کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

رینگی به‌وسعت نارفیقی

۲۰ تیر ۱۴۰۱

نویسنده: هانیه عزیزی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «سند بی‌موتور»، نوشته‌ی محمدرضا گودرزی


از همان هنگام که صنعت چاپ به راه افتاد و کتاب‌‌ها و روزنامه‌‌ها همگانی شدند و تلگراف و تلفن جایی در زندگی بشر برای خود بازکردند، جهان، به‌غایت رو به کوچک شدن رفت. از آن زمان روابط و انتقال اطلاعات در تمام علوم و زمینه‌‌ها بین انسان‌‌ها تحولی شگرف پیدا کرد که نتیجه‌‌ی آن نزدیک‌‌تر شدن ساکنین کره‌‌ی زمین به یکدیگر بود‌. ادبیات نیز مانند دیگرعلوم از این امر مستثنا نیست. به‌مرور بعد از جنگ‌جهانی دوم و موج مهاجرت‌‌ها، با اشتراک خلاقیت‌‌های فکریِ ملت‌‌ها ازمیان ادبیات متعدد ملی و محلی، ادبیات جهانی پدید آمد. نویسندگان و اندیشمندان تلاش‌‌های زیادی برای گسترش این ادبیات کردند؛ ادبیاتی فراتر از حدومرز ملی و جغرافیایی و استوار بر معیارهای زیبا‌‌شناسانه، مبتنی بر مجموعه‌ای متشکل از اقوام و ملل جهان.
محمدرضا گودرزی نیز که نگاهی جهانی به ادبیات دارد، معتقد به ترکیب فرهنگ بومی و اطلاعات جهانی است؛ البته نه به‌معنی تبعیت از ادبیات جهان، بدون درونی شدن آن مکتب در فرهنگ بومی و یا به‌مفهوم تقلید که بی‌‌شک نتیجه‌‌ای جز شکست ندارد. گودرزی بر این باور است که درست همان‌‌گونه‌که حس قرابتی با داستان‌‌ «همسایه‌‌ها»ی احمد محمود، با آن زبان ساده داریم، با ترجمه‌‌ی داستانی از یک نویسنده‌‌ی خوب نیز احساس بیگانگی نمی‌‌کنیم. به این سبب است که او تأکید بر فرم دارد و اقناع حس زیبا‌شناسی خوانندگانش؛ چراکه ادبیات را ذیل مفهوم زیباشناسی قرار می‌‌دهد. در داستان «سند بی‌موتور»، او با استفاده از نثر و زبان خوب و منسجم، کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوب شهر تهران و مردمش را با همان گویش و فرهنگ، با فرمی بورخس‌‌وار، در داستانی خائنانه مانند «زخم شمشیر» به نمایش می‌گذارد؛ همان زخمی که داغ رسوایی است بر چهره‌‌ی خیانت‌کاری که برای فرار از گناهی که مرتکب شده، داستان را به‌طرز استادانه‌‌ای برعکس روایت کرده تا درآخر با اعترافش خواننده را متحیر کند.
«سند بی‌‌موتور» استوار بر تک‌گویی‌های نمایشی اعتراف‌‌‌گونه‌ی‌‌ نارفیقی نامرد، که دچار عذاب وجدان شده، بر مزار کسی است که مورد خیانت او قرار گرفته. درخلال این تک‌‌گویی‌‌ها با تمام تلاشی که راوی برای تبرئه‌‌ی خود می‌‌کند، خواننده متوجه کشته شدن لوطی بامرامی به‌نام احمدقرقی می‌‌شود که راوی درعین نارفیقی با همدستی مجیدسیاه برای از دست ندادن موتور هوندای موردعلاقه‌‌اش مسبب آن است. این تک‌گویی نمایشی راوی با قرآن‌‌خوان نابینای نشسته‌برمزار احمدقرقی، مانند نخی نامرئی کل ماجرا را به‌هم متصل می‌‌کند. او با همان لحن و کلام لات‌مسلک وقتی لب به تعریف از احمدقرقی و مرام او دربرابر مردی بدهکار و نامردی‌‌های مجیدسیاه می‌‌گشاید و ماجرای ضربه‌‌ی هوک احمد به مجید و کینه‌ گرفتن او را مطرح می‌‌کند، به‌مرور خواننده را به آگاهی می‌‌رساند و با گفتن جمله‌‌ی «اگر نروی موتور بی‌موتور» از زبان مجیدسیاه، روی کثیف خیانت و نامرامی خودش را هم برای کشاندن احمد به قتلگاه به نمایش می‌‌گذارد و دست به خودافشاگری می‌‌زند.
داستان با اشاره‌ی اعتراضیِ نهایی راوی به مرگ شخصیت محوری که باعث از دست دادن موتورش هم شده، پایان می‌‌پذیرد و جای شکی بر خیانت او برای خواننده باقی نمی‌‌گذارد. با خواندن «سند بی‌موتور»، به‌ناگاه داستان «داش‌آکل» هدایت برای مخاطب تداعی می‌‌شود؛ و همان خیانت و ناجوانمردی‌هایی که باعث مرگ لوطی بامرام و محبوب قصه می‌‌شود؛ گویی مجیدسیاه کینه‌ورز همان کاکارستم زخم‌خورده و احمدقرقی بامرام همان داش‌آکل مقبول و مقید به هنجارهای اجتماعی است. هرچند گاهی توجه زیاد گودرزی بر فرم و تأکیدش بر استفاده از ادبیات جهانی از التذاذ برخی داستان‌‌های این نویسنده کم می‌کند، اما اعترافات راوی درجهت کاستن از گناه و تنبیه خود، مانند «سنت‌مونِ» خیانت‌کار بورخس، است که این داستان را شکل می‌دهد و گودرزی با استفاده از ادبیات جهانی و آمیختن آن با فرهنگ بومی، چهره‌‌ی کثیف این خیانت و ناجوانمردی را به‌زیبایی به تصویر ‌‌می‌کشد.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, سند بی‌موتور - محمدرضا گودرزی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, سند بی‌موتور, کارگاه داستان‌نویسی, محمدرضا گودرزی

تازه ها

پری‌های مهاجر

دریچه‌ای به‌روی دیاسپورا

ادبیاتی که وام‌دار معماری شد

ادیسه‌ای در بزرگ‌راه

گذار

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد