کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

آگراندیسمان اعتماد و خودفریبی

20 می 2023

نویسنده: سمیه لطف‌محمدی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «بیلی»، نوشته‌ی سودابه اشرفی


داستان «بیلی» نوشته‌ی سودابه اشرفی، روایتی در ادبیات مهاجرت است با ساختاری خوانا و روان. داستان از بوسه‌ای شروع می‌شود که بین بیلی و دخترک راوی اتفاق می‌افتد و از همین صحنه‌ی ابتدایی نویسنده به‌عمد اعتماد را در دل مخاطب می‌نشاند؛ اعتمادی که انگار بذر آن از دل دخترک داستان جوانه زده و در مسیر رشدش به خواننده منتقل می‌شود. میوه‌ی این بذر چیزی نیست جز خود‌فریبی که تا لحظه‌های آخر همراه دختر و خواننده‌ی خوش‌باور داستان می‌ماند؛ اما برای مخاطب زیرک، ماجرا طور دیگری است: او در پس روایت داستانی، مشت بسته‌ی نویسنده‌ی دقیقی را می‌بیند که کم‌کم باز می‌شود. اشرفی همگام با اعتمادی که دخترک به بیلی دارد، لحن او را ثابت نگه می‌دارد و نشانه‌‌های دیگری مانند تغییر تدریجی نگاه بیلی به دختر، دور شدنش از دید او و اضطرابی را که هر لحظه در وجود دختر بیشتروبیشتر نمود پیدا می‌کند، به چشم خواننده‌ی خود می‌آورد. شخصیت‌های روایت درراستای آنچه در ذهن نویسنده موج می‌زده، به‌خوبی ساخته ‌و پرداخته شده‌اند. نویسنده به‌درستی بیلی همه‌چیزدان، حسابگر، موقعیت‌شناس و عاقبت‌اندیش را در مقابل دخترکی با ظاهر نامطلوب و بدون اعتماد‌به‌نفس قرار می‌دهد تا به خواننده بفهماند نادیده گرفتن آن‌ چیزی که بیلی برای راوی رقم می‌زند، نه از خنگی دخترک، که از اطمینان بیش از حد او به بیلی است.
نویسنده با پایین ‌آوردن درجه‌ی اعتمادبه‌نفس دخترک و گرفتن ذره‌بینی در دست و بزرگ‌نمایی هم‌زمان اطمینان او به بیلی است که می‌تواند شخصیت راوی داستانش را از حواس‌پرتی و سر‌به‌هوا بودن مبرا کند. خواننده سیلویا ام. بردبری را نمی‌شناسد، حتی در پایان نیز نویسنده از اتفاقی که برای او پیش آمده تا کارت اعتباری‌اش به دست شخصیت‌های اصلی داستان بیفتد پرده برنمی‌بردارد، اما همین شخصیت کم‌رنگ هم در زیر پوست ماجرا، کارش را به‌درستی انجام می‌دهد. در آغاز نویسنده با تک‌جمله‌‌ای، طوری او را نشان می‌دهد که خواننده فکر کند شخصیت سومی از ماجراست و درادامه معلوم می‌شود کارت اعتباری‌اش است که در داستان بیشتر از خودش حضور دارد‌. نویسنده همه‌ی ریزه‌کاری‌ها را خوب می‌سازد و حتی چشم‌های بادامی دختر صندوق‌دار و اعلام ملیت به‌ظاهر‌ویتنامی‌اش را از قلم نمی‌اندازد. دقت به جزئیات و توصیفات خوب اشرفی را می‌توان در هر قسمت از بدن راوی داستان که به‌طرفی کشیده می‌شود و یا حتی شانه‌هایش که در فضای باز لای در سرگردان می‌ماند، دید.
نویسنده حس ترس و اضطراب دخترک روایتش را غیرمستقیم با موهای دستش که دوبار می‌خواباندشان، پنجه‌های خواب‌رفته‌اش و تصور راه رفتنش برروی مشتی سوزن به خواننده نشان می‌دهد. فضای بی‌روح رستوران همراه حرکات سرد و غیرطبیعی کارکنانش و تأثیر تدریجی تنش و اضطراب دختر بر آن، جنبه‌های دیگری است که نویسنده به کار برده تا به پیشبرد داستان کمک کند. اشرفی آنچنان هنرمندانه فضای رستوران را پیش چشمان خواننده‌ی روایتش ترسیم کرده که او بتواند به‌سادگی خود را در کنار دخترک داستان تصور ‌کند. به‌طور‌کلی می‌توان گفت سودابه اشرفی با در نظر گرفتن جزئیات و چیدمان درست و دقیق قطعات پازل روایت در کنار هم کاری کرده که روایت داستانی‌اش حتی با گذشت سال‌ها از المان‌های مؤثر آن در جامعه، هنوز هم خواندنی و ماندگار در ذهن مخاطبش باشد.

گروه‌ها: اخبار, بیلی - سودابه اشرفی, تازه‌ها, جمع‌خوانی, کارگاه داستان دسته‌‌ها: بیلی, جمع‌خوانی, داستان ایرانی, داستان کوتاه, سودابه اشرفی, کارگاه داستان‌نویسی

تازه ها

ساختار سیال یا مغشوش؟ تحلیل و نقد ساختاری روان‌شناختی داستان «شام شب عید»

«شام شب عید» با دسر کابوس و خیال هم مزه نداشت

یک روز فشرده

مردی در آستانه‌ی فصلی سبز

دلبستگی و رنج

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد