کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

از مسجد شیخ‌لطف‌الله تا پارک خیابان لورنسان

۲۷ شهریور ۱۴۰۱

نویسنده: ثریا خواصی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «برادران جمال‌زاده»، نوشته‌ی احمد اخوت


«چه دیوانگی است بازی غم‌انگیز نقش آن مردِ دیگر را بازی کردن؛ بازی خطرناک مثله شدن. می‌بینید چه زجری کشیدم؟» این‌ها جمله‌های پایانی داستان «برادران جمال‌زاده» است؛ داستانی که از ابتدا با فضایی پرغم و در تنهایی راوی شروع می‌شود و رفته‌رفته ما را به دنیایی می‌کشاند دوگانه از شخصیتی که روایتش می‌کند. احمد اخوت نویسنده‌ی داستان-‌جستار «برادران جمال‌زاده» تکنیکی اجرا می‌کند که به مسئله‌ای هستی‌شناسانه بپردازد. او دو من در داستان دارد و یک راوی که در ابتدای داستان از مرگ همسر می‌گوید و تنهایی‌اش. راوی در پاراگراف اول داستان را این‌گونه می‌آغازد: «حالا من مانده‌ام و مشتی خاطره؛ خاطراتی که آرام‌آرام از حافظه‌ام پاک می‌شوند. انسان در دنیا وقتی تنهاست و هم‌صحبتی ندارد مجبور است با خودش حرف بزند.» این جمله‌ها وضعیت و موقعیت نامشخص راوی را نشان می‌دهند. بعد از این جمله‌ها راوی زمزمه‌های ماجرایی دوگانه را پی‌ریزی می‌کند: «آرام، گوشه‌ای روی صندلی پارکی (مثلاً همین کنار خیابان لورنسان) و یا بر سکوی کنار خانه‌ای و یا مسجدی (سکوی کنار مسجد شیخ‌لطف‌الله)، می‌نشیند و به مردم نگاه می‌کند.» راوی ذهن ما را با دنیایی از تنهایی و افکار پریشان آشنا می‌کند. او تقابل‌های دوتایی شب‌وروز و تنهایی و نفهمیدن گذر زمان را تا شنیدن خبر از رادیو ادامه می‌دهد. به‌این‌شکل از ابتدا فضا را برای رسیدن به دو من در داستان از زبان راوی اول‌شخص مهیا می‌کند و برای این‌که بتوانیم این‌ها را درک کنیم نشانه‌ها را گله‌به‌گله در داستان می‌گذارد؛ از خواب‌های سفید‌وسیاه و آدم‌های بدون‎سر که هم پریشانی را نشان می‌دهد و هم صحنه‌های وهم‌آوری است. صحنه‌ی قطار در ایستگاه و پسران مالک‌المتکلمین که جمال‌زاده در بیروت با آن‌ها آشنا و همدرس بوده، همگی، زندگی دورازایران و جداشده‌‍‌ازوطن را نشان می‌دهد. جمال‌زاده در زمان مشروطیت و بعد از مرگ پدر برای همیشه ایران را ترک می‌کند و ترس و وضعیت خفقان‌آور ایران در آن زمان او را از وطن دور نگه می‌دارد. او کسی است که شیفته و دلبسته‌ی ایران بود، اما جز چند سفر کوتاه دیگر به وطن بازنگشت.
اخوت در این داستان تکنیکی نو اجرا می‌کند. این تکنیک گرچه پیش‌تر در آثار نویسندگان دیگری چون بورخس و جویس و پروست به‌شکل‌های متفاوتی اجرا شده، اما در ایران و در دهه‌ی هفتاد هجری خورشیدی کاری نو است. فرض گرفتن دو (یا بیش از دو) شخصیت برای یک راوی اول‌شخص و نویسنده‌ای بیرون داستان، منِ مهمی را می‌سازد و با نشانه‌هایی از دو وضعیت گذشته و کنونی آن، روایت را پیش می‌برد. دو اول‌شخص این داستان، یکی جمال‌زاده‌ی زیسته‌درایران است و دیگری جمال‌زاده‌ی دورازوطن. این شکل روایت اخوتْ داستان «بورخس و من» را در ذهن تداعی می‌کند؛ داستانی که در آن بخشی از آنِ نویسنده است و بخشی دیگر از آن ذهنش. البته این داستان تفاوت‌هایی