کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

جنگ، زندگی و همه‌چیز

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲

نویسنده: سمیه‌ لطف‌محمدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «اولین روز جنگ»، نوشته‌ی شهلا شفیق


داستان «اولین روز جنگ» نوشته‌ی شهلا شفیق، از شروع جنگ آمریکا و عراق آغاز می‌شود و نصف روز از زندگی زن ایرانی مهاجری را به‌نام فاطی، روایت می‌کند. نویسنده لابه‌لای داستان از جنگ و پیامدهای آن برای مهاجرانی می‌گوید که به‌امید ساختن زندگی بهتر کشور خود را ترک کرده‌اند. او خبر شروع جنگ را با واکنش بهرام، همسر فاطی، به اخبار رادیو به مخاطب می‌دهد و هرچند از زبان فاطی به همسرش می‌گوید که فردِ دور از فضای جغرافیایی جنگ، نه سر پیاز است و نه ته پیاز، اما این جمله نگاه ظاهری شخصیت زن داستان است به مسئله‌ی جنگ و شفیق با بیان آن می‌خواهد نشان دهد اشخاص دورازجنگ خود نیز نمی‌دانند تا چه اندازه زندگی‌شان تحت ‌تأثیر اتفاقات جنگ قرار می‌گیرد؛ چیزی که خواننده در پایان داستان احتمالاً آن می‌رسد، که اگر ژنرال یا دیپلمات هم نباشد و حتی جنگ سرنوشت دنیا را عوض نکند، بر دنیای آدم‌های زیادی اثر غیرمستقیم می‌‌گذارد، که او هم می‌تواند یکی از آن‌ها باشد.
سردی فضای داستان به‌صورت نمادین با لحافی که فاطی تا گردن می‌کشد، شکل می‌گیرد و بعد از آن با دیدن خانم رنه که پالتوپوستی پوشیده که تا بالا دکمه کرده‌، پررنگ‌تر می‌شود. فضای حاکم بر مصاحبه‌ی کاری هم به‌همان‌اندازه سرد است و شاید حتی بیشتر، آنقدرکه بعد از پایان مصاحبه، حرف از زمان کوتاهش می‌شود و دقتی که در نگاه مصاحبه‌گر نبوده‌. درمقابل، فاطی تمام جزئیات ظاهری کارفرما را همان ابتدا دیده و برانداز کرده‌. اخبار جنگ همه‌ی حواس کارفرما را درگیر خود کرده، ولی فاطی خود را به جمله‌ی او دل‌خوش می‌کند و برای فرار از استرسی که دارد، به‌سمت تلفن می‌رود تا با بهرام صحبت کند. اما او در خانه نیست و فاطی باوجود اندک‌پولی که دارد تصمیم می‌گیرد به مادرش تلفن کند. تنها گرمایی که زیر پوست داستان می‌دود از صحبت‌های رد‌و‌بدل‌شده بین مادر و فاطی است طی این تماس کوتاه تلفنی. شفیق شخصیت‌ها و نشانه‌ها را چنان در داستان می‌چیند که غیرمستقیم اشاره‌هایی به موضوع جنگ داشته باشند؛ مانند دو جوانی که با ظاهری متفاوت وارد ترن می‌شوند و جمله‌ی «زنده ‌باد فرانسه» را فریاد می‌کشند یا زن عربی که به نظر می‌رسد با دیدن آن‌ها رنگش پریده‌. و درست همین‌جا فکری دل‌آشوب به سراغ فاطی می‌آید که با نوشتن اسم فاطمه روی برگه‌ی تقاضای کارش ممکن است عرب‌ به نظر بیاید.
نویسنده ماهرانه جنگی را که درآغاز فاطی با خودش فکر می‌کرد سروته پیازش نیست، تبدیل می‌کند به جنگی لعنتی که حالا شروعش ممکن است کار او را با مشکل همراه کند. شفیق روندی را برمی‌گزیند تا کم‌کم اثر جنگ را به خواننده نشان ‌دهد. او در اواسط داستان با دیالوگ مؤثری جنگ را پیچیده توصیف می‌کند که جای پایش بر همه‌چیز از‌جمله معاملات، بورس و مقوله‌های دیگر دیده می‌شود. شخصیت‌ها یکی پس از دیگری از راه می‌رسند: دختر و پسری که اعلامیه‌ی ضدجنگ می‌چسبانند. فردی که از مذهب استفاده می‌کند تا عراق را پیروز ماجرا اعلام کند. و درنهایت مردی که از جنگ سوژه‌ی طنزی می‌سازد تا روزی خود را از مردم طلب کند. همه‌ی این شخصیت‌ها با حضوری کم اما با‌کیفیت، به‌درستی ساخته‌ و پرداخته می‌شوند. فاطی تنها سکه‌ی داخل کیفش را به مرد فقیر می‌بخشد و او در‌مقابل، دیدی متمایز نسبت به جنگ به فاطی هدیه می‌دهد. نویسنده با بیان امکان جنگ اتمی که شاید کسی را زنده باقی نگذارد و لبخندی که چهره‌ی زن را زیباتر می‌کند، تقابل حضور زشتی و قشنگی را در کنار هم به نمایش می‌گذارد تا تفکر خواننده‌ی‌ داستان را برانگیزاند.
روایت با نقشه‌ی جغرافیایی روی صفحه‌ی تلویزیون پایان می‌یابد که خاورمیانه، عراق و در کنار آن ایران را نشان می‌دهد. نام ایران به‌عنوان آخرین کلمه‌ی داستان می‌تواند نگاه نویسنده باشد به دلهره‌ی فاطمه برای کشورش، ازآن‌جاکه درانتها دیگر نگرانی او فراتر از زندگی ساده‌ و جنگ کوچکش برای بقای خود و خانواده‌اش رفته. نویسنده بدون آن‌که نگاهی قضاوت‌گر و جانب‌دارانه داشته باشد، جزئیاتی را به‌بهانه‌ی شروع جنگ بیان می‌کند که شاید کمترکسی این‌چنین به آن پرداخته باشد. نکته‌ی جالب‌توجه در داستان این است که در‌عین بی‌طرفی روایت، مردان آفریده‌ی شهلا شفیق همه بهنوعی نگاه توأم‌باداوری به مسئله‌ی جنگ دارند؛ چراکه شاید این قشری از مردان باشند که به‌جای همه‌ی افراد تصمیم می‌گیرند و جنگ‌ها را به جامعه‌ها تحمیل می‌کنند.

گروه‌ها: اخبار, اولین روز جنگ - شهلا شفیق, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: اولین روز جنگ, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, شهلا شفیق, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

می‌توانستیم همه‌‌چیز را داشته باشیم

آدم‌ها درگیر مصیبت‌های یکدیگر نمی‌شوند

برنده در سنت‌ها، بازنده در زندگی

تاریکی در ماه ژوئن

نقطه‌ی سیاه سنت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد