نویسنده: افرا جمشیدی
جمعخوانی داستان کوتاه «بین دو دور»، نوشتهی ناصر تقوایی
«بین دو دور» دومین حلقه از زنجیرهی داستانهای ناصر تقوایی در کتاب «تابستان همان سال» است؛ مجموعهای درخشان و گرانقدر که بهطور قطع میتواند نمونهای خوشفرم برای علاقهمندان داستاننویسی باشد. داستان «بین دو دور» را هم میتوان تکهای از پازل «تابستان همان سال» در نظر گرفت و هم بهصورت اثری مستقل و مجزا بررسی و تحلیل کرد. دلیل این دوزیستی را میتوان در جاری بودن پیرنگهای مشابه در کالبد داستانهای مختلف مجموعه جستوجو کرد.
الگوی حاکم بر داستانهای «تابستان همان سال» با تمرکز روی زندگی طبقهی فرودست شکل میگیرد. تقوایی با اقتباس فرم از همینگوی، توانسته بیانی غیرمداخلهگر را برای راوی ایجاد کند و بهنوعی خواننده را بهسمت نگاه سوبژکتیو نزدیک و نزدیکتر کند. عدم تفسیرگری و دخالت راوی در داستان «بین دو دور» باعث میشود تا ذهن مخاطب برای برداشت مفهوم باز باشد.
«بین دو دور» روایت شبی بارانی در فضایی سرد و بیروح است. تقوایی دست ما را در دستهای شخصیت عاشور قرار میدهد و به میخانهی گاراگین میبرد؛ میخانهای در «تابستان همان سال» که از معدودخلوتگاههای امن باقیمانده برای قشری است که در پی چند ساعت فراموشی زندگی سرشار از فقر و گرسنگی خودند. تصویرسازیهای بینظیر تقوایی از همان اول داستان شروع میشود. فضای میخانه و توصیف هیکل خورشیدو ما را به بطن داستان پرت میکند. مکالمههای کوتاه و پینگپنگوار خورشیدو، گاراگین و پیرمرد نیز نقش بسزایی در پیشبرد داستان ایفا میکنند؛ حتی دیالوگهایی که درمورد بارش باران آمده نیز درجهت عمل و درام داستانی به کار میروند. خورشیدو که نگرانی باران دلش را آشوب کرده، انکار را ترجیح میدهد و اصرار دارد که باران تا صبح قطع میشود. درگیری درونی او که استرسش را جرعهجرعه با لیوان عرق مزهمزه میکند، برای خواننده بسیار ملموس است؛ مشتزنی قدیمی که میترسد بازهم، مثل کل زمستان، از باران و دریا شکست بخورد. پیرمرد دلال که مثل باقی مسافران لنج خورشیدو از طوفانی شدن دریا واهمه دارد، در تلاش است آرامآرام انصراف مسافران را به خورشیدو اعلام کند. همه از خشم خورشیدو هراس دارند. تقوایی اضطراب و این ترس حاکم بر میخانه را به بهترین شکل تصویر کرده. او با استفاده از جملههای کوتاه و سرعت دادن به داستان باعث افزایش فضای ملتهب آن شده و ترس گاراگین از مست کردن خورشیدو و آسیب رساندن به میخانه، وحشت پیرمرد دلال از دریا و خشم خورشیدو و نیز اضطراب خورشیدو از تکرار شکست در زندگی را بهطور کاملاً جداگانهای ساخته و در جان داستان جاری کرده است.
یکی از درخشانترینکال وجوه داستان «بین دو دور» و بهطور کلی مجموعهداستان «تابستان همان سال»، طراحی شخصیتهاست. تقوایی با وجه اشتراک قرار دادن تنهایی و فقر و تاباندن نور ظلم روی زندگی این سه شخصیت کارگر (خورشیدو، گاراگین و پیرمرد)، توانسته تصویر باورپذیری از طبقهی فرودست نشان دهد؛ تصویری که برخلاف بسیاری از نویسندگان پیشین، بهسمت تقدسزایی نمیرود و بدون آرمانگرایی مطلق، تلاش میکند بخشهای تاریک طبقهی کارگر را به تصویر بکشد. جالب اینکه عدم جانبداری هم در پیرنگ و هم در راوی داستان متبلور شده و این دوقطبی غیرمداخلهگر، جلوهی ویژهای به اثر ناصر تقوایی بخشیده است.