با داستان بورخس دارد و آن بیرون بودن نویسنده از روایت و شکل گرفتن دو من در درون آن است. دو من در این روایت نگاهی نو است به شخصیت‌پردازی در داستان‌های مدرن. شخصیت‌پردازی در داستان‌ها بعد از رئالیسم و ناتورالیسم یعنی بعد از قرن نوزدهم تغییرات بسیاری کرد. چگونگی پرداختن به شخصیت در داستان‌ها چالشی است که از قرن نوزدهم شروع شده و تابه‌امروز ادامه دارد. شخصیتی که در داستان‌های مدرن ساخته می‌شود متفاوت است با شخصیت‌ها در داستان‌هایی که مرحله‌به‌مرحله کامل می‌شده. داستان‌ مدرن قیدوبندهای داستان‌های رئالیسم و ناتورالیسم را ندارد و به موضوعات زندگی در زمان کنونی می‌پردازد و برای بیان این موضوعات از تکنیک‌ها و شیوه‌هایی متناسب با دوره‌ی مدرن بهره می‌برد؛ مانند آنچه در داستان «برادران جمال‌زاده» شاهدش هستیم.
موضوعی که این داستان مطرح می‌کند هستی‌شناسانه است و هویت راوی را به چالش می‌کشد. در این روایت دنیای درونی شخصیتی به‌نام محمدعلی جمال‌زاده در وضعیتی سیال میان گذشته و حال تصویر می‌شود؛ همان چیزی که مدرنیست‌ها به دنبالش هستند. آن‌ها می‌خواهند به‌جای بازتولید واقعیت، دنیای عجیب و مرموز ذهن شخصیت را بکاوند. راوی در بخشی از داستان به‌صراحت می‌گوید که «برای انتقام از روزگار، سعی کردم در حکایت‌هایم حتی یک کلمه و یا یک تصویر هم از ژنو یا پاریس نیاید. فقط آخر داستان‌هایم می‌نوشتم ژنو یا برلن». بعد ادامه می‌دهد که این آرزوی دیرینش برای زندگی در ژنو او را به آن‌جا کشانده و می‌گوید: «هنوز هم نمی‌دانم واقعاً این‌جا هستم یا ژنو.» در این داستان وجوه روان‌کاوانه‌ی شخصیت به چالش کشیده نشده و بیشتر نمایش تغییرهایی است بین دو بعد از شخصیتی در دو مکان متفاوت و با نگاهی فلسفی و جها‌ن‌بینانه؛ این‌که جمال‌زاده از ایران به کشوری دیگر رفته. خود محمدعلی جمال‌زاده در ابتدای کتاب «یکی بود، یکی نبود» تأکید می‌کند که کاربرد ادبیات نو در بازتاب فرهنگ عامه است و بعد، مسائل و واقعیت‌های اجتماعی. او که پدر داستان‌نویسی نو و آغازگر سبک واقع‌گرایی در ایران لقب گرفته، به درون داستان احمد اخوت می‌رود، در زمانی که هنوز روایتی به شیوه‌ی داستان-‌مقاله یا داستان‌-جستار در ایران منتشر نشده، و اخوت این را در گفت‌وگوهایش هم نقل می‌کند. به‌این‌شکل جمال‌زاده که تأثیر زیادی بر نویسندگان پس از خود داشته، شخصیت داستانی به قلم احمد اخوت می‌شود در سال‌هایی بین ۷۱ و ۷۲ تا ازاین‌طریق این فرم روایی هم در ایران مهجور نماند.
«برادران جمال‌زاده‌»ی اخوت داستان تقابل‌هایی است که از پس آن معنی هستی‌شناسانه‌ای به میان می‌آید: تقابل من با من: جمال‌زاده‌ای که در شانزده‌سالگی از ایران رفته و جمال‌زاده‌ای که در کشوری دیگر زندگی می‌کند و داستان‌هایش همگی حال‌وهوای ایرانی و روابط ایرانی را نشان می‌دهد. در این تقابل من با من، جمال‌زاده‌ی مهاجرت‌کرده جسمی در خارج از ایران و روحی ایرانی دارد که هویتی دوگانه را هم برایش شکل می‌دهد؛ چیزی شبیه به آنچه در داستان «بورخس و من» می‌بینیم. بورخس به‌عنوان خالق داستان دو کیفیت دارد، یکی شهروند و دیگری همان‌که نویسنده است. داستان مدرن تعارض شخص با خودش را نشان می‌دهد. کشمکش‌ها درونی است. در داستان «برادران جمال‌زاده‌» دو اول‌شخص متفاوت داریم و نویسنده‌ای که آن‌ها را تصویر می‌کند و دارد بیرون این قضیه ماجرا را پیش می‌برد؛ کسی که ابتدای داستان از مرگ همسرش و تنهایی می‌گوید و بعد از شنیدن اخبار از رادیو، جمال‌زاده را به‌طور کامل وارد داستان می‌کند. این‌جا نهاد، خود و فراخود (وجدان) نقش‌شان را به این افراد داده‌اند. در داستان‌های کوتاه مدرن هم کشمکش میان این‌هاست. اخوت در روایتش دو جمال‌زاده را نمایان می‌کند. قیاس در این مرحله با توجه به وضعیت داستان که هستی‌شناسانه است نه روان‌کاوانه، شاید کمی سخت به‌ نظر برسد، اما درنهایت درگیری در این داستان هم میان سه بخش است. خود در این روایت همان اخوت است که می‌شود این‌طور نگاهش کرد که دارد سخن می‌گوید و بعد دیگر خبری از او نیست تا پایان داستان، و سؤالی که در ذهن باقی می‌گذارد. همان‌طورکه خود در داستان کوتاه مدرن تلاش می‌کند تعادلی بین دو کنش نهاد و فراخود ایجاد کند؛ اما این تعادل براساس نظریه‌های فرویدی نیست، بلکه نگاهی فلسفی و جهان‌بینانه دارد. علاوه‌ بر شخصیتی که با من خود در تقابل است، نویسنده دیگرموجودات را هم در این تقابل قرار می‌دهد: از جیرجیرکی می‌گوید که نمی‌داند آیا همان دیشبی است، یا این‌که گنجشک‌ها همان دیروزی‌ها هستند. منی که در این داستان به چالش کشیده شده هویتی را در نوجوانی و در زادگاهش ناتمام گذاشته و زندگی جدیدی در دنیای دیگری ادامه داده. نوجوانی از جامعه‌ای سنتی که تلاش می‌کند به‌سمت مدرنیسم برود، (و هنوز مدرنیسم واقعی در آن شکل نگرفته) به دنیای مدرن (واقعاً مدرن) می‌رود، اما در ناخودآگاهش در آن بخش که هویتش شکل گرفته، جمال‌زاده‌ای است در کوچه‌پس‌کوچه‌های اصفهان، و این پرسشی فلسفی را در ذهن‌مان شکل می‌دهد که جمال‌زاده کدام‌یک است؟ آیا اصلاً می‌توانیم جدای‌شان کنیم و یکی از آن‌دو را تماماً من واقعی بدانیم؟ این پرسشی است که درانتها داستان با آن تمام می‌شود و خود مانند اغلب داستان‌های مدرن ناتوان است از رسیدن به هدف. آیا ما هویتی واحد داریم؟ یا آدمی هستیم با مجموعه‌ای از هویت‌ها که در ما نهادینه شده‌اند؟ آنچه بورخس و بعد اخوت نشان می‌دهند این است که پاسخ به این سؤال راحت نیست، و راوی هم سؤالی دیگر از خواننده در متن داستان می‌پرسد، این‌که آیا مخاطبان شک نکرده‌اند؟ آیا فکر کرده‌اند او/آن‌ها یک نفر است‌/هستند؟ جمله‌هایی، که یک‌باره همه‌ی داستان را فرامی‌گیرد و با فرم داستان-‌جستار و با خیال‌ورزی‌های راوی، درون‌مایه‌ی فلسفی داستان را هویدا می‌کند. واقعاً جمال‌زاده کدام‌یک است؟

گروه‌ها: اخبار, برادران جمال‌زاده - احمد اخوت, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: احمد اخوت, برادران جمال‌زاده, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

آدم‌ها درگیر مصیبت‌های یکدیگر نمی‌شوند

برنده در سنت‌ها، بازنده در زندگی

تاریکی در ماه ژوئن

نقطه‌ی سیاه سنت

آن‌وقت که احساس بدبختی می‌کنی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد