کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

پنجره‌ام به تهی باز شد و من ویران شدم*

۱۴ مهر ۱۴۰۰

نویسنده: زهرا علی‌پور
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «آقای نویسنده تازه‌کار است»، نوشته‌ی بهرام صادقی


«آقای نویسنده تازه‌کار است» به‌گواهی بسیاری از منتقدان، متافیکشن یا فراداستان است. بهرام صادقی کم‌کار و تجربه‌گرا در این روایت چندلایه که در تنها مجموعه‌داستانش «سنگر و قمقمه‌های خالی» آمده، در سه سطح، داستان کوتاهی در قالب فراداستان نوشته: سطحی که در واقعیت اتفاق افتاده یا فرض بر آن است، سطحی که نویسنده آن را درخلال سفری دریافت کرده و از دریچه‌ی نگاه خود به موضوع پرداخته و آن را به رشته‌ی تحریر درآورده و درنهایت سطحی که منتقد داستان در قالب مباحثه و سؤال از نویسنده بازسازی و بازگو می‌کند.
داستان با روایت اول‌شخص آغاز می‌شود؛ راوی‌ای در مقام نقد‌کننده که از همان ابتدا موضعش را دربرابر نویسنده و خواننده مشخص، و بیان می‌کند برای خوشامد کسی سخن نمی‌گوید و از همان آغاز گفت‌وگو نقدش را بر نام اثر وارد می‌کند و این ابتدای رمزگشایی روایتی است که نویسنده چگونگی خلقش را درخلال آن و در لایه‌های درهم‌تنیده‌ی این فراداستان شرح می‌دهد.
پاتریشیا وو۱ جایی در مقایسه‌ی داستان و فراداستان می‌نویسد: «در داستان واقع‌گرا کشمکش‌ زبان‌ها و آواها ظاهراً ازطریق انقیادشان به آوای مؤلفی همه‌چیزدان و خداگونه حل‌وفصل می‌‌شوند؛ ولی فراداستان محال بودن چنین چیزی را به نمایش می‌گذارد و این محال‌بودگی را جشن می‌گیرد؛ ازهمین‌رو علناً هویت بنیادین را در مقام ژانر (با افتخار) آشکار می‌سازد. رمان‌های فراداستانی اغلب براساس تقابلی بنیادین و پایدار، تفسیر و برساخته می‌شوند؛ تفسیر و ساختن توهمی داستانی (مثلاً ازطریق واقع‌گرایی سنتی) و سپس افشای همان توهم.» آنچه در «آقای نویسنده تازه‌کار است» اتفاق می‌افتد درواقع افشا و توضیح چیزی است که در جهان واقع رخ داده و داستانی که نویسنده از آن دریافت کرده است. ماجرای آقای اسبقی که حتی نامش نیز در داستان محل‌‌مناقشه است، ماجرای کاراکتری است که صادقی از دل سفرش به یک روستا بیرون کشیده. صادقی چرایی و چگونگی آن سفر را نیز در بستر لایه‌ی اول آشکار می‌کند. سبزعلی زارع با دستان پینه‌بسته و احتمالاً تنبانی ‌محکم که شیر پاستوریزه نمی‌نوشیده ولی دندان‌هایش از سفیدی برق می‌زده، شخصیت محوری هیچ‌کدام از لایه‌های داستان نیست؛ او غایب بزرگ روایت واقعی است و عدم حضورشْ گره و کشمکش یکی از داستان‌ها را شکل داده.
صادقی با طنز تلخ و آگاهانه، خانواده‌ای را به تصویر می‌کشد که در منتهای فلاکت به سر می‌برند: پیرزنی که ازبس رخت‌ولباس دیگران را برای امرارمعاش فرزندانش شسته، جسمش فرسوده شده و روحش مثل دستانش ترک‌ برداشته، پسرانی بی‌خاصیت و عجیب که گویی به صخره‌ای تبدیل شده‌اند و دختری نازیبا که به مرض کچلی مبتلاست. زندگی عجیب و سخت پیرزن با خانواده‌اش پیش می‌رود و آن‌ها بی‌که خبری از همسر و پدر داشته باشند، زنده‌اند و زندگی می‌کنند، اما همواره با یک امید؛ امیدی که بیست سال دوام داشته و به‌بهای یک عمر تمام شده و درآخر با بازگشت آقای اسبقی به روستا، واهی بودن آن روشن می‌شود. بازگشت سبزعلی گره‌گشایی را می‌سازد، اما آنچه او را به ده بازمی‌گرداند نه بازگشت به مسئولیت‌ها و نقش پدری که برداشتن آخرین تکه از چیزی است که از خود در خانه جاگذاشته -چپقش‌- و این‌گونه صادقی در آخرین سطر از داستانش زهرخندی بر جان خواننده می‌نشاند و یک بار دیگر بر تهی‌بودگی و نهیلیسمی که انسان معاصر دچارش شده، تأکید می‌کند. او اما همه‌ی این معنا را در بافت تودرتویی که بین نویسنده و منتقد در داستان شکل گرفته می‌سازد و موازی با آن سطح کشمکش را در هر سه لایه از داستان با ریتمی مناسب و البته با لحنی منحصر به هر یک از شخصیت‌های منتقد و نویسنده، در اوج نگه می‌دارد. مخاطب «آقای نویسنده تازه‌کار است» با روایتی نه پیچیده و نه مازشکل روبه‌روست؛ او خوانش خود را از هر سه روایت و هر سه داستان دارد، اما درنهایت و در پایان ماجرا ذهن او با گره‌گشایی تلخ نویسنده به چالش کشیده می‌شود و هر استدلالی هم که برای آن بسازد، از تلخی و پوچی‌اش راه فراری ندارد.


*. «پنجره‌ام به تهی باز شد و من ویران شدم. پرده نفس می‌کشید…»، دفتر «زندگی خواب‌ها»، شعر «پرده»، سهراب سپهری
۱. «فراداستان»، پاتریشیا وو، ترجمه‌ی شهریار وقفی‌پور، نشر چشمه

گروه‌ها: آقای نویسنده تازه‌کار است - بهرام صادقی, اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آقای نویسنده تازه‌کار است, بهرام صادقی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد