کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

مهره‌ی مار، درد یا درمان؟

۲۲ شهریور ۱۴۰۰

نویسنده: گلنار فتاحی
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «مهره‌ی مار» نوشته‌ی م‌. ا. به‌آذین


محمود اعتمادزاده معروف به م.ا. به‌آذین در سال ۱۲۹۳ به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۰ فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. او از تئوریسین‌های حزب توده و از روشن‌فکرهای تأثیرگذار ایران بود. شهرت به‌آذین بیشتر به‌خاطر ترجمه‌های آثار نویسندگانی مانند شکسپیر، بالزاک، رومن ‌رولان و شولوخف است.
«مهره‌ی مار» داستانی است که در سال ۱۳۴۴ منتشر شده. این داستان برپایه‌ی باوری عامیانه -تأثیر مهره‌ی مار در جلب عشق و وفاداری- نوشته شده، همچنین نگاهی ماتریالیستی به زندگی انسان دارد؛ از تمنای تن گرفته تا علاقه‌ و اشتیاق انسان به ثروت. بیشتر منتقدها برداشتی مارکسیستی هم از آن کرده‌اند که به نگرش به‌آذین به جامعه نیز برمی‌گردد. در این دیدگاه گلنار و شوهرش نماد توده‌ی مردم و مار سمبل نظام سرمایه‌داری است. به‌آذین این مفاهیم را با زندگی زن ‌و شوهری ساده از طبقه‌ی پایین‌ جامعه درهم می‌آمیزد. زوج داستان، دل از روستا کنده و وارد زندگی غریب و پرازتنهایی در شهر شده‌اند. گلنار تاحدودی به روزمره‌گی‌هایش خو گرفته: خانه‌داری، رُفت‌‌و‌روب، سرکشی به مرغ‌ها و قناری‌ها و بزک‌دوزک روزانه. گلنار بچه‌دار نمی‌شود اما همچنان شوهرش، اوستاجعفر پینه‌دوز، برای او می‌میرد. او با مرغ‌وخروس‌ها سرگرم است و اوستا دو قناری هم برایش می‌آورد. گلنار از زندگی‌اش نسبتاً راضی است و دیگر چه می‌خواهد؟
درادامه به نظر می‌رسد هرچقدر هم زنی ساده و قانع باشد، بازهم چیزهایی هست که از زندگی بخواهد. زرق‌وبرق و زنگِ چرخشِ اشرفی، دل گلنار را برده. او که اسیر طمع اشرفی شده، به مار نزدیک می‌شود و با او دوستی می‌کند. مار او را فریب می‌دهد؛ همان‌گونه‌که با فریب مادرمان حوا، آدم را از بهشت راند. بعد از طمع ثروت، شهوت است. گلنار وارد بهشتی می‌شود؛ درحالی‌که آن بهشت سرابی بیش نیست. او داشت در بهشت زندگی می‌کرد تا وقتی آتش جهنم را به دست خود افروخت. پادافراه ساده‌اندیشی، زراندوزی و هوس‌رانی برای گلنار از دست دادنِ جانش است. درطول داستان می‌بینیم که گلنار دروغ می‌گوید و پنهان‌کاری می‌کند. او نگران شک شوهرش می‌شود. شوهر به‌عنوان عامل خارجی برای توجیه رفتار اشتباه عمل می‌کند و او به رویه‌ی مخفی‌کاری‌اش ادامه می‌دهد. در تمام این مراحل خواننده با گلنار همدل است و او را انسانی معصوم و دوست‌داشتنی می‌پندارد و از هر گناهی مبرا؛ چراکه گلنار شبیه خودش است. گلنار انسان است و به‌طور طبیعی تن به وسوسه‌ها می‌دهد، چه ازروی طمع، چه ناآگاهی و چه نیاز. از زمان آدم و حوا همین بوده و این سرشت انسان است.
در پایان داستان، دو نفر بالای سر جنازه‌ی سرد گلنار حاضر می‌شوند، یکی اشرفی‌ها، نماد ثروت و دیگری مهره‌ی مار، نشانه‌ی شهوت را پنهان می‌کند. هردو نمادهایی‌اند از وسوسه و به بیراهه رفتن طبیعی انسان. همه‌ی ما داستان آدم و حوا را می‌دانیم؛ اما بازهم گرفتار مارهای خوش‌خط‌وخال اغواگر می‌شویم و کم‌وبیش به همین مسیر می‌‌افتیم؛ از بهشت رانده می‌شویم و در آتش دوزخ آزمندی‌های‌مان می‌سوزیم تا مرگ خاموش‌مان کند.
داستان راوی دانای‌کل دارد و نویسنده در آن تلاش کرده دیدگاه مارکسیستی را در قالب داستانی عامیانه و قابل‌فهم ارائه دهد. سیر روایی داستان خطی است و به‌دلیل ضعف در پی‌رنگ، چفت‌وبست لازم را پیدا نکرده.
به‌آذین از مؤسس‌های کانون نویسندگان و همچنین سردبیر هفته‌نامه‌ی «کتاب هفته» بود. او در شکل گرفتن ادبیات داستانی مدرن ایران نقش مهمی داشت. در گذار تاریخی ایران از سنت به مدرنیسم هم نباید از تأثیر شگرف او غافل ماند. آثار و ترجمه‌های ارزشمند او چراغ راه بسیاری از نویسندگان از دهه‌ی سی تا به امروز بوده. او در ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ براثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, مهره‌ی مار - م. ا. به‌آذین دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, م. ا. به‌آذین, مهره‌ی مار

تازه ها

برملا؛ نگاهی به داستان عکاسی

حقیقت در آینه‌ی روتوش

فروپاشی یک رؤیای ساختگی

قصه‌ای در دل داستان

از رنج هنر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد