کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

این نامه برای که بود؟

۹ آبان ۱۴۰۰

نویسنده: هومن ریاضی
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «معصوم اول»، نوشته‌ی هوشنگ گلشیری


میرعابدینی در کتاب «هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی»، با کنار هم چیدن دو داستان «عزاداران بَیَل» و «معصوم اول»، امکان مقایسه‌ی دو شیوه از انواع روایت ترس را برای‌مان فراهم می‌آورد: روایت (دانای‌کل) عینی و شیوه‌ی نامه‌نگاری. اما پیش از بررسی فرم‌شناسانه، لازم است تا از چندوچون محتوا بپرسیم؛ این‌که آیا اصلاً کیفیت و مفهوم ترس در «عزاداران بَیَل» و «معصوم اول» باهم تفاوتی دارند؟ هم آری و هم خیر. درست است که گلشیری هم مانند ساعدی، «معصوم‌»های چهارگانه‌اش را به‌صورت یک مجموعه در بخش دوم کتاب «نمازخانه‌ی کوچک من» منتشر کرده‌، اما داستان‌های این مجموعه به‌ظاهر هیچ ارتباطی باهم ندارند؛ این یعنی خلاف آن پیوستگی روایی‌ای که داستان‌های «عزاداران بَیَل» را به‌هم مربوط می‌کند. پس دراین‌صورت عامل ارتباطی «معصوم‌»های گلشیری چیست؟ آنچه آن‌ها را به‌هم پیوند می‌زند اتحاد پی‌رنگ است نه وابستگی روایی؛ پی‌رنگی که اتفاقاً درست مثل ساعدی و بَیَلی‌های داستانش، عمدتاً روی باورها و اعتقادات خرافی متمرکز می‌ماند. ‌جالب‌تر این‌که گلشیری دقیقاً از همین تناقض به‌نفع کشف و شهودِ تکنیک‌های روایی برای روایت «معصوم»‌هایش استفاده می‌کند.
شیوه‌ی نامه‌نگاری در «معصوم اول»، در راستای همین کشف و شهودهای تکنیکی، با دست‌کاری‌هایی همراه است. روایت گلشیری با روایت نامه‌ای که میرصادقی در کتاب «عناصر داستان» دسته‌بندی کرده، تفاوت‌هایی دارد. مهم‌ترین این تفاوت‌ها تنه زدن این نوع روایت به تک‌گویی درونی است؛ یعنی همان چیزی‌ که گلشیری با استفاده از آن در پس بازگویی اتفاقات روستا از هر سه فرم اول‌، دوم و سوم‌شخص برای روایت بهره می‌گیرد؛ که هرکدام به‌ترتیب برای روایت تجربه‌های شخصی، خطاب قرار دادن گیرنده‌ی نامه و گزارش اتفاقات روستا در داستان به ‌کار رفته‌اند.

تصویر ۱- نقاشی ندیمه‌ها، دیه‌گو ولاسکِس

اما آنچه بیش از همه داستان گلشیری را متمایز می‌کند، مسئله‌ی بازی با موقعیت خواننده است؛ خاصیتی که در پاسخ به کیستی/چیستی خواننده نمود پیدا می‌کند و مستقیماً به فرمت نامه‌نگاری وابسته است.
در تاریخ هنر نیز نقاشان پرشماری ایده‌ی بازی با موقعیت مخاطب را در آثارشان به کار برده‌اند. دراین‌میان نقاشی ندیمه‌ها۱ اثر دیه‌گو ولاسکِس۲ بهترین نمونه‌ است؛ چراکه با پاسخی چندلایه به کیستی/چیستی مخاطب، لایه‌ی جدیدی را به مفاهیم نهفته در نقاشی (بهمعنای عام کلمه) اضافه می‌کند؛ کاری که گلشیری هم در حالتی تخفیف‌یافته و متناسب با بضاعت و قدمت داستان کوتاه ایرانی در «معصوم اول» پیاده کرده. نقاشی ندیمه‌ها هم‌زمان امکان تعریف چهار موقعیت متفاوت را برای مخاطب فراهم می‌آورد:
۱. نقاشی بازنماییِ انعکاس یک تصویر درون آینه است (به این معنا که همه‌ی شخصیت‌های تصویر شده درحال نگاه کردن به یک آینه‌اند) و درواقع مخاطب نیز، به‌عنوان یکی از اعضای حاضر در اتاق و همراه آن‌ها، درحال نگاه کردن به همین آینه است.
۲. با توجه به تصویر منعکس‌شده در آینه (که شمایل پادشاه و ملکه را بازنمایی می‌کند)، تماس ‌چشمی پنج نفر از شخصیت‌های درون نقاشی با مخاطب است و با توجه به نقطه‌‌نظری از اتاق که نقاشی به‌واسطه‌ی آن کشیده شده، مخاطب یا پادشاه است یا ملکه.
۳. در ادامه‌ی استدلال قبل و با توجه به این‌که موقعیت مکانی دقیق پادشاه و ملکه نامشخص است، این امکان وجود دارد که مخاطب به‌عنوان نفر سوم، تمام اتفاقات درحال‌وقوع را نظاره می‌کند.
۴. مانند تمام آثار نقاشی دیگر، مخاطب به بازنمایی یک تصویر روی صفحه‌ی دوبعدی بوم نگاه می‌کند.
برهمین‌اساس، می‌توان گفت آنچه فرمت نامه‌نگاری با داستان «معصوم اولِ» گلشیری می‌کند، مشابه کارکردی است که آینه‌ در نقاشی ولاسکس دارد. اولی نقش خواننده را به‌عنوان گیرنده‌ی داستان و برادر معلم به او گوشزد می‌کند و دومی نقش مخاطب را به‌عنوان پادشاه یا ملکه‌ای که نقاش در بطن نقاشی درحال کشیدن پرتره‌‌‌ی آن‌هاست. نکته‌ی دیگری که این دو اثر را به‌هم نزدیک می‌کند، شباهت کارکرد تماس چشمی در ندیمه‌های ولاسکس با کارکرد راوی دوم‌شخص در «معصوم اول» گلشیری است. به‌عبارت‌دیگر، هردوِ این‌ها خواننده را برای مشارکت فعال در بطن اثر و هم‌ذات‌پنداری هرچه‌بیشتر با موقعیت بازنمایی‌شده فرامی‌خوانند.
تمام آنچه داستان گلشیری را در جایگاهی ورای داستان کوتاهی صرف می‌نشاند، ناشی از انتخاب فرمت نامه‌نگاری‌ است، که عملاً سه پیامد مشخص بههمراه دارد: یکی امکان استفاده از طیف گسترده‌تری از فرم‌های روایی، دیگری افزایش میزان هم‌ذات‌پنداری با داستان و شخصیت‌هایش و از همه مهم‌تر، بازی کردن با موقعیت خواننده در تلاش برای زیر سؤال بردن کیستی/چیستی او. هرچند وضعیتی که گلشیری بازنمایی می‌کند به پختگی و غنای آنچه ولاسکس در ندیمه‌ها بازنمایی کرده نیست، اما در نقطه‌های مشخصی به او تنه می‌زند؛ همان نقطه‌هایی از داستان که باورمان می‌شود مخاطب نامه ماییم؛ گویی هرکدام از ما برای ایفای نقش برادرِ معلم انتخاب شده‌ایم؛ گویی گلشیری تمام داستان را در جواب نامه‌ی ما نوشته است.


۱. Las Meninas
۲. Diego Velazquez

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, معصوم اول - هوشنگ گلشیری دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, معصوم اول, هوشنگ گلشیری

تازه ها

نمایش تفسیرناپذیری جهان هستی؛ نگاهی به مؤلفه‌های پست‌مدرن داستان «مرثیه برای ژاله و قاتلش»

در آغاز کلمه بود و کلمه «عشق» بود…

نظامات هرگز برقرار نمی‌شود

سرنوشت محتوم یک مُشت کلمه

گمان می‌بری رسول درمیان برگ‌های دفتر زندگی گم شده

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد