کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

حکایت جهل ادامه دارد…

8 ژانویه 2022

نویسنده: مینا بصیر
جمع‌خوانی داستان کوتاه «قبر گبری»، نوشته‌ی علی‌اشرف درویشیان


علی‌اشرف درویشیان از دهه‌ی چهل کار خود را به‌عنوان داستان‌نویس آغاز کرد. او داستان «قبر گبری» را در پاییز 1348 نوشت. در این داستان ما از زاویه‌دید دانای‌کل محدود به‌ ذهن پسرکی وارد دنیای داستان می‌شویم و درطول داستان، یک روز کاری پدر به‌همراه این پسر را دنبال می‌کنیم. وقتی پسر پدر را همچون کلاغی مرده توصیف می‌کند، آماده رویا‌رویی با این حقیقت می‌شویم که این همراهی نباید در انتها پایانی خوش داشته باشد.
داستان در عمق روستایی اتفاق می‌افتد که مردمانش در فقر و فلاکت زندگی می‌کنند. پدر که به‌تازگی زمین یا کار ثابت خود را از دست داده، خوش‌نشین شده و به‌جای آن‌که راهی برای زنده کردن زمین و زندگی خویش پیدا کند، راه نجات را در نبش قبر و یافتن عتیقه از قبرهای گذشتگان یافته است.
همین راه نجات در دنیای داستان استعاره‌ای است دقیق از دنیای بزرگ‌‌تری که در آن انسان‌ها به‌جای آن‌که به امروز خود و فلاکتی که در آن دست‌وپا می‌زنند، بیندیشند، فخرِ تمدن چندهزارساله می‌فروشند و نان از سبدِ گذشتگان‌شان می‌خورند؛ موقعیتی که در آن انسان‌ها محکوم به ادامه دادن مسیرند: مردان چاره‌ای جز کار بیهوده و بی‌ارزش نمی‌یابند، زنان مجبور به صبوری و اطاعتند و کودکان به‌جای آن‌که امید را در آینده‌ بکارند، زیر بارِ جهل و خرافات والدین‌شانند.
دراین‌میان نماد حکومت یا نهاد قدرت در ژاندارمری روستا بازتاب پیدا می‌کند و ما از آن‌ها جز هرج‌و‌مرج و بی‌عدالتی در ابتدای داستان چیزی نمی‌بینیم: «جیپ ژاندارمری خطی از گردوخاک در صحرا می‌کشید»؛ صاحب‌‌منصبانی که وقتی بر بالای گور حاضر می‌شوند، نه برای اجرای قانون، بلکه برای اعمال بیشتر همان زورگویی‌ و ظلمی است که بر فضا حاکم است؛ برای گرفتن سکه‌ای که خود به‌ناحق کسب شده.
درست است که این داستان کشش خوب و زبان زیبایی دارد و درد داستان نفرت از فقر است، ولی زبان نویسنده گاهی گرفتار ‌افراط ایدئولوژیک می‌شود و گاه به ورطه‌ی شعار می‌افتد، تا جایی که اجازه نمی‌دهد در داستان کشمکشی پیش بیاید. خواب‌های پدر و پسر در این داستان از آینده‌ای که در کمین این مردمان است، حکایت می‌کند و البته افراط در نمایش همین خواب‌ها باعث می‌شود که پایان‌بندی داستان قابل‌پیش‌بینی باشد.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, قبر گبری - علی‌اشرف درویشیان, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, علی‌اشرف درویشیان, قبر گبری, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد