‌ی مار

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد