کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

نامه‌ها، این فرزندان عقیم ادبیات

۱۶ آبان ۱۴۰۰

نویسنده: هومن ریاضی
جمع‌خوانی داستان‌ کوتاه «ابر بارانش گرفته‌ست»، نوشته‌ی شمیم بهار


تنها شدن، دور بودن از هم‌صحبتی که به‌تمامی دریابدت، ناتوانی در ابراز آنچه باید رودررو گفته می‌شد، واگویی آخرین حرف‌های سربازی گریان از پشت خاک‌ریزها، یا شاید بهانه‌جویی‌ای برای گفت‌وگو با خویشتن خویش، همه‌وهمه انگیزه‌هایی بودند که وادارمان می‌کردند کاغذ و قلم به ‌دست بگیریم و به آن دیگری نامه بنویسیم. اما اکنون که به‌اقتضای این زمانه‌ی پرآشوب و مملو از ابزارهای ارتباطی، هنر ظریف نامه نوشتن را در تعلیق گذشته وامی‌نهیم، آیا جایگزین مناسبی برای نامه‌نگاری یافته‌ایم؟ آیا اصلاً از خود پرسیده‌ایم که سرنوشت نامه‌نگاری چه می‌تواند باشد و پیش از خاکسپاری‌اش چه می‌توان کرد؟ ادبیات در پاسخ به این سؤال، مادرانه فرزند عقیمش را بازمی‌جوید و در زهدان پویایش زادوولد نسخه‌های تکامل‌یافته‌تری را ممکن می‌کند؛ همان نسخه‌هایی که میرعابدینی را هم به کنار هم چیدن داستان‌های «معصوم اول» و «ابر بارانش گرفته‌ست» واداشته تا نشان‌مان دهد چگونه نامه‌نگاری درعین محو شدن، دوباره به اشکال دیگری نمود می‌یابد و از این مهلکه جان سالم به‌ در می‌برد.
برهمین‌اساس است که در داستان «معصوم اول» گلشیری نه‌تنها از نامه به‌عنوان راهی واقع‌گرایانه برای مواجهه‌ی شخصیت داستان با ترس و خرافه و تخلیه‌ی عواطف استفاده شده، که همین نامه‌ی مصنوعی است که اجازه می‌دهد شخصیت محوری درحین بازگویی اتفاقات روستا برای برادرش، کم‌کم به همه‌چیز مشکوک شود و درنهایت با پذیرفتن نیروی ماورائی مترسک، نامه‌اش را به پایان رساند.
شمیم بهار هم از شیوه‌ی نامه‌نگاری در داستانش بهره گرفته؛ اما نامه‌ای که شاکله‌ی داستان «ابر بارانش گرفته‌ست» را تشکیل می‌دهد از جنس دیگری است و همین خاصیت نامه‌نگاری است که به یاری داستان می‌آید تا با توافق حاکم میان فرم و محتوا از آن اثری برجسته بسازد. در این‌جا هم مثل داستان «معصوم اول»، کیستی گیرنده‌ی نامه اهمیت ویژه‌ای دارد -البته که از جنسی کاملاً متفاوت- چراکه گیرنده به‌عنوان یکی از رئوس مثلث عشق، با منوچهر (نویسنده‌ی نامه) و گیتی مرتبط می‌شود و دقیقاً در همین نقطه است که تصمیم منوچهر برای نامه نوشتن به کسی که می‌داند او هم به گیتی‌ علاقه‌مند است، به طعنه‌آمیز بودن موقعیت و پیچیدگی شخصیت منوچهر می‌افزاید. حالا دیگر تنهایی او کیفیت منحصربه‌فردی می‌یابد و او را گرفتار موقعیتی می‌کند که نه راه پس دارد و نه راه پیش: نه می‌تواند احساساتش را به گیتی ابراز کند و نه خود را از بند فضای هنری غریبی که واسطه‌ی ارتباط با گیتی است رها. پس برای تخلیه‌ی این عواطف سرکوب‌شده، یا شاید به‌بهانه‌ی خلوت کردن با افکار پریشانش، به دوستی مشترک نامه می‌نویسد؛ همان دوستی که در تضادی پیش‌برنده هم به‌خاطر خارج از دسترس بودنش، فضای امن درددل را برای منوچهر فراهم می‌آورد و هم به گیتی علاقه دارد.
با در نظر داشتن پیچیدگی موقعیت و بلاتکلیفی منوچهر و در ادامه‌ی بحث ارتباط فرم و محتوا، اکنون می‌توان دلیل تک‌گویی‌های درونی او را که در قالب جریان سیال ذهن نوشته شده، بهتر فهمید. و نیز تلاش‌های نافرجام منوچهر برای مطلع شدن از وضعیت رابطه‌ی گیتی با گیرنده‌ی نامه و خشمی که به‌دلیل ناتوانی در تغییر این موقعیت مثلث‌وار بر او حاکم می‌شود، که ناشی از خام‌دستی و ساده‌لوحی شخصیت است. درواقع بهار کیفیت‌های یادشده را به‌واسطه‌ی نامه‌ -ای که برای گیرنده‌ای خاص نوشته شده- و البته با شیوه‌ای که برای نگارشش انتخاب کرده، خلق می‌کند تا با به دام انداختن منوچهر در موقعیتی متشنج، از او پرتره‌ای با رنگ‌های متضاد تصویر کند.
شاید ما نیز، همچون موقعیت منوچهر در داستان، به تلنگری بحرانی نیازمندیم؛ شاید به جنگ‌جهانی دیگری، تا همه‌ی سربازان گریان خط‌های مقدمش لزوم کاغذ و قلم و نامه نوشتن را دوباره به ما یادآور شوند؛ اما آنچه مسلم است، ادبیات تا رسیدن آن لحظه‌ی بحرانی از پا نمی‌نشیند و همواره برای نجات جان فرزندانش عزم‌‌ جزم می‌کند. دو داستان «معصوم اول» و «ابر بارانش گرفته‌ست» تنها دو نمونه از اشکال موجود نامه‌نگاری‌اند. کتاب‌های «نامه‌هایی به یک نویسنده جوان» از ماریو بارگاس یوسا و «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» از اوریانا فالاچی نیز اشکال تکامل‌یافته‌ی دیگری‌ از نامه‌نگاری به شمار می‌آیند. و البته که فهرست چنین نمونه‌هایی بلندبالاتر از ظرفیت این یادداشت است. به‌هرتقدیر، حالا دیگر شک نداریم که نامه‌نگاری در این ورطه‌ی پرهیاهو دچار دگردیسی‌های مدام خواهد شد و خوشبختانه می‌توانیم بگوییم هنوز تصور جهانی بدون نامه -در هرکدام از اشکال ممکنش- برای‌مان بیگانه است.

گروه‌ها: ابر بارانش گرفته‌ست - شمیم بهار, اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی دسته‌‌ها: ابر بارانش گرفته‌ست, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, شمیم بهار, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد