نویسنده: هومن ریاضی
جمعخوانی داستان کوتاه «من، گنگ خوابدیده»، نوشتهی رضا دانشور
پیش از گرفتاری به دام تکلف دانشور باید از چرایی انتخاب این زبان پرسید. بهمحض مطرح شدن این سؤال است که انقطاع میانِ محتوا و زبان در داستان نمود پیدا میکند. بهعبارتی دقیقتر، باید پرسید: آیا نمیتوان با حذف اضافات و لفاظیهای بهکاررفته در متن، همین مفاهیم را بدون وارد آوردن هرگونه آسیبی به محتوای داستان به خواننده ارائه داد؟ دانشور با نوشتن داستان «محبوبه و آل» خود به این سؤال، پاسخ آری داده است. درواقع، او در ادامهی سیر کشفوشهود در ویژگیهای زبانی، آنجا نسخهی بالغتری از زبان را به خواننده ارائه میدهد که اتفاقاً با محتوا، ستینگ و عناصر داستان هم در هماهنگی کامل است؛ چراکه حضور آل، اهمیت سیر تاریخی روایت، اعتقادات خرافی و حالوهوای مرموز داستان، همهوهمه انتخاب زبانی اسطورهای-تاریخی را موجه میکنند؛ زبانی که گاهوبیگاه به زبان ورد و دعانویسی هم تنه میزند. میتوان گفت به همان اندازه که «محبوبه و آل» در هماهنگی میان فرم زبانی و محتوا نمونهی قابلاستنادی است، «من، گنگ خوابدیده» از اعتبار ساقط میشود. دلیل این امر پافشاری بیدلیل نویسنده در استفاده از اضافات آهنگین و شاعرانهای است که درنهایت همچون نقابی پررنگولعاب بر صورت داستان سنگینی میکند و اجازهی انتقال دقیق احساسات شخصیتها و درک موقعیتهای داستانی را نمیدهد.
از همهی این توضیحات اینطور به نظر میرسد که دانشور هم، مانند بسیاری دیگر از نویسندگان تجربهگرا، بیشتر برای جستوجوهای زبانی و کشف پتانسیلهای ضدکلیشهای و نو پای نوشتن «من، گنگ خوابدیده» نشسته و توجه چندانی به تطبیق این زبان با شرایط داستانی به خرج نداده؛ البته که همین انتخاب برای دانشور بهقیمت قربانی شدن محتوای داستان تمام میشود.
با همهی این تفاسیر، «من، گنگ خوابدیده» کماکان خواننده را با مجموعهسؤالاتی به حال خود وامیگذارد که میتوانند سرآغاز تمرینهای فکری برای نوشتن باشند؛ سؤالاتی نظیر اینکه: از چه نوع زبان و لحنی بهنفع چه موقعیت و شخصیتی میتوان بهره گرفت؟ اگر قرار بود این داستان بازنویسی شود، چه تغییراتی در ستینگ، شخصیتپردازی و موقعیتهای داستان امکان تطبیق این نوع زبان را با محتوا فراهم میکرد؟ چه جملههایی از داستان قابلیت حذف شدن یا خلاصهسازی دارند؟ فشردهترین حالت بازنویسیشدهی این داستان چه میتوانست باشد؟ و…