کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

قاب‌عکسی پرتضاد

۱۵ مرداد ۱۴۰۱

نویسنده: افرا جمشیدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «شب خداحافظی»، نوشته‌ی جعفر مدرس صادقی


انتخاب برش زمانی مناسب یکی از حساس‌ترین پارامترها در خلق داستان‌ کوتاه خوب و اثرگذار است؛ انتخابی که باید مثل برشی عمودی از کیک داستان، تمام لایه‌های درونی روایت را در خود جای دهد تا خواننده بتواند طعم کل داستان را زیر زبان حس کند. داستان کوتاه «شب خداحافظی» بدون ‌شک، نمونه‌ای درخشان از انتخاب برش زمانی مناسب در داستان است. جعفر مدرس صادقی با این انتخاب، هرآنچه برای درک بهتر خواننده موردنیاز بوده، گرد هم آورده‌. داستان درباره‌ی زوجی به‌نام‌ لیلا و فیروز است، که پس از گذشت مدت کوتاهی از زندگی مشترک‌شان به بزنگاهی رسیده‌اند که در آن، لیلا تصمیم به مهاجرت گرفته، و شب پیش از رفتن لیلا به خارج از کشور روایت می‌شود. لیلا سرگرم جمع ‌کردن چمدان خودش است و همکارهای فیروز برای دیدن لیلا به مهمانی خداحافظی آمده‌اند. مدرس صادقی به‌درستی شب خداحافظی را برای روایت داستان انتخاب کرده‌؛ انتخابی که ازیک‌طرف توانسته اوج دلواپسی‌های لیلا را با سردرگمی حین بستن چمدان نمایش دهد و ازسوی‌دیگر اختلاف‌نظر لیلا و فیروز را لابه‌لای مصاحبه‌ی طنز نادر (همکار فیروز) با لیلا به تصویر بکشد.
داستان «شب خداحافظی» در سه مسیر موازی روایت می‌شود: چمدان بستن لیلا، روایت مهمانی شب خداحافظی و خرده‌روایت‌های پیشین. نویسنده اطلاعات موردنیاز خواننده را با زبانی ساده، در گذار از این سه مسیر به خواننده می‌رساند: لیلا که عاشق نقاشی است، چند سالی است بر سر سبک نقاشی کشیدن و نوع ادامه‌ی آن با فیروز دچار اختلاف شده‌. او چند نمونه از نقاشی‌هایش را برای دوستی در آلمان فرستاده و پس از فروش آن‌ها، با تصویرسازی رؤیایی از تضمین آینده‌اش، تصمیم به مهاجرت گرفته‌. در شب خداحافظی، فیروزی را می‌بینم که ارزش زیادی برای آثار مستقل لیلا قائل نیست و کپیه‌کاری‌های او را از دورنماهای فرنگی به نقاشی‌های ایرانی‌اش ترجیح می‌دهد. درکنار این، به ‌نظر می‌رسد به‌لحاظ هویت فردی و استقلال شخصی نیز برخلاف اهمیت و نگرانی‌ خودش نسبت به نقشه‌ها و مدارک و میزکارش، دیدگاه مثبتی به کار و حرفه‌ی لیلا ندارد و این مسئله زمانی پررنگ می‌شود که متوجه می‌شویم لیلا فاقد میزکار مستقل است. فیروز فراتر هم می‌رود و با سوژه قرار دادن این مسئله و دراز کشیدن روی میز پذیرایی، به‌شکل زننده‌ای میزکار و هویت شغلی لیلا را مسخره می‌کند. از گفت‌وگوهای شب خداحافظی همچنین مشخص می‌شود که فیروز بدون اطلاع لیلا، مدارک گذرنامه‌اش را پست نکرده‌. لیلا هم همیشه در ذهنش اطمینان داشته که فیروز هرگز دنبال او به خارج از کشور نخواهد رفت. نویسنده با بیان جزئیاتی از زندگی مشترک این زوج، نشان می‌دهد که فیروز در ابتدا مشوق لیلا برای نقاشی ‌کشیدن بوده، ولی از زمانی به بعد متوجه تغییر لیلا و بریدن او از زندگی در ایران شده؛ درنتیجه با فاصله گرفتن او از لیلا، روابط‌شان کم‌رنگ شده به سردی کشیده. لیلا نیز پس از مدت‌ها تنش، در ذهنش به این نتیجه رسیده که حتی بدون فیروز نیز راهی آلمان و زندگی جدید شود؛ تصمیمی که قطعی شدنش با بستن چمدان در انتهای داستان برای خواننده مسجل می‌شود.
چمدان بستن لیلا یکی از دو تصویر خاصی است که نویسنده به‌خوبی برای انتقال مفهوم از آن بهره برده‌. تصویر دیگر صحنه‌ی عکس دسته‌جمعی است که فیروز می‌گیرد. عکسی که قرار است آخرین تصویر لیلا را در ایران ثبت کند، با دست لرزان فیروز گرفته می‌شود. جدا از لرزش دست فیروز که به‌نوعی نشانگر احساسات او برخلاف بی‌خیالی ظاهری‌اش است، پارادوکس حضور و عدم‌حضور فیروز در آینده‌ی لیلا در این قاب مشخص است. فیروز در عکس نیست، ولی تصویر کپیه‌ای که لیلا از او کشیده در کنار جمع مشخص است؛ انگار از این عکس به ‌بعد، تضاد حضور و عدم‌حضور فیروز در زندگی لیلا تصویری پررنگ خواهد بود.
زبان داستان «شب خداحافظی» زبانی گزارشی و درعین‌حال بسیار ساده است و متأثر از رویکرد نویسنده‌اش. این دو ویژگی که از ارکان اصلی آثار جعفر مدرس صادقی هستند، به‌نوعی کیفیت نوشته‌های او را تعیین می‌کنند؛ نوشته‌هایی که بدون شک با اتکای به‌همین ویژگی‌ها توانسته‌اند جایگاه ارزنده و درخشانی در جامعه‌ی ادبی ایران داشته باشند. با کمی فاصله گرفتن از اختلاف سلیقه در سبک نگارش، می‌توان گفت که بیان گزارشی در داستان «شب خداحافظی» باعث شده خواننده بتواند فضای داستان را بدون دخالت مستقیم نویسنده تصور کند. مدرس صادقی بار داستان و تمرکز خود را روی شخصیت‌ها قرار داده و با نثری ساده، ارجاع اطلاعات مستقیم و باز گذاشتن فضای تصویرسازی خرده‌روایت‌ها و اتفاقات شب مهمانی، خواننده را نیز به خلق و تجسم مهمانی «شب خداحافظی» دعوت کرده.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, شب خداحافظی - جعفر مدرس صادقی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جعفر مدرس صادقی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, شب خداحافظی, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد