کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

۱۹ شهریور ۱۴۰۱

نویسنده: پریسا جوانفر
جمع‌خوانی داستان کوتاه «پیراهن سه‌شنبه»، نوشته‌ی حسین مرتضاییان آبکنار


در مواجهه با داستان «پیراهن سه‌شنبه‌»یِ حسین آبکنار، به نظر می‌رسد داستانی استعاری را می‌خوانیم؛ استعاره‌ای که نشانه‌های زیادی آن را شکل می‌دهد. در این داستان راوی که با رفتار خود نشان می‌دهد به دوست‌پسر دخترش علاقه‌ دارد، پا جا پای زن سه‌شنبه‌ها می‌گذارد؛ زنی که اعتراف می‌کند عاشق پسری دوازده‌ساله شده. زمان درونی داستان نیز به کمک پی‌رنگ می‌آید تا جابه‌جایی شخصیت مشخص شود. راوی درطول داستان توجه مخاطب را به نشانه‌هایی جلب می‌کند که قرابت زیادی با شخصیت زن سه‌شنبه‌ها دارد و درنهایت نیز با تأکید بر کلمه‌ی خداحافظ بر تحول و استعارگی صحه می‌گذارد. در این نوشته ابتدا به استعاره و نشانه‌های آن در داستان پرداخته و سپس ساختار آن واکاوی می‌شود.

نشانه‌های وجود استعاره در داستان
نشانه‌های زیادی در ساختار و کنش‌های داستان وجود دارد که وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، دلیلی می‌شوند بر جابه‌جایی و استعاره. مهم‌ترین نشانه در عنوان آن آمده: پیراهن و سه‌شنبه؛ دو عنصری که عشق را در زن زنده می‌کنند. به‌بیان‌دیگر، داستان روایت دو زن در دوران میان‌سالی است که در روز سه‌شنبه پیش خیاط می‌روند و پارچه‌ای برای دوخت پیراهن به او تحویل می‌دهند. این سه‌شنبه سه بار دیگر هم در داستان تکرار می‌شود و هر سه‌شنبه اتفاقی مشترک بین راوی و زن سه‌شنبه‌ها رخ می‌دهد. آن‌ها سه‌شنبه‌ به خیاطی می‌روند، سه‌شنبه‌ باهم صحبت می‌کنند و راوی سه‌شنبه‌ها پسر را می‌بیند. هر دو زن پسر را به بهانه‌های مختلف به خانه دعوت می‌کنند و رابطه‌ی خوبی با همسر خود ندارند و درشرف جدایی‌اند. راوی در کنار کشمکشی که در گفت‌وگو با همسرش دارد، می‌گوید: «… شوهرم چند وقتی است که توی اتاق کارش می‌خوابد…» این موضوع را ملیحه‌ی خیاط هم می‌داند. زن سه‌شنبه‌ها هم می‌گوید: «… از وقتی عاشق پسر شده، با شوهرش اختلاف دارد…» هر دو شخصیت دنبال جوانی خود می‌گردند و رفتارهای جوانی خود را تکرار می‌کنند. راوی می‌گوید: «… ته چمدانم دنبال گوشواره‌های زمان دختری‌ام می‌گشتم که چشمم افتاد به آن قواره‌ی پیرهنی…»، که خود چمدان را هم می‌توان استعاره‌ای از گذشته و جوانی زن دانست. پارچه هم در همان چمدان است و مربوط به ده‌دوازده‌ سال پیش. ازطرفی او نویسنده است، ولی نوشتنش هم شبیه انشای دخترمدرسه‌ای‌هاست. زن سه‌شنبه‌ها نیز به‌گفته‌ی خودش «… از وقتی عاشق شده، ابروهاشو برنداشته! موهاشو دخترونه می‌بنده، النگوهای بدلی می‌ندازه …» ازطرف‌دیگر همه‌ی شخصیت‌های داستان به‌جز راوی و زن سه‌شنبه‌ها و همچنین دوست‌پسر سمیرا و پسر دوازده‌ساله‌‌ای که زن سه‌شنبه‌ها عاشق اوست، اسم دارند و بی‌اسمی این دو زن، خود، نشانه‌ی دیگری است که گمان استعاری بودن داستان را پررنگ‌تر می‌کند. اما این نشانه‌ها به‌تنهایی کمک‌کننده نیستند. زمان روایتی برای روشن شدن کارکرد این نشانه‌ها و فرایند جابه‌جایی زن راوی به زن سه‌شنبه‌ها نقش مهمی دارد که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.

زمان روایتی عاملی مبتنی بر وجود استعاره و جابه‌جایی در داستان
زمان یکی از مؤلفه‌های اصلی ساختمان هر داستان است. در روایت اتفاقات به زمان شکل می‌دهند و بر ادراک ما از آن مؤثرند. زمان در داستان «پیراهن سه‌شنبه» همان‌طورکه از کلمه‌ی سه‌شنبه در عنوانش نیز مشخص است، نقش مهمی در فرم داستان دارد. به‌بیان‌دیگر، این زمان روایتی (درونی) داستان است که نشانه‌های استعاری را در کنار هم قرار می‌دهد و پایان داستان را معنی‌دار می‌کند. این داستان از دو زمان تقویمی (بیرونی) و زمان روایتی (درونی یا ذهنی) تشکیل شده. در نمودار زیر خط عمودی زمان تقویمی و خط منحنی زمان روایتی است. با توجه به نمودار، زمان روایتی چهار سه‌شنبه را به هم مرتبط می‌کند و زمان تقویمی آغاز و پایان را. آغاز روایت آخرین سه‌شنبه است؛ زمانی که راوی پیراهنی را مقابلش آویزان کرده و درون آن زنی باریک و بلند را می‌بیند. سپس اولین سه‌شنبه تداعی می‌شود؛ زمانی که راوی پارچه‌ی تیره‌ای را از چمدانش بیرون می‌آورد. بعد از آن راوی به خانه‌ی ملیحه، زن خیاط، می‌رود و برای اولین بار زن سه‌شنبه‌ها را می‌بیند. زن او را می‌بوسد، بوسیدنی که می‌تواند استعاره‌ای باشد از خوشامدگویی امیال و هوس‌های درونی‌ زن به او؛ همان‌طورکه راوی در جواب ملیحه که دلیل دوخت پیراهن را می‌پرسد، می‌گوید: «همین‌جوری، هوسیه». بعد از این راوی می‌گوید که زن فردایش تلفن ‌زده؛ روزی که دوست‌پسر سمیرا خانه‌شان بوده و این‎که پسر سه‌شنبه‌ها به خانه‌شان می‌آید، درصورتی‌که راوی بعداً ادعا می‌کند سه‌شنبه‌روزی پارچه را پیش خیاط برده و زن سه‌شنبه‌ها را دیده. بنابراین این‌طور استنباط می‌شود که یا راوی غیرقابل‌اعتماد است، چراکه دو روز پشت‌سرهم نمی‌تواند سه‌شنبه باشد و یا این‌که برای راوی فقط سه‌شنبه‌ها که پسر را می‌بیند روز هفته است. همان روز زن تماس می‌گیرد و راوی او را به خانه دعوت می‌کند. این دعوت به نظر می‌رسد استعاره‌ای از روی خوش نشان دادن به امیال و هوس‌ها و پاسخی باشد به بوسه‌ی او در روز قبل.

نمودار زمان در داستان «پیراهن سه‌شنبه»

فردای آن روز راوی زن سه‌شنبه‌ها را در کافه می‌بیند و زن موضوع را برایش بازگو می‌کند. این زمان را شاید بتوان لحظه‌ای دانست که راوی با شنیدن قصه‌ی زن سه‌شنبه‌ها با خودش روبه‌رو می‌شود. زن سه‌شنبه‌ها برای این‌که هرچه بیشتر به راوی نزدیک و همانند شود، می‌گوید: «… زن حدوداً چهل‌ سالشه. هم‌سن من و شما…» در این‌جا نیز راوی با متعجب ‌شدن دربرابر عشق زن سه‌شنبه‌ها بار دیگر غیرقابل‌اعتماد بودن و همچنین عدم پذیرش خود را نشان می‌دهد. سه‌شنبه‌ی بعد که او برای گرفتن پیراهنش به خیاطی می‌رود، به‌جای پیراهن سیاه با گل‌های خاکستری و یقه‌ی انگلیسی که استعاره‌ای از میان‌سالی است، پیراهنی سفید با گل‌های بنفش و یقه‌ی دلبری را پرو می‌کند و وقتی خود را در آینه می‌بیند، نمی‌شناسد. این‌جا نیز آینه استعاره‌ای است از حقیقت درونی راوی که او انکارش می‌کند، ولی ادعایش مبنی بر این‌که این پیراهن برای زن سه‌شنبه‌ها است فایده ندارد و درنهایت با آن پیراهن به خانه برمی‌گردد. سپس دوباره زمان به سه‌شنبه‌ای برمی‌گردد که روایت با آن آغاز شده بود. زن حالا اعتراف می‌کند که هر روز لباس را پیش رویش می‌گذارد و نگاهش می‌کند؛ حتی وسوسه شده و پیراهن را پوشیده، اما وقتی خودش را در آینه نگاه کرده، انگار خودش نبوده، گویی زن سه‌شنبه‌ها آینه‌ی او بوده. علاوه‌براین، ازآن‌جایی‌که پایان داستان نیز سه‌شنبه است، راوی صدای پسر را می‌شنود که با دخترش خداحافظی می‌کند. این تأکید بر کلمه‌ی خداحافظ و تمام شدن داستان با این کلمه نیز می‌تواند استعاره‌ای از این باشد که راوی با دوران میان‌سالی خداحافظی کرده و به‌طور کامل تبدیل به زن ‌سه‌شنبه‌ها شده؛ زنی که دیگر می‌داند عاشق پسری است کم‌سن‌وسال. می‌توان در ورای تمام خوانش‌های مختلف داستان، که زن سه‌شنبه‌ها را در توهم راوی و یا در داستانی که شاید قصد نوشتنش را دارد می‌بیند، آن را داستانی استعاری دانست. گرچه داستان از همان ابتدای روایت با آوردن نشانه‌هایی چون «… چند روزی است که کتابخانه نرفته‌ام …»، نشانه‌هایی دال بر تحول دارد، ولی تا انتهای داستان و تا پاراگراف‌های آخر ضربه‌‌ی نهایی این تحول را نمی‌زند.
داستان روایتی است از زنی که در میان‌سالی دل به پسری هم‌سن دخترش می‌بازد، راوی در ابتدا این موضوع را نمی‌پذیرد و ادعا می‌کند به‌خاطر کمک به دخترش پیشنهاد رفت‌وآمد پسر به خانه را داده. هرچند شخصیت راوی با عدم پذیرش و تفاوت‌های جزئی با زن ‌سه‌شنبه‌ها استقلال و فردیت خود را در داستان حفظ می‌کند، از زبان زن سه‌شنبه‌ها متوجه می‌شویم که او دل به آن پسر باخته، اما در این عاشقی به پذیرش نرسیده. هرچه روایت بیشتر پیش می‌رود، نشانه‌های بیشتری از جابه‌جایی راوی با زن سه‌شنبه‌ها دیده می‌شود. درنهایت نیز با قبول پیراهن از خیاط، وسوسه برای پوشیدنش، نگاه کردن هرروزه به لباس و کلمه‌ی خداحافظی در پایان داستان، راوی به آن زن تبدیل می‌شود.

گروه‌ها: اخبار, پیراهن سه‌شنبه - حسین مرتضاییان آبکنار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: پیراهن سه‌شنبه, جمع‌خوانی, حسین مرتضاییان آبکنار, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

راه بلند آزادی

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

مقایسه‌ی تطبیقی دو داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده» و «بورخس و من»

جمال‌زاده‌ای که اخوت ازنو آفرید

کارکرد استعاره در داستان «پیراهن سه‌شنبه»‌

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد