کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

لکه‌زدایی به‌مثابه‌ بازپس‌گیری عاملیت

20 آگوست 2022

نویسنده: نرجس غروی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «لکه‌ها»، نوشته‌ی زویا پیرزاد


نوشتن از دغدغه‌ها، تجربه‌ی زیسته و جهان زنان خانه‌دار به‌چشم مردسالاری، کاری بیهوده و سطحی به‌نظر می‌آید؛ اما پیرزاد به‌کمک قلم پرکشش خود، موجی را در ادبیات ایران خلق می‌کند تا زنان به‌حاشیه‌رانده‌شده و سرکوب‌شده‌ که همیشه نادیده گرفته شده‌اند، به‌واسطه‌ی کلمات صدایی به خود اختصاص دهند. «لکه‌ها» داستان هویت مخدوش و وابسته‌ی زنان در چهارچوب سنتی جامعه‌ی ماست؛ روایتی درباره‌‌ی لیلا، زنی که نیمی از داستان را وابسته به انتخاب‌های مادرش است و نیمی دیگر را وابسته به انتخاب‌های دوستش، رؤیا؛ و این‌ها هردوِشان جلوه‌ای‌اند از ابزار سرکوب و پیاده‌سازی ارزش‌های مردسالارانه‌. لیلا اما درعین سکوت و اطاعتش از این ارزش‌ها، با لکه‌زدایی وسواس‌گونه‌ای می‌کوشد عاملیت ازدست‌رفته‌اش را به زندگی‌اش بازگرداند؛ لکه‌هایی که هریک چالش و مشکلی‌اند خارج از اختیار لیلا که او با آن‌ها درگیر است. این‌که لیلا واقعاً نمی‌خواهد لکه‌ها را بزداید، اما کاری جز زدودن لکه‌هایی که دیگران به جامه‌ی زندگی‌اش می‌اندازند ندارد، از معانی قابل‌تأملی است که از این داستان دریافت می‌شود؛ گرچه در پایان داستان هم، به‌طور قطعی مشخص نمی‌شود لیلا لکه‌ی رابطه‌اش با علی را به‌اجبار مادرش زدوده یا رؤیا و یا نه، این ‌بار انتخاب خودش بوده.
درواقع سؤالاتی که می‌توانند مخاطب را درگیر کنند این‌ها هستند که بدون لکه‌ها، بدون مادر و بدون رؤیا، لیلا ممکن بود در چه حالی باشد؟ عاملیت ازدست‌رفته‌ی او در بستر جامعه‌ای چنین، از او چه زیستی را سلب کرده؟ اصلاً اگر لیلا زنی در این جامعه‌ی مردسالار نبود، آیا ممکن نبود مثل همسرش، علی، تمایل به‌نوعی رابطه‌ی آزادانه‌تر و غیرمتعهدانه‌تر‌ داشته باشد؟ درآن‌صورت کیفیت رابطه‌ی او با علی، مستقل از فشار خانواده‌اش، چگونه ‌می‌شد؟ داستان «لکه‌ها» می‌کوشد جرقه‌ای در این راستا باشد؛ درراستای پاسخ دادن به این سؤال که اگر هویت مستقلی برای زنان شکل گیرد و عاملیتشان به آن‌ها بازگردد، ورای کلاس‌های گل‌دوزی و لکه‌گیری چه خواهند کرد؟ درگیر شدن مخاطب با چنین سؤالاتی پس از خواندن داستان، قطعاً مدیون توانایی نویسنده در توصیف جزئیات و روایتگری پرکششی است که هم‌دلی خواننده را با شخصیت محوری، حتی اگر با جهان این‌چنینی او بیگانه باشد، برمی‌انگیزاند. پیرزاد این بار با داستان «لکه‌‌ها» است که موفق شده‌ کلمات را به‌خوبی ابزاری کند برای انتقال معنایی، به‌هدف شنیده شدن صدایی خاموش‌شده متعلق به زنان.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان, لکه‌ها - زویا پیرزاد دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, زویا پیرزاد, کارگاه داستان‌نویسی, لکه‌ها

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد