نویسنده: افرا جمشیدی
جمعخوانی داستان کوتاه «آنیوتا»، نوشتهی آنتون چخوف
آنتوان چخوف داستان کوتاه «آنیوتا» را در ۱۸۸۶ نوشته؛ در دوران حکومت الکساندر سوم بهعنوان تزار؛ حدوداً بیستوپنج سال بعد از قانون منع بردهداری در روسیه. بررسی شرایط اجتماعی روسیهی آن زمان بهخوبی نشان میدهد که داستان «آنیوتا» زمانی اتفاق افتاده که جامعه در شرف برداشتن نخستین گامهای بازتعریف معنی ارزش انسانی بوده و فرسنگها فاصله بین جایگاه زنان و مردان بهعنوان اقشار برابر جامعهای مدنی وجود داشته. ازطرفی میدانیم که روند بازتعریف مفاهیم اجتماعی هر کشور را میتوان با مطالعهی آثار ادبی و هنری آن جامعه رصد کرد؛ روندی که بازتاب آن تأثیری پررنگ در نوشتههای پیشگامان فرهنگ زمانه داشته. داستان «آنیوتا» نیز بهنوعی گویای شرایط و جایگاه زن در جامعهی روسیهی زمان خود است که چخوف با نگاه ظریف منتقدانهاش به این نابرابری طبقاتی و جنسی اعتراض کرده.
داستان «آنیوتا» روایتگر زنی است که بهعنوان خدمتکار در اتاق دانشجوی پزشکیای بهنام کلوچکوف زندگی میکند. آنیوتا علاوهبر اینکه کارهای کلوچکوف را رتقوفتق میکند، مثل ماکتی انسانی، تن عریانش را در اختیار کلوچکوف قرار میدهد تا او بتواند ترتیب قرارگیری دندههای انسان را بهتر متوجه شود و حتی روی بدنش خطکشی کند. در ادامهی داستان، شخصی بهنام فتیسوف وارد اتاق میشود و از کلوچکوف میخواهد آنیوتا را به او قرض بدهد تا از او بهعنوان مدل نقاشی سایکی استفاده کند. مخالفت آنیوتا بیفایده است. آنیوتا با فتیسوف میرود و کلوچکوف که تحتتأثیر حرفهای فتیسوف قرار گرفته، به وضعیت زندگی فعلیاش در آن اتاق رقتانگیز با آنیوتا فکر میکند. پس از بازگشت آنیوتا، کلوچکوف به او میگوید که باید ازهم جدا شوند. آنیوتا وسایلش را بدون هیچ حرفی جمع میکند، ولی سکوت و اشک آنیوتا باعث ترحم کلوچکوف میشود. درانتها کلوچکوف با خشونت و تنها ازروی دلسوزی به آنیوتا میگوید که فعلاً میتواند بماند.
داستان «آنیوتا» بدون هیچ شعاری، تبعیض را فریاد میزند. جایگاه زن داستان درحد یک وسیله نمایش داده میشود؛ مثلاً دندههایش کلیدهای پیانویی هستند که فقط به درد آموزش پزشکی میخورد. آنیوتا از سرما میلرزد، ولی حق ندارد لباسش را بپوشد تا کلوچکوف بتواند بهتر یاد بگیرد. حق ندارد به سرمای نوک انگشت کلوچکوف روی تنش اعتراض کند، زیرا در جامعهای زندگی میکند که نگاه ابزاری به او امری عادی است. او باید کارهای کلوچکوف را انجام دهد، با دوزندگی برایش چای و توتون تهیه کند و بدنش را در اختیار او بگذارد. تن آنیوتا مثل وسیلهای دست به دست میشود. حتی حق مخالفت هم ندارد، چون از دید کلوچکوف و فتیسوف جایگاه علم و هنر والاتر از جایگاه امثال آنیوتاست؛ نگاهی تلخ و انتقادی که چخوف با کنایه به تزهای روشنفکری آن زمان، درد و رنج زنان را در لایههای پنهانی داستان جاری میکند. مفهومی که با نقاشی سایکی فتیسوف پررنگتر میشود. فلسفهای که چخوف با بهرهگیری از سایکی به کار برده، معنی داستان را جلا میدهد.
آنیوتای چخوف تنه به تنهی سایکی اساطیری، دختر زیبا و میرای زمینی میزند که حسادت آفرودیت (الههی زیبایی) را برمیانگیخته. آفرودیت پسرش، کیوپید، را مأمور میکند تا تیری به سینهی سایکی بزند، ولی کیوپید عاشق سایکی میشود؛ عشقی که با دسیسهی آفرودیت، ابتدا سایکی را به آوارگی میکشاند، ولی درنهایت دختر زیبا و میرای زمینی را عروس نامیرای کیوپید میکند و از این ازدواج فرزند آندو، هدون (ایزدبانوی لذت زوالناپذیر) متولد میشود. چخوف، آنیوتای روسی را در مرحلهی آوارگی نشان میدهد؛ آنیوتایی که پیش از این، پنج بار از پنج خانهی دانشجویی دست به دست شده و محکوم است به آوارگی، به جرم زن بودن. او در نقاشی سایکیِ فتیسوف آیندهای را متصور شده که امروز شاهد آن هستیم؛ آیندهای که آنیوتاهای روسیه پس از سالها به آن رسیدهاند.
ازلحاظ تکنیکی میتوان گفت که داستان «آنیوتا» بسیار ناگهانی شروع میشود. چخوف بدون هیچگونه مقدمهچینی، چشمهای خواننده را داخل اتاق کلوچکوف باز میکند و مستقیم میزند به دل داستان. ویژگی بارزی که به این امر کمک کرده و توانسته «آنیوتا» و داستانهای چخوف را برای خواننده بسیار ملموس کند، فضاسازی درخشان است. چخوف درعین اینکه هیچ تلاش اضافهای برای استفاده از عناصر فضاسازی انجام نمیدهد، داستان را در بهترین شکل ممکن برای خواننده به تصویر میکشد؛ انگار یک صندلی اضافی کنج اتاق کلوچکوف قرار میدهد تا خواننده با نشستن روی آن صندلی، هرچه را که در داستان اتفاق میافتد، به تماشا بنشیند. بیگمان نمایشنامهنویس بودن چخوف نقش بسزایی در این هنر استادانهی او داشته. در کنار این مسئله، به تصویر کشیدن نقطهای و سکانسبهسکانس داستان را نیز میتوان تکنیک منحصربهفرد چخوف در خلق چنین فضاسازی بیبدیلی دانست.