کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

حرکت بر خطوط موازی تنهایی

۱۱ مرداد ۱۴۰۱

نویسنده: منصوره تبریزی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «دو نامه»، نوشته‌ی علی خدایی


علی خدایی در داستان کوتاه «دو نامه» بر طیفی از گروه‌های درحاشیه‌مانده و نادیده‌گرفته‌شده‌ی جامعه دست می‌گذارد و با تکیه بر تجربیات ساده و مشترک انسان‌ها داستانی خلق می‌کند که به‌رغم گزیده‌گویی و سکوت‌های معنی‌دارش، برای مخاطب روایتی آشنا، حس‌برانگیز و غم‌بار است. داستان «دو نامه» روایت تنهایی و دلتنگی انسان‌هایی فراموش‌شده و روبه‌مرگ است. شاید بتوان درون‌‌مایه‌ی داستان را این‌گونه بیان کرد: «انسان‌ها تنها هستند، اما برخی از دیگران تنهاترند.» اگر تعلق داشتن به اقلیت مذهبی، طردشدگی سیاسی و سال‌خوردگی دلایلی‌اند که جداماندگی را برای انسان‌ها رقم می‌زنند، آنا و مارا همه‌ی این دلایل را یکجا تجربه می‌کنند. این‌دو و هم‌کیشان‌شان در ایران، همیشه روی مرزی از خودی و غیرخودی بودن معلق بوده‌اند. شاید زمانی که جوان‌تر بودند و جاده‌ی زندگی بی‌انتها به نظر می‌رسید، اتکا بر مای جمعی زندگی را دوست‌داشتنی کرده بود، اما حالا همراهان رفته‌اند و زمانه نامهربان‌تر شده‌. ازسوی‌هم، هردو اکنون سال‌خورده‌اند و فقط، تقریباً زنده هستند. سال‌خوردگی زمان مبارزه کردن و ساختن و یافتن نیست، زمان تکیه زدن بر بناهای گذشته است. این دو زن و دوستان‌شان شادی‌ها و روزهای خوش‌شان را جایی در گذشته جا گذاشته‌اند‌ و صرفاً با سایه‌ای از خاطرات روبه‌محو‌شدن روزگار می‌گذرانند. آنا و مارا برروی دو خط موازی دورازهم، مسیر زندگی روبه‌زوال خود را طی می‌کنند و دلتنگ گذشته، با همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هایش هستند. تجسم گذشته در هاله‌ای نوستالژیک اگرچه برای همه انسان‌ها تجربه‌ای آشناست، اما برای پیرانی که فرصت خلق تجربه‌های نو ندارند، بیش از دیگران اتفاق می‌افتد.
باوجود شباهت حالات و تجربیات، آنا و مارا هریک، غریب‌ماندگی را به‌گونه‌ای متفاوت تجربه می‌کنند: آنا تصور می‌کند روزهای خوبش جایی در وطن آفتابی هنوز وجود دارد، اما فقط از او دور است؛ شاید در خیابان فرصت، در قبرستان دولاب یا هنگام کشیدن سیگار همای بیضی. اما مارا روی همان خاکی که بالیده‌ و بدان تکیه زده، تنها مانده‌: دوستان رفته‌اند، قهوه‌فروشی از قهوه تهی شده، کلاس رقص خالی مانده و آکاردئون به سپور واگذار شده‌. مارا در وطن غریب است. روزگار مارا یادآور این ایده است که خاکْ فقط در کنار انسان‌ها و خاطرات واجد شأنیت و ارزش می‌شود و وقتی خوشی‌ها جای خود را به تلخ‌کامی می‌دهد و انسان‌هایی که می‌ستاییم از دست می‌روند، مکان‌ها هم چیز زیادی برای دلخوش کردن انسان ندارند؛ حتی اگر آن مکان خاک عزیز وطن باشد.
علی خدایی در داستان «دو نامه» به بهترین شکل، حرمان ناشی از طردشدگی، جداماندگی و پیری را به نگارش درآورده‌. او بدون آن‌که از واژگان و عبارت‌های ثقیل برای انتقال احساسات دو زن راوی داستانش استفاده کند، تنها با خاطره‌گویی و احوال‌پرسی ساده و صمیمانه‌ی آن‌ها، مخاطب را به فضای پراندوهی وارد می‌کند که بر زندگی‌شان سایه انداخته‌. او با قدم زدن در وادی روزمره‌ی قهرمان‌هایش آن‌ها را به چشم مخاطب آشنا و درک‌پذیر می‌کند. به‌این‌طریق او در مواجهه با انسان‌هایی که شاید ازنظر آداب زندگی، دین و حتی اسامی، برای عموم خوانندگان ایرانی متفاوت به نظر برسند، بر وجوه آشنایی دست می‌گذارد که اندوه‌ها و سرخوردگی‌های‌شان به‌شدت ملموس و تأسف‌برانگیز به نظر می‌آید؛ چیزی که ورای دسته‌بندی‌های اجتماعی و فرهنگی عمل می‌کند و صرفاً به انسان‌بودگی قهرمان‌هایش مربوط است. داستان «دو نامه» به‌مثابه‌ دعوت‌نامه‌ای است برای عبور از مرزبندی‌های ذهن، و دوست داشتن انسان‌هایی چون ما، اما شاید بسیار رنج‌کشیده‌تر.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, دو نامه - علی خدایی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, دو نامه, علی خدایی, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد