کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

از رنج هنر

۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱

نویسنده: لیلا خطیبی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «آه، استانبول»، نوشته‌ی رضا فرخفال


داستان «آه، استانبول» رضا فرخفال روایت زندگی بربادرفته‌ی چند نسل روشن‌فکر و تحصیل‌کرده‌ است که درگیر تغییراتی شده‌اند که به‌نظر، صرفاً جامعه و وضعیت حاکم بر آن به آن‌ها تحمیل کرده‌. از شخصیت اصلی داستان یعنی ویراستار که درگیر روزمرگی است و حتی در پایان داستان، رؤیا دیدن را هم برای خود مجاز نمی‌داند و گویی در جوانی پیر شده‌ است، تا زن مترجم که از همه جا بریده و قصد ترک وطن دارد، همگی در بی‌عملی و احساس استیصال نسبت به وضع جامعه گرفتار شده‌اند؛ حتی پیرمرد ناشر هم که درظاهر، سرخوش و امیدوار به نظر می‌رسد، درادامه معلوم می‌شود که فقط درحال تحمل شرایط موجود است و فعلاً راه دیگری جز سازگاری سراغ ندارد و به‌قول خودش، توان شروع زندگی تازه‌ای را در خود نمی‌بیند.
شهر در داستان «آه، استانبول» نقشی پررنگ دارد. نویسنده به جزئیاتی از شهر اشاره می‌کند که درابتدا چندان تعیین‌کننده به نظر نمی‌رسند، ولی درادامه در ساختن تصویر کلی در ذهن خواننده بسیار مؤثر اند. جزئیاتی چون نوشته‌ی روی پنجره‌ی مغازه‌ی لباسشویی تا بویی که از در باز سالن سینما به مشام می‌رسد و یا شعارهایی که روی دیوارهای شهر نوشته شده‌اند، همگی تصویری از شهر را نشان‌مان می‌دهند که فقط حس خفقان و ناامیدی را منتقل می‌کنند؛ تصویری از شهری شعارزده و سیاست‌زده.
در لایه‌ی دیگری از داستان اما، عشق ویراستار به زن مترجم جریان دارد. ورود زن به زندگی ویراستار او را از روزمرگی جدا می‌کند و برای مدتی روح تازه‌ای را در آن می‌دمد. زن کتابی را با عنوان «بازی‌های دوگانه» برای ناشر آورده و ناشر آن را به ویراستار می‌سپارد تا نگاهی به آن بیندازد. ویراستار در نگاه اول به اصل کتاب، آن را رمانی زرد که در کتاب‌فروشی هتل‌ها می‌توان یافت، ارزیابی می‌کند. رمان درمورد عشق مردیْ میان‌سال به دختری جوان در استانبول همراه با ماجراهای جاسوسی و پلیسی است. درادامه اما کتاب با همان ترجمه‌ی خشک و ناشیانه‌ی زن برای مرد ویراستار پرکشش می‌شود، چراکه به‌نوعی، تخیلات خود نسبت به زن را در رمان می‌بیند. انتخاب نام «بازی‌های دوگانه» ازجانب فرخفال اشاره دارد به رفتار دوگانه‌ی ویراستار با مراجع‌هایش. او ازطرفی باصراحت و به‌راحتی نوشته‌های پیرمرد مترجم را رد می‌کند و درمقابل به زن درمورد کیفیت ترجمه‌اش دروغ می‌گوید و او را امیدوار به انتشار کتاب می‌کند.
رضا فرخفال به‌خوبی فضای حاکم بر جامعه‌ی سال‌های پایانی دهه‌ی شصت را تصویر و ما را با تک‌تک شخصیت‌های داستان همراه می‌کند. ما به‌خوبی ناامیدی ویراستار را در پایان داستان درک می‌کنیم و با او همراهیم وقتی حتی رؤیا دیدن را بر خود روا نمی‌بیند.

گروه‌ها: آه، استانبول - رضا فرخفال, اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: آه، استانبول, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, رضا فرخفال, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد