کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

زیستن در زمان آینده

۴ اردیبهشت ۱۴۰۱

نویسنده: زهره دلجو
جمع‌خوانی داستان کوتاه «مرغ‌عشق»، نوشته‌ی عدنان غریفی


مهاجرت فقط تغییر جغرافیا نیست؛ کنده شدن از زبان و فرهنگ و آداب‌ورسوم وطن نیز هست. مهاجر نه‌فقط از راه رفتن در کوچه‌خیابان‌های زادگاهش محروم می‌شود، که آئین‌های باستانی، روزهای به‌خصوص سال، خو و منش و شیوه‌ی خاص معاشرت با هموطنانش را هم از دست می‌دهد و خود را محصور در فرهنگی می‌بیند که هیچ تعلق‌خاطری به آن ندارد. چنین احساسی به‌خصوص در مواجهه‌ی نسل اول و دوم مهاجرین نمود بارزتری دارد؛ جایی‌ که وطن برای نسل دوم، بین کشور مبدأ و مقصد در نوسان است.
عدنان غریفی این مواجهه را در داستان «مرغ‌عشق» به‌خوبی نشان داده‌. پسر نوجوانْ خروجی سیستم آموزشی کشور پیشرفته‌ای غربی‌ مثل هلند است و والدینْ بزرگ‌شده‌ی ایرانند؛ درنتیجه فرزند اظهارنظرهای والدین خود را با علم تطبیق می‌دهد و با غیرعلمی یافتن‌شان، آن‌ها را چرت می‌خواند: «من دیگه با تو حرف نمی‌زنم. تو زن قدیمی و نادانی هستی. از علم هیچی نمی‌دونی. ولی باشه، باوجودی‌‌که ازنظر علمی حرف شما چرته، ولی من قبول می‌کنم.» و والدین دربرابر این شیوه‌ی حرف زدن و رفتار پسرشان بهت‌زده، عاجز و اندوهگین می‌شوند: «به خودم گفتم: لعنت به سیستم غربی، لعنت به روان‌شناس غربی.» به‌عنوان نقطه‌قوتی برای داستان، این مواجهه درخلال ماجرای اصلی که مربوط به مرغ‌عشق‌های همسایه است، گنجانده شده. مرغ‌عشق‌ها اول بال‌های خوش‌رنگ و بدنی خوش‌تراش دارند. برای هم آواز می‌خوانند و به دهان یکدیگر آب و دانه می‌ریزند. پسر نوجوان اما با تغییر دادن ذائقه‌ی آن‌ها از دانه به گوشت خام، شیوه‌ی زیست‌شان را عوض می‌کند. پرهای پرندگان می‌ریزد. بدن‌شان عضلانی و یغور می‌شود. به‌هم می‌پرند، برای خوردن غذای بیشتر با یکدیگر می‌جنگند و صدای‌شان زشت و کلفت می‌شود.
می‌توان در لایه‌ای عمیق‌تر، مسئله‌ی داستان را فراتر از مشکلات مهاجران دانست. می‌توان تغییر ماهوی مرغ‌عشق‌ها را با تغییر شیوه‌ی زیست بشر در حرکت به‌سمت صنعتی و علمی شدن مرتبط کرد: مرغ‌‌عشق‌ها در سیستم تربیتی همسایه، درعین کمبود امکانات (فقط دانه و آب) به‌هم عشق می‌وزند و ریخت و آوازی دل‌نواز دارند. همین موجودات در سیستم تربیتی پسر خانواده، اگرچه با طعم‌های جدید و متنوع آشنا می‌شوند و امکانات بیشتری دریافت می‌کنند، اما حالتی خصمانه و منفعت‌طلب نسبت به‌هم پیدا می‌کنند و زیبایی وجودشان گم می‌شود.
در صحنه‌ی پایانی داستان، مرغ‌عشق‌های قدیمی با دیدن مرغ‌عشق‌های جدید ناله‌ی «چرا؟ چرا؟» سر می‌دهند؛ گویی در این صحنه نویسنده دست به پیش‌گویی می‌زند و از حسرت انسان روبه‌رشد نسبت به گذشته‌اش خبر می‌دهد. با چنین رشد نامتوازنی روزی خواهد رسید که انسان پیشرفته‌ی متنعم از علم و تکنولوژی نسبت به از دست دادن وجوه انسانی و لطیف گذشته‌ی خود دچار حسرت و اندوه شود. شاید بتوان گفت نویسنده در این داستان فعل زیستن انسان‌ها را در زمان آینده‌ی ساده با زبان هنر صرف کرده است.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, مرغ عشق - عدنان غریفی دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, عدنان غریفی, کارگاه داستان‌نویسی, مرغ عشق

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد