کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

منشوری برای تبلور پس‌ماندگی ذهنی

۳ اسفند ۱۴۰۰

نویسنده: افرا جمشیدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «ترس»، نوشته‌ی امین فقیری


امین فقیری تلاش کرده تا با بهره‌گیری از زبانی ساده و سبکی واقع‌گرایانه، شکلی روان و صادقانه از داستان را پیش چشم مخاطب به تصویر بکشد. او که در کنار برادر بزرگ‌ترش، ابوالقاسم فقیری، از بزرگان مکتب ادبیات شیراز محسوب می‌شود، همسو با سایر نویسندگان ادبیات متعهد دهه‌های سی و چهل، آثاری ماندگار را در این دوران به ‌نگارش درآورده که مهم‌ترین آن‌ها «دهکده‌ی ‌پرملال» است. آنچه در آثار فقیری بیش از همه به چشم می‌آید، سبک رئالیسم همراه با بیانی ساده و تصویرسازی زیاد است.
داستان «ترس» مانند بسیاری از آثار فقیری، در قالب ادبیات روستا قرار می‌گیرد. «ترس» قصه‌ی زوجی است که برای شرکت در عروسی دوست خود تصمیم می‌گیرند شبانه از دل دشت عبور کنند. زن داستان، صنم، دلش قرص است به شوهرش، قره‌محمد، که قوی‌ترین مرد روستاست. فضاسازی مسیر و تصویر عبور از کوه و تنگه‌ها به‌قدری استادانه ساخته شده که هر خواننده‌ای را بی‌درنگ مجاب به پذیرش ترس حاکم بر داستان می‌کند. کوه در نزدیکی صنم و قره‌محمد مثل دهانی باز توصیف می‌شود که هرلحظه ممکن است آن‌ها را در سیاهی شب ببلعد: دیباچه‌ای برای سرنوشت تاریک یک زندگی مشترک. دستان صنم از شوهرش جدا می‌شود و خود را مقابل چشمان براق یک خرس می‌بیند. پناه بردن صنم میان سنگ‌ها و صدا‌ زدن نام او ازسوی قره‌محمد لحظات دلهره‌آوری ایجاد می‌کند؛ به‌خصوص که صنم از ترس خرس امکان دادن پاسخ ندارد.
درون‌مایه‌ی داستان بعد از گم شدن صنم پررنگ‌تر می‌شود؛ جایی که ترس از شب جایش را به ترس از گم کردن یکدیگر می‌دهد و کمی بعد این ترس در ذهن قره‌محمد به هراس از اهالی روستا تبدیل‌ می‌شود. او به‌جای نگرانی از گم شدن زنش بیشتر نگران تنها برگشتن و سرافکندگی بین اهالی و کوچک شدن در روستاست. وقتی قره‌محمد به روستا باز‌می‌گردد، متوجه زنده ماندن صنم و برگشت او می‌شود. این‌جا نقطه‌ی اوج داستان شکل می‌گیرد. شرح اتفاق شب قبل برای اهالی و قره‌محمد و آمدن نام خرس از زبان صنم، بخش پایانی داستان را کلید می‌زند؛ جایی که فقیری با استفاده از افسانه‌ی خرس و عشق به زن، از خرافات به‌عنوان منشوری برای تبلور پس‌ماندگی ذهنی استفاده می‌کند.
فقیری در این داستان مثل بیشتر آثارش، با دست گذاشتن روی فقر فرهنگی، تأثیر توسعه‌نیافتگی فردی را در برخورداری از فهم شخصی نسبت به جامعه نشان می‌دهد: مرد در داستان، باوجود علاقه به همسرش تصمیم به طلاق می‌گیرد. توجه زیاد به حرف مردم و نگاه دیگرانْ عامل واهی جدایی زوج داستان است. جالب این‌که در انتهای داستان، قره‌محمد با اندوه خرامیدن زنش را تماشا می‌کند؛ تصویری که به‌درستی نمایان‌گر استیصال مرد است.
جدا از نگاه ژرف داستان به پدیده‌ی‌ توسعه‌نیافتگی، فقیری از تکنیک‌هایی نرم و ظریف برای بیان رویدادها بهره برده‌. استفاده از دو دیدگاه متفاوتْ یکی از نکات جذاب و آموزنده برای مشتاقان داستان و نویسندگی است: فقیری ابتدا با تابش تمرکز خود روی صنم، خواننده را با شلیته‌های او همراه می‌کند، سپس گام‌به‌گام با قره‌محمد برای یافتن صنم هم‌مسیر می‌شود. این دو دیدگاه موازی و تقاطع آن‌ها در روستا، به‌خوبی روایتی چند‌وجهی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد. فقیری جدا از دیدگاه، از تفکیک اطلاعات نیز استفاده کرده‌. او با همراه کردن خواننده با یک سمت ماجرا و بی‌اطلاع گذاشتن او از سمت مقابل (خبر نداشتن قره‌محمد و صنم از یکدیگر) و تداوم این معادله، توانسته توازنی جالب برای ادامه‌ی درام داستان ایجاد کند.

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, ترس - امین فقیری, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: امین فقیری, ترس, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد