کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

در آغاز کلمه بود و کلمه «عشق» بود…

۱۴ تیر ۱۴۰۱

نویسنده: سما کاسه‌گرها
جمع‌خوانی داستان کوتاه «مرثیه برای ژاله و قاتلش»، نوشته‌ی ابوتراب خسروی


داستان«مرثیه برای ژاله و قاتلش» داستان سه روایت از قتل ژاله توسط کاووس، مأمور اطلاعات است که در سه بازنویسی، هر بار این قتل به‌شکلی اتفاق می‌افتد و درانتها درمیان مرگ ژاله، عشق جوانه می‌زند. در این سه بازنویسی، شخصیت‌ها و اتفاقات دستخوش زمان می‌شوند و تغییر می‌کنند؛ فقط ژاله است که در بی‌زمانی و بی‌مکانی ا‌ست و همیشه زیبا و جوان باقی می‌ماند. داستان بن‌مایه‌ی تردید و نسبی بودن امور را در سه نگاه به قتل زن فعال سیاسی‌ای نشان می‌دهد و نویسنده با زبان‌ورزی و فضاسازی مطلوب، روایتش را بازگو می‌کند. جنبه‌هایی از داستان پست‌مدرن با مضمون سیاسی را می‌توان در لایه‌های داستان دریافت کرد. ابوتراب خسروی نویسنده‌ای‌ است تجربه‌گرا که زبان را در مناسب‌ترین و زیبا‌ترین شکل خود به کار می‌برد. حتی در چنین داستانی که درون‌مایه‌ی سیاسی-پلیسی دارد، با واژه‌گزینی دقیق و توصیفات دلنواز، از بازی نسیم و برگ‌های سپیدار گرفته تا شعاع پیچان گیسوان طلایی ژاله، مخاطب را سر ذوق می‌آورد؛ انگار‌نه‌انگار زنی زیبا با سه شلیک پیاپی در سه بازنویسی داستان به قتل می‌رسد.
تکرار عدد سه در سه شلیک، سه بازنویسی و سه صحنه با همان ویژگی‌ها اشاره به سه ‌فصل زندگی انسان، کودکی، جوانی و پیری دارد. همان‌طورکه در داستان به‌جز ژاله که گویی کیفیت اثیری دارد و چون زاده‌ی کلمات است، خود همین کلمه او را جوان و شاداب و زیبا وصف می‌کند -حتی اگر مرده باشد- بر باقی شخصیت‌ها مثل ستوان کاووس، مرد باغبان و… گردوغبار گذر عمر و پختگی می‌نشیند. در فصل پختگی ستوان، در انتهای راه‌پله‌های سفید و خالی، ژاله آماده به مسلخ می‌‌‌رود و عَشَقه‌ی بازوان ستوان -همان که گفته‌اند از عشق می‌آید و چنان به تن میزبان خود چسبیده، شیره‌ی جان او را می‌مکد که درخت میزبان بعد از مدتی خشک شده، می‌میرد- طوری بر سپیدار وجود او می‌پیچد که کلمه‌ها در غبار گم می‌شوند و در آخرین نسخه‌‌‌ی داستان، خون همچنان بر سفیدی کاغذ نشت می‌کند. ژاله عاشق می‌شود و می‌میرد. ستوان کاووس عاشق می‌ماند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, مرثیه برای ژاله و قاتلش - ابوتراب خسروی دسته‌‌ها: ابوتراب خسروی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی, مرثیه برای ژاله و قاتلش

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